پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در آرزوی جذب مخاطب عام با اداهای روشنفکری


در آرزوی جذب مخاطب عام با اداهای روشنفکری

سوت پایان پس از یک شب ۱۳۸۳ و چند روز بعد ۱۳۸۵ سومین فیلم نیکی کریمی و اولین فیلم اوست که به نمایش عمومی در آمده است اما نه مورد استقبال مخاطب عام قرار گرفت با وجود استفاده از ستاره ای همچون شهاب حسینی و تمام ترفندهایی که برای توفیق تجاری فیلم بکار برد از جمله حضورش در چندین شب در گیشه سینما و فروش بلیت بعضا حتی تا ساعت ۱ بامداد و نه مورد توجه منتقدان

چون فیلم آشکارا ضعفهای زیادی دارد. مهمترین آنها دو پاره بودن فیلم است.به اعتراف خود کریمی در برنامه"هفت"شخصیت اصلی فیلم"سحر" است و بنابراین فیلم داستان زندگی و دغدغه های یک فیلمساز روشنفکر است اما او برای بیان دغدغه های قهرمانش ماجرایی را انتخاب می کند(قصاص یک مادر بر اثر قتلی ناموسی برای نجات حیثیت دخترش) که جنبه های ملودراماتیکش بیشتر از قصه اول است و برای هر تماشاگری در هر جای دنیا اهمیتش بسیار بیشتر از قصه مد نظر کارگردان(به خاطر مطرح بودن جان یک انسان به ویژه زن) است.

از اینرو هیچکدام از دو داستان(به ویژه داستان قصاص مادر که می توانست سرنوشت فیلم را عوض کند)به طور کامل و درست پرداخت نمی شوند. کریمی از سویی سعی می کند برای پرهیز از کمرنگ شدن داستان و شخصیت محوری از نظر خودش خیلی غرق داستان اصلی برای تماشاگر (قصاص مادر) نشود.در نتیجه قصه ای که اساسا احساسات جزو ذاتش است تبدیل به ماجرایی سرد و بیروح می شود چون او نمی خواهد داستان را زیادی احساساتی کند. به همین خاطر هم وقتی در سکانس پایانی خانواده مقتول از زندان بیرون می آید و دختر می فهمد مادرش اعدام شده فقط بهت زده نگاه می کند. واقعا چطور می شود(در دنیای واقعی،نه فیلم خانم کریمی) یک دختر بفهمد عزیزترین فرد زندگی اش بخاطر دفاع از او و در اصل بجای او (چون قتل را دختر انجام داده) از این دنیا رفته اما هیچ واکنشی نشان ندهد؟!!! برای کریمی حفظ وجه روشنفکری خود و فیلمش آنقدر مهم بوده است که بیش از یک سوم ابتدای فیلم را در پرسه زدنهای بی منطق و غیرضروری در خیابانهای جنوب شهر می گذراند.چهره فقیر و کثیفی که او از جنوب شهر نشان می دهد تا چه حد واقعی است؟ مگر نه این است که در سالهای اخیر بیشترین فعالیتهای فرهنگی، ورزشی و عمرانی شهرداری در این قسمت شهر بوده است؟مگر نه این است که دو جنایت از وحشیانه ترین و فجیع ترین جنایتهای تاریخ کشورمان (میدان کاج سعادت آباد و قتل دختر دانشجو روی پل مدیریت)در شمال شهر رخ داده است؟یا اصلا ماجرای کشته شدن مرد متجاوز چه ربطی به جشنهای مذهبی مردم دارد که روی این تصاویر،ملیحه داستانش را تعریف می کند؟ آیا اینها جز ادایی روشنفکرانه است؟

اما از سوی دیگر توفیق تجاری اولین فیلم اجازه اکران گرفته هم برای کریمی بسیار مهم بوده است.از اینرو برای کاهش نیافتن جذابیت فیلمش به تمهیدات غیر ضروری ای مثل دوربین روی دست بصورت افراطی برای افزایش هیجان ماجرا پرداخته است درصورتی که هیجان و اضطراب یک قصه را در درجه اول باید با بازی هایی قوی و میزانسن های درست نشان داد نه با حرکات بی منطق و سر دردآور دوربین، به علاوه وقتی کریمی نمی خواهد تماشاگر زیاد احساساتی شود و محور اصلی فیلم خودش است که در بیش از ۹۵ درصد نماهای فیلم حضور دارد و مدام مشغول تماشای کلوز آپهای ایشان هستیم دیگر چه نیازی به استفاده از دوربین روی دست برای افزایش هیجان فیلم؟ فیلم به لحاظ فیلمنامه ای هم ایرادات زیادی دارد مثلا ظاهرا معلوم نیست به چه دلیل هیچ اشاره ای در فیلم به بحث "دفاع مشروع" که قطعا در خصوص مادر ملیحه می توانست مطرح باشد نمی شود ضمن اینکه شخصیت پردازی فیلم بسیار ضعیف است.

شخصیت سحر (نیکی کریمی) فیلمساز روشنفکری (البته ظاهرا)سرد و جدی است که نه اهل شوخی است و نه اهل گرم گرفتن و در جمع بودن از این رو وقتی دوستان همسرش در خانه او برای دیدن فوتبال جمع می شوند اصلا داخل جمع نمی رود آنوقت چطور چنین آدمی اینقدر احساساتی است که حاضر می شود ماشینش را به قیمتی ارزان برای تامین دیه مادر نابازیگر فیلم شوهرش بفروشد و حتی به دنبال فروش خانه اش هم می رود. اما در صحنه ای که ملیحه برای جلوگیری از اعدام مادرش به دست و پای خانواده مقتول می افتد و ضجه می زند حتی یک قطره اشک هم بر صورتش جاری نمی شود.یا سامان(شهاب حسینی) غیر از یک صحنه که او را در حال ساخت یک کلیپ می بینیم چه نشانه دیگری مبنی بر فیلمساز بودنش وجود دارد؟ آنقدر که او را مشغول تماشای فوتبال می بینیم حتی مشغول تماشای فیلم نمی بینیم!! کاش نیکی کریمی اینقدر باهوش بود که می دانست نمی شود هم از روی دست آقای کیارستمی کپی کرد و ادای روشنفکری درآورد و هم دنبال ساخت فیلم پرفروش بود.