جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

افغانستان در بحران


افغانستان در بحران

فروپاشی نزدیک تر از آن است که جهان آن را باور کند قندهار در دست طالبان است همه جز یک مایل مربع در مرکز شهر و اولین پست بازرسی طالبان در کمتر از ۱۵ مایلی کابل قرار دارد

فروپاشی نزدیک‌تر از آن است که جهان آن را باور کند. قندهار در دست طالبان است- همه جز یک مایل مربع در مرکز شهر- و اولین پست بازرسی طالبان در کمتر از ۱۵ مایلی کابل قرار دارد.

دولتی‌های به شدت فاسد تقریبا همانقدر فاقد قدرت‌ هستند که کابینه عراق در <منطقه سبز> بغداد. در کشور تنها رانندگان کامیونی اجازه حمل کالا دارند که از شورا‌های قضایی طالبان که در مناطق دورافتاده دایر شده است، پروانه کار دریافت کرده باشند. صلیب سرخ هشدار داده است که عملیات انسان‌دوستانه حتی در مناطق بزرگ‌تر افغانستان هم به‌طرز چشمگیری محدود شده است. بیش از ۴ هزار نفر از مردم که دست‌کم یک‌سوم آنها غیرنظامی بوده‌اند در ۱۱ ماه گذشته کشته شده‌اند. در همین زمان ۳۰ نفر از سربازان ناتو و کارمندان امداد هم جان خود را از دست داده‌اند. هم طالبان و هم دولت آقای کرزای زندانیان خود را اعدام می‌کنند؛ به تعدادی خیلی بیشتر از قبل. مقامات کابل پنج نفر را در این ماه به‌خاطر جنایت، آدم‌ربایی و تجاوز اعدام کردند. در مجازات یکی از زندانیان که نسبت دوری با آقای کرزای داشت، همان‌طور که انتظار می‌رفت، تخفیف داده شد و بیش از ۱۰۰ نفر دیگر اکنون در نوبت اعدام قرار دارند. ‌

افغانستانی دموکراتیک، صلح‌آمیز، احیاشده و بدون مشکلات جنسیتی که پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ وعده‌اش داده شده بود، ایجاد نشد. خارج از پایتخت و به طرف شمال کشور تقریبا همه زنان برقع‌های بلند می‌پوشند و جنگجویان از کشمیر، ازبکستان، چچن و حتی ترکیه به خطوط طالبان می‌پیوندند. این باور وجود دارد که هم‌اکنون بیش از ۳۰۰ جنگجوی ترک در افغانستان هستند که بسیاری از آنها گذرنامه اروپایی دارند. ‌

یک بازرگان عمده که نمی‌خواهد نامش فاش شود، می‌گوید <من می‌دانم که هیچ‌کس نمی‌خواهد طالبان به قدرت برگردد ولی مردم از دولت و پارلمانی که به امنیت آنها توجهی ندارد متنفرند. دولت کارایی ندارد و با آن همه پناهنده داخلی که بی‌خانمان شده و از سراسر کشور به کابل پناه آورده‌اند، بیکاری بسیار زیاد است ولی آماری در این مورد وجود ندارد. افغانستان میدان جنگ، ایدئولوژی، تریاک و فساد سیاسی است.> ‌

افغان‌هایی که برای سازمان‌های خیریه و برای سازمان ملل کار می‌کنند، به کارفرمایان خود گفته‌اند که به‌طور فزاینده‌ای زیر فشار قرار گرفته‌اند که به طالبان اطلاعات بدهند و برای آنها خانه امن تهیه کنند. در روستا‌ها، کشاورزان در ترس دوجانبه‌ای قرار دارند. مقام مسوول ارشدی از ادارات غیردولتی که او هم می‌خواست ناشناس بماند می‌گوید: هم طالبان و هم پلیس به‌طور منظم روستا‌ها را تهدید می‌کنند. <گروهی طالبانی شب‌هنگام وارد خانه دهبان یک روستا می‌شوند- شاید ۱۵ یا ۱۶ نفر- و از او غذا و پناهگاه می‌خواهند. دهبان از روستاییان می‌خواهد که به آنها غذا بدهند و بگذارند شب را در مسجد بخوابند. فردای آن شب پلیس یا ارتش می‌آیند و روستاییان را متهم به همدستی با طالبان می‌کنند و عده‌ای از این مردم بی‌گناه را بازداشت می‌کنند و بقیه را تهدید به قطع کمک‌های انسان‌دوستانه. خطر دیگر برای روستاییان حملات هوایی از طرف آمریکاییان است. ‌

در شهر غزنه، طالبان به مردم دستور داده‌اند از ساعت ۵ بعدازظهر تا ۶ صبح تلفن‌های همراه خود را خاموش کنند، از ترس اینکه جاسوسان، محل چریک‌ها را گزارش کنند. جنگ تلفن همراه هم یکی از مشکلاتی است که اکنون دولت با آن روبه‌رو است. با کمک آمریکایی‌ها پلیس اکنون می‌تواند رد مکالمات سه‌جانبه را پیدا کند. ‌

یک بار دیگر آمریکایی‌ها صحبت از تشکیل <شبه‌نظامیان محلی> می‌کنند برای جنگ با طالبان؛ کاری که در عراق کردند و نظیر آنچه مسوولان پاکستانی سعی دارند در مرز شمال غربی انجام دهند ولی دو سال پیش که این کار را شروع کردند و آنها را پلیس کمکی نامیدند، کار به شکست و آبروریزی انجامید. این نیرو‌های تازه تشکیل‌شده از زیر کار درمی‌رفتند، سلاح‌ها را می‌دزدیدند و نزد میلیشیای غیردولتی بازمی‌گشتند. اکنون هم هروقت سفیر تازه‌ای از غرب وارد کابل می‌شود باز همین موضوع مطرح و دنبال می‌شود. یک مقام غیردولتی دیگر با نومیدی می‌گوید: <آنها اعلام کردند بیایید میلیشیای محلی تشکیل دهیم - چه فکر درخشانی>! ولی این کار مشکل را از بین نبرد. کشور ما در معرض راهزنی و ستم و حملات هوایی آمریکایی‌ها - که افغان‌ها آن را بسیار شرم‌آور می‌دانند- قرار دارد. جامعه جهانی باید از این سردرگمی بیرون آید و فکری اساسی برای این مشکل کند؛ فکری که چهارپنج سال پیش باید می‌کرد. ‌

‌ آیا به‌راستی این بلندپروازی است که افغانستان دارای دموکراسی باشد؟ تشکیل یک دولت قدرتمند فدرال در افغانستان امکان دارد؟ آیا جامعه جهانی آمادگی دارد فکری برای جنگ‌سالاران و سلاطین مواد مخدر که درون خود دولت کرزای هم هستند، بکند و از همه مهم‌تر پیشرفت واقعی امنیت را در این کشور پیش ببرد؟ ضرب‌المثلی قدیمی هست که آمریکاییان خسته آن را به این صورت تغییر داده‌اند: <هرجا آسفالت پایان می‌یابد، طالبان شروع می‌شود> درست نیست. در جاده‌های تازه ساخته‌شده هم، محل‌های بازرسی طالبان رو به افزایش است. وزیر دفاع افغانستان به زحمت ۶۵ هزار نیرو را زیر کنترل دارد. باراک اوباما هم آماده است ۷ هزار سرباز دیگر به دوزخ افغانستان بفرستد. اسپانیایی‌ها و ایتالیایی‌ها دارند درباره بیرون بردن نیرو‌هایشان صحبت می‌کنند، در حالی که نروژی‌ها هم ممکن است ۵۰۰ نفر از نیرو‌های خود را از شمال افغانستان بیرون ببرند. ‌

رهبران غربی بار‌ها از کار <کلیدی> آموزش سربازان افغان بیشتری صحبت می‌کنند که در ارتش بجنگند ولی این کلید به قفل بحران افغانستان نمی‌خورد. ما در افغانستان موفق نمی‌شویم. صحبت از تارومار کردن طالبان به نظر نومیدکننده و غیرواقعی می‌آید، همانطور که تاکنون هم بوده است. در حقیقت وقتی رئیس‌جمهور افغانستان سعی می‌کند با ملاعمر - که یکی از هدف‌های اصلی آمریکا در این جنگ مصیبت‌بار است- گفت‌وگو کند و ملاعمر نمی‌خواهد با کرزای صحبتی داشته باشد، موفقیت مانند آب در هاون کوبیدن است. ‌

تجزیه افغانستان - دادن جنوب افغانستان به طالبان و حفظ بقیه- گزینه‌ای است که کسی درباره آن صحبتی نمی‌کند ولی این کار تنها بحران دیگری برای پاکستان ایجاد می‌کند زیرا پشتون‌ها که بیشتر طالبان را تشکیل می‌دهند خواهان تشکیل دولت پشتونستان خواهند شد که شامل بیشتر بخش‌های طایفه‌ای پاکستان می‌شود. همچنین این کار بازگشتی خواهد بود به تجدیدنظر در تعیین مرز‌ها در جنوب‌غربی آسیا. چیزی که - تاریخ نشان خواهد داد - همراه با خونریزی خواهد بود.

رابرت فیسک

ترجمه پوراندخت مجلسی

منبع: ایندیپندنت