سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سكوت و هیاهو


سكوت وهم آلود ایرانیان درباره انتخابات ریاست جمهوری, در كنار نبرد پرهیاهوی رقیبان انتخاباتی و حامیان آنها از آغاز شكل گیری رفتاری غیرمنتظره در زیر پوست جامعه خبر می دهد

«سكوت جامعه مدنی» و «هیاهوی جامعه سیاسی» نشانه به هم خوردن موازنه بین این دو و قطع تاثیرگذاری آنها بر یكدیگر است. جامعه مدنی یا مجموعه نهادهای اجتماعی غیرحاكم به ویژه «شهروندان» به عنوان ماده الاولین جامعه مدنی براساس آموزه های ماندگار بشری (سنتی و مدرن) صاحبان حقوقی طبیعی هستند كه آن را از هیچ فرد یا افرادی و ایضاً هیچ نهادی از جمله دولت نگرفته اند. این حق انحصاری به آنان امكان می دهد كه آن را آنگونه كه می خواهند اعمال و در مواردی تفویض كنند.

در مقابل، جامعه سیاسی محصول توافق اعضای جامعه مدنی درباره واگذاری بخشی از حقوق طبیعی خود به جامعه سیاسی در مقابل پاره ای تضمین های جامعه سیاسی (دولت) در برابر طرف قرارداد است. جامعه مدنی از حق داوری و تامین امنیت خود می گذرد تا دستگاه دولت به عنوان وكیل او از جان و مال و آزادی اش دفاع كند. همین داد و ستد آزادانه، قراردادی و مشروط، همنشینی جامعه مدنی و جامعه سیاسی را ممكن می سازد و چون چنین است هرگاه یكی از طرفین قرارداد، نقض پیمان كند، رابطه گسسته می شود. از آنجا كه جامعه مدنی، موجودیتی اصیل و مبتنی بر حق طبیعی است، منطقاً نمی تواند پیمان شكن باشد زیرا موجودیت جامعه مدنی، عین حق و درستی و راستی است. اما این وصف در مورد جامعه سیاسی لزوماً مصداق ندارد. جامعه سیاسی انتخاب ناگزیر جامعه مدنی یعنی گزینش شر كوچكتر به جای شر بزرگتر (هرج و مرج) است.

اكنون جامعه مدنی ایران، آنگونه كه در رفتارش باز می نمایاند به این نتیجه رسیده است كه جامعه سیاسی به بخش هایی از قرارداد خود عمل نمی كند. در عین حال، چشم اندازی برای عبور وضع كنونی به وضع مطلوب نمی بیند و یا راه تحقق چنین هدفی را بسیار سنگلاخ تشخیص داده است.

همین نگاه و تلقی باعث شده است جامعه مدنی ایران _ آنگونه كه سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور هفته گذشته گفت _ در سیمای تعدد و تكثر نامزدهای كنونی انتخابات، تنوع مورد انتظار خود را نبیند و به این جمع بندی برسد كه قراردادش با دولت (به معنای اعم) ناقص اجرا شده و لاجرم می بایست واكنشی نشان دهد كه جامعه سیاسی از واكنش خاموش آن هراسان شود. هنوز به درستی نمی توان فهمید اعتراض جامعه مدنی به كدام پیمان شكنی جامعه سیاسی است اما این را می توان فهمید كه جامعه به نوعی ناباوری در زمینه اجرای كامل قرارداد و در راس آنها حق اعمال اراده از طریق شركت در انتخابات رسیده است. مردم برای این ناباوری می توانند دلایل گوناگونی داشته باشند، اما شبحی كه در روزهای اخیر بالای سر یكی از شخصیت های سیاسی موثر كشور یعنی هاشمی رفسنجانی می چرخد، می تواند یكی از دلایل یا دست كم ادله مردم برای رویگردانی و بی اعتنایی باشد. این شبح كه در قالب نطق های محفلی، سخنرانی های علنی و نوشته های پاره ای مطبوعات پرسه می زند، با بیانی شگفت انگیز اصرار دارد كه هاشمی رفسنجانی را از حضور در انتخابات باز دارد. وجهی از شبح، هاشمی را می ستاید و آن گاه از او می خواهد به «جایگاه بی ارزش ریاست جمهوری» افول نكند. وجه دیگر شبح با پیغام و پسغام او را تهدید به افشاگری می كند. وجوه دیگر شبح نیز مدام این سخن را می پراكند كه «او حتماً نمی آید.» این رفتار شبح، یكی از حوزه های حقوق طبیعی جامعه مدنی یعنی حق انتخاب كردن و انتخاب شدن را به چالش كشیده و از این طریق به مصاف مردم رفته است. در چنین فضای سنگین و نفس گیری، جامعه كه ذاتاً مبتنی بر دادوستد در همه حوزه های مادی و معنوی است، وقتی مشاهده می كند كه حتی «مرد قدرتمند» كشور زیر فشار سهمگینی قرار گرفته كه پا به میدان رقابت انتخاباتی نگذارد، در واكنش به این «نهی شگفت انگیز»، «نفی هراس آور» را پیشه كرده است. شاید آخرین پرده تدبیر هاشمی رفسنجانی در عمر سیاسی اش همین باشد كه همنوا با جامعه مدنی، وقت سكوت را دریافته و «وقت سخن» خود را با نبض جامعه مدنی هماهنگ كرده است. احتمالاً او دریافته است كه سكوت جامعه همیشگی نیست.



همچنین مشاهده کنید