پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
ارتداد یا تغییر عقیده
در رابطه با حکم مرتد، از فقهایی که فتوا به قتل مرتد می دهند می پرسیم که :
آیا مقصودشان از ارتداد ، تغییر عقیده است یا چیز دیگر ؟
(در ادامه به اجمال ، خاستگاه عقیده در درون انسان و تفاوت اساسی بین آن و ارتداد ارادی بیان می گردد.)
۱) تغییر عقیده غیر ارادی :
اگر مقصود تغییر عقیده است می گوئیم : تغییر عقیده یک امر اختیاری نیست ، زیرا مقدمات آن که فراهم شد بطور قهری و بی اختیار ، عقیده تغییر می کند و این در اختیار انسان نیست و چیزی که در اختیار انسان نیست تکلیف به آن تعلق نمی گیرد .
فرض که مسلمانی نوشته ای تاثیر گذار در باره انکار یکی از عقاید اسلامی بخواند و چون قدرت علمی بالایی ندارد پاسخی نمیابد و در نتیجه عقیده اش تغییر می کند و نمی تواند جلو آنرا بگیرد ، آیا می توان او را در مقابل این تغییر عقیده مستحق مجازات دانست آنهم اعدام ؟ در حالیکه در قرآن آمده است : " لایکلف الله نفسا الا وسعها ۱ " . یعنی خدا هیچکس را تکلیف نمی کند مگر به قدر وسع و توانایی او ، و این تغییر عقیده به شرحی که گفته شد غیر اختیاری است و در وسع و توان انسان نیست که جلوی آن را بگیرد .
در این صورت اگر ما بگوئیم : چنین کسی در مقابل تغییر عقیده اش مسئول شناخته می شود و مستحق مجازات است ، این بر خلاف عدالت ، و تکلیف ما لا یطاق و مخالف آیه مزبور است .
البته آنچه در این آیه آمده مقتضای حکم عقل است و هیچ کس را نمی باید مکلف کرد مگر به اندازه وسع و توانایی اش .
از فقهای صاحب نظر می خواهیم که در این مسئله دقیقا بیندیشند و پاسخی معقول و منطقی به آن بدهند و اگر نتوانستند پاسخ عقل پسند به آن بدهند باید در صحت روایاتی ۲ که به استناد آنها فتوا به قتل مرتد می دهند جدا تردید کنند .۳
۲) تغییر عقیده ارتدادی:
اگر مقصود فقها از ارتداد ، اقدام عملی و مبارزه با حکومت است نظیر آنچه در زمان ابوبکر پیش آمد که گروهی گفتند : ما مسلمانیم ولی زکات به ابوبکر نمی دهیم و در مقابل حکومت ایستادند و ابوبکر با آنان جنگید و سرکوبشان کرد و این گروه در تاریخ به نام " مرتدین " خوانده شدند . اگر مقصودشان از مرتد این معنای دوم است ، این یک بحث فقهی مفصل لازم دارد که جایش اینجا نیست.
محمد صالحی
منبع :
کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان " – آیه الله صالحی نجف آبادی ، ص ۱۱۳ و ۱۱۴
زیر نویسها :
۱) سوره بقره - آیه ۲۸۶
۲) آیه الله ارباب از فقهای بزرگ می گفت : هیچ حکمی از احکام اسلام را نمی توان با استناد به اخبار آحاد و روایات که قطعی و یقین آور نیست ثابت کرد چه رسد به حکم " قتل برای مرتد " یا " سنگسار کردن در مورد زنای محصنه " که هیچ کدام در قرآن نیست . هم چنین ایشان می گفت : طهارت اهل کتاب بلکه مطلق بشر ذاتی است و نمی توان هیچ انسانی را نجس دانست .
۳) آیه الله منتظری : در حقیقت تعبیر به آزادی اندیشه یا تغییر آن نوعی مسامحه در تعبیر است ; زیرا پیدایش هر عقیده و استمرار آن معلول شرایط خاص ذهنی است که از اختیار انسان خارج میباشد. آنچه اختیاری انسان است - و انسان نسبت به آن آزاد است - مقدمات آن میباشد ; نظیر تحقیق ، مطالعه و تلاش فکری در راه رسیدن به آنچه حق است .
از این رو تحمیل هر عقیده ای به دیگری، نه امکان دارد و نه صحیح خواهد بود; و هر انسانی بالفطرهٔ در پیدانمودن هر اندیشه و استمرار آن قابل تحمیل و اکراه نخواهد بود .
آیه شریفه :
( لا اکراه فی الدین ...) - بقره : ۲۵۶ .
چه در مقام خبر از واقع خارجی باشد، یا انشاء نهی از اکراه - با توجه به شأن نزول آن - قطعا شامل امور اعتقادی دین نیز میباشد.
بنابراین مجرد اندیشه و اعتقاد ، یا تغییر آن، و یا ابراز آن ، و یا اطلاع از اندیشه و تفکری دیگر ، حق هر انسانی است ; و با هیچ یک از عناوین کیفری نظیر: ارتداد ، افساد ، توهین ، افترا و مانند آن مربوط نیست . ( کتاب " کتاب رساله حقوق – ص ۵۱ )
http://mahsan.parsiblog.com