پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

لطیفه های رسیده در هفته دوم خرداد ماه


لطیفه های رسیده در هفته  دوم خرداد ماه

پسر کوچکی پیش پدربزرگش رفت و گفت: پدربزرگ جان، من آمده ام از هدیه ای که به مناسبت تولدم به من دادید تشکر کنم. پدربزرگ: پسر جان، آن که قابلی نداشت. پسر: من هم می دانم چیز قابلی نبود، …

پسر کوچکی پیش پدربزرگش رفت و گفت: پدربزرگ جان، من آمده ام از هدیه ای که به مناسبت تولدم به من دادید تشکر کنم. پدربزرگ: پسر جان، آن که قابلی نداشت. پسر: من هم می دانم چیز قابلی نبود، ولی مامانم گفت از شما تشکر کنم!

□□□

دو دزد می خواستند وارد خانه ای شوند، ولی سگ خانه طوری پارس می کرد که هیچ کدام جرات جلو رفتن نداشتند. اولی گفت: نترس، برو. مگر نشنیده ای سگی که پارس می کند، گاز نمی گیرد؟ دومی جواب داد: چرا، من شنیده ام، اما می ترسم سگه نشنیده باشد.

□□□

روزی سه دیوانه بالا و پایین می پریدند و می گفتند ما سیب زمینی هستیم. یکی هم ساکت در کناری نشسته بود. دکتر که همیشه دلش می خواست دیوانه های معالجه شده را مرخص کند، پرسید: چرا تو با دوستانت نیستی؟ او جواب داد: آخه من کف ماهی تابه چسبیده ام!

□□□

اولی: درباره حقوق دانش آموزی چیزی شنیده ای؟ دومی: نه، حالا چقدر می دهند؟