جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

پیر هونیزم میراث دار سقراط


پیر هونیزم میراث دار سقراط

پیر هونیزم اهل الیس در سال ۳۶۵ قبل از میلاد در یونان به دنیا آمده و در سال ۲۷۵ قبل از میلاد درگذشت

پیر هونیزم اهل الیس در سال ۳۶۵ قبل از میلاد در یونان به دنیا آمده و در سال ۲۷۵ قبل از میلاد درگذشت. وی در جنبش فکری جدید در دوران تفکر یونانی مآبی تأثیر بسزایی دارد. اهمیت و اعتبار اساسی هونیزم در فلسفه اخلاق عبارت از ارائه نظریه ای است که وی در آن ارتباط بین سعادت، طبیعت یعنی واقعیت عینی و معرفت شناسی را ترسیم می نماید. وی در این نظریه بر رابطه بین درک جهان و نیل به معرفت تأکید می ورزد.‏

هونیزم همانند سقراط نگارش و اثری از خود بر جای نگذاشته است. لذا در مورد وی تنها یک نقل زندگینامه وار که از اعتبار روایی کافی و موثق نیز برخوردار نیست و مطالبی که در مورد وی از تیمون (۳۲۰ -۲۳۰ ق.م) اهل فیلوس نقل می شود، وجود دارد. برخی از فلاسفه یونانی نیز در پِی آن بوده اند که وی را به سنت سقراطی متصل سازند و گروهی دیگر این مسئله را نادرست تلقی نموده‌اند. اما آنچه که مبرهن می باشد ارتباط وی با میراث سقراطی می باشد. ‏

هونیزم معتقد است که بین سعادت، طبیعت و معرفت شناسی ارتباط مستقیم و اجتناب ناپذیری وجود دارد. وی بر این باور است که سعادت وابسته و متکی به چگونگی برخورد انسان در واقعیت عینی یعنی طبیعت می باشد. این نکته که انسان چگونه خود را به طبیعت عرضه می نماید، سعادت وی را رقم خواهد زد. اما وی

می‌پندارد در این راستا، تمامی زوایای طبیعت بر بشر مکشوف نشده و لذا طبیعت به صورتی رمز گونه و کشف ناشدنی در برابر دیدگان انسان متصور است. ‏

وی شناخت بشر از طبیعت را ناکافی، ناقص و آمیخته با ابهام تلقی می نماید. از این رو وی حالت و رفتاری را که انسان می بایست در مقابل طبیعت داشته باشد را تعلیق کامل حکم محسوب می نماید. وی بر این باور است که انسان از رهگذر حصول آرامش به سعادت نایل خواهد گشت. تیمون، پیر هونیزم را به عنوان فردی ترسیم می نماید که کاملاً به حالت آرامش نایل گشته و لذا از موهبت سعادت حقیقی برخوردار است. ‏

هونیزم این دیدگاه را که چیزی را فی النفسه خوب یا بد تلقی نمود را رد و نقد می نماید. وی معتقد است رسیدن به آرامش صرفاً از رهگذر عدم اعتقاد به هیچ چیز و نیز عدم التزام به هیچ امری امکان پذیر است. وی معتقد است که هر آنچه که در زندگی انسان "نمود محض" می نماید می بایست بدان توجه و التفات نمود، بدون آنکه به این مشغله و دغدغه ذهنی دامن زد که این نمود نشأت گرفته از کدامین امر دیگری می باشد. ‏

در اندیشه های وی به نوعی، شک گرایی نسبی را می توان مشاهده نمود. این دیدگاه که آیا انسان می تواند در نوعی شک گرایی حاد به سر برد، بعدها از مباحث فیلسوفان آکادمیک و فلاسفه رواقی گردید. هونیزم از جهت آنکه در دوران باستان و در فلسفه اخلاقی یونانی مآبی این دیدگاه را وارد مباحث فلاسفه نموده و پرسش فوق را مطرح نمود، دارای جایگاه و اعتبار فراوانی می باشد. ‏

وی معتقد است که ساحت فلسفه را می بایست از نظریه های بی بنیان، دیدگاه‌های غیر موجه و فاقد منطق و واکنش های احساساتی پاک نمود تا بتوان به فلسفه‌ای ژرف، بی شائبه و سلیم نایل گردید. باید اذعان داشت که شاید وی این دیدگاه را از اندیشه های سقراط برداشت و نسخه برداری نموده است. ‏

وی همچنین بر این باور بود که فلسفه اخلاق را نمی توان از کشف چگونگی تأثیر جهان مادی بر انسان متمایز دانست. همچنین وی این درک رابطه جهان و انسان را با مفاهیم سلبی و عدمی توضیح می دهد. وی اذعان می دارد که معرفت صرفاً از طریق کشف جهان و طبیعت امکان پذیر است و تحصیل معرفت جز در درک طبیعت ممکن نخواهد بود.

از این رو برخی اندیشمندان بر این تبیین سلبی وی ایراد و خرده گرفته اند و لذا فلاسفه ای که با شک گرایی در فلسفه اخلاق قرابتی نداشتند این بحث را به صورت ایجابی مطرح و بازنمایی کردند. این فلاسفه معتقد بودند که تحصیل معرفت اخلاقی حتی بدون توجه به جهان طبیعت، امکان پذیر بوده و هر

آنچه که انسان از رهگذر تعقل در مورد ساختار جهان مادی مکشوف بدارد در چگونگی برخورد او در قبال طبیعت و در نتیجه نیل به آرامش و سعادت تأثیر و دخالت مستقیم دارد؛ نه آنکه درک جهان، به طور جرمی و قطعی به معرفت‌شناسی منجر گردد.‏

باید اذعان داشت با آنکه هونیزم در تلاش بود تا یک ارزیابی دقیق، سنجیده و مقنع از آرامش و سعادت را ارائه دهد، امّا در این مسیر راه به کج راهه برده و طریق ناصواب را اتخاذ نموده‌است وی با این اعتقاد که عدم التزام به هیچ امری موجب آرامش ذهنی خواهد گشت، عملاً اخلاقیات را مورد تردید قرار داده و آن را به زیر سئوال برده است رویکرد عدم ملتزم نمودن فرد به هیچ قاعده ای، خود مروج بی‌اخلاقی و هرج و مرج در حوزه اخلاقیات خواهد گشت. ‏

لذا نظریه هونیزم راه را بر هرگونه رفتارهای غیر اخلاقی و مغرضانه تسهیل خواهد نمود. همچنین دیدگاه های وی از هرگونه آموزه مذهبی و دینی نیز خالی بوده و از سطحی نگری رنج می برد. پذیرش این نظریه هیچ گونه راهکاری را در اتخاذ مصادیق عملی اخلاقیات و کاربست آنها در زندگی اجتماعی ارائه نمی دهد. ‏

نظریه اخلاقی هونیزم اخلاقیات را از اصول و قواعد مترقی به تسلسل ورطه انحطاط و بی اعتقادی سوق می دهد. تعریف وی از سعادت و آرامش بسیار ساده انگارانه و آمیزه ای از ابهامات و سردرگمی های بسیار است. معرفت شناسی وی بر هیچ منطق و استدلال موجه و قابل دفاعی استوار نبوده و لذا از منظر توجیهی بسیار سست و ضعیف می باشد.‏

هونیزم بی آنکه به نتایج عملی ادعای خویش مبنی بر بی اعتقادی به هیچ امری، کوچک ترین چشمداشتی داشته باشد و یا در یک حساب سرانگشتی تبعات وخیم آن را ارزیابی نماید، با قاطعیت انسان را به عدم متابعت از هر دستور اخلاقی سوق می دهد. حال آنکه چنین برداشتی از اخلاقیات نه تنها غیر موجه و نامطلوب بوده و حتی موجب شگفتی مخاطبان خویش خواهد بود. در نتیجه زندگی اجتماعی را به صحنه استهزاء بخش و نزاع آلودی مبدل گردانده و فرجامی ناسنجیده و اسفناک را برای زندگی اخلاقی به ارمغان خواهد آورد.‏

مهسا علوی زادگان

منابع:

کلیات تاریخ فلسفه به زبان ساده، دکتر ملیحه صابری نجف آبادی، تهران: انتشارات سمت: ۱۳۸۹.

تاریخ فلسفه اخلاق غرب، لارنس سی. بکر، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸‏

سیر اندیشه فلسفی در غرب، دکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم ۱۳۸۵.

تاریخ فلسفه سیاسی غرب (از آغاز تا پایان سده های میانه)، دکتر عبدالرحمن عالم، تهران: وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، چاپ دوم ۱۳۷۸.‏