دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

از سکولاریسم به پسا سکولاریسم


از سکولاریسم به پسا سکولاریسم

مذهب در عرصه عمومی

حدود شش سال پیش، نخستین‌بار یورگن هابرماس بحث دین در عرصه عمومی را پیش کشید. در سخنرانی خود به مناسبت اعطای جایزه هولبرگ به وی در دانشگاه نروژ از بازگشت دین به عرصه عمومی و ورود به دوره پسا سکولاریسم (post-secularism) سخن گفت و چالش‌های پیش‌روی جهان معاصر را در نسبت با مذهب نشان داد. تلاش هابرماس، آشکارکردن این نکته بود که مدرنیته لزوما با سکولاریزاسیون نسبت مستقیمی ندارد و این‌همانی مدرنیته و سکولاریسم تنها نتیجه گونه‌ای خاص از مدرنیزاسیون است که در کشورهای اروپایی رشد و نمو یافته است. پس می‌توان به آموزه‌ها و ارزش‌های جهان مدرن باور داشت بی‌آنکه تجربه سکولاریسم اروپایی را از سر گذراند: «بعید است متوجه این حقیقت نشده باشیم که سنت‌های مذهبی و اجتماعات دینی از اهمیت تازه‌ای که تاکنون بی‌سابقه بوده، برخوردار شده‌اند.

این حقیقت، دست‌کم برای آن دسته از ما که از منطق عرفی رایج در جریان اصلی علوم اجتماعی پیروی می‌کرده‌اند و بر این باور بودند که تجدد با سکولاریزه‌ شدن، با کمرنگ شدن عقاید و روش‌های مذهبی و نفوذ آنها در عرصه سیاست و در زمینه کلی اجتماع، ملازمه تام دارد، کاملا دور از انتظار است.» در واقع هابرماس که در پروژه خود تلاش می‌کند با رجوع به هگل فضایی میان دولت و فرد باز کند –حوزه عمومی – در این سخنرانی تاریخی از حضور دوباره مذهب در عرصه عمومی بحث می‌کند و آن را به عنوان واقعیت جهان معاصر می‌پذیرد. برای مثال «روند احیای اسلام، گستره جغرافیایی چشمگیری را از شمال آفریقا و خاورمیانه تا آسیای جنوب شرقی که پرجمعیت‌ترین کشور اسلامی یعنی اندونزی در آن قرار دارد، در بر‌گرفته است. نفوذ اسلام همچنین در منطقه جنوب صحرا در آفریقا نیز در حال رشد است و در آن منطقه با جنبش‌های مسیحی رقابت دارد. در پی افزایش مهاجرت‌ها، اسلام در اروپا و کمتر در آمریکای شمالی نیز در حال گسترش است.

با یک نگاه به کشورهایی مانند ترکیه و مصر بیشتر متوجه می‌شویم که احیای نقش مذهب به محافل تحصیلکرده و برخوردار از فرهنگ ممتاز نیز سرایت کرده است. در بیشتر این کشورها اوج‌گیری نقش مذهب مسلما بر سیاست داخلی نیز تاثیر داشته است.»

هابرماس می‌پرسد، با بازگشت مذهب به عرصه عمومی چه باید کرد؟ نخستین و دم‌دستی‌ترین راه سرکوب است. با این حال، سرکوب عقاید مذهبی می‌تواند از طرفی منجر به یارگیری بیشتر آنها شود و از سوی دیگر، زیر‌سوال بردن خود ایده لیبرالیسم است چرا که لیبرالیسم متضمن آزادی مذهبی نیز هست. به نظر هابرماس، اوج‌گیری نفوذ مذهب در سراسر جهان منجر به جدایی اروپا از دیگر مناطق جهان می‌شود. تصویر مورد نظر غرب از مدرنیته، همانند یک تجربه روانشناختی، یک تغییر اساسی را پشت‌سر می‌گذارد: «آنچه تصور می‌شد، الگوی طبیعی آینده تمام فرهنگ‌های دیگر باشد، ناگهان به یک سناریوی مختص یک وضعیت ویژه، تغیر ماهیت داده است.

حتی اگر هم این تغییر ظاهری گشتالت‌گونه کاملا با موشکافی‌های جامعه منطبق نباشد و حتی اگر بتوان با استفاده از روش‌های توضیحی معمول، دلایل مخالفی را مبنی بر رد موج سنگین سکولارزدایی مطرح کرد، هیچ تردیدی در خصوص صحت شواهد ارایه شده و بالاتر از همه در خصوص حقیقت شکل‌گیری عواطف سیاسی تفرقه‌افکن درخصوص اعتقاد مذهبی وجود ندارد. هم‌اکنون یک موج فرهنگی در ایالات متحده سر بر آورده که زمینه‌ای را جهت مباحث آکادمیک درباره نقش مذهب در عرصه فعالیت‌های سیاسی عمومی فراهم آورده است.»

هابرماس در مقام ارایه راه‌حل بر «اخلاق شهروندی» تکیه می‌کند. این امر نشان از آن دارد که او قادر به حل تعارضات موجود از طریق نهادی نیست. بنابراین می‌کوشد از عرصه «قانون» به عرصه «اخلاق» جهش کند و به اصل مدارا و رواداری متوسل شود: «شهروندان، صرف‌نظر از اختلاف‌نظرهای همیشگی خود درباره مسایل مربوط به جهان‌بینی و آموزه‌های مذهبی، باید به یکدیگر به عنوان اعضای برابر و آزاد جامعه سیاسی احترام بگذارند و بر مبنای این اتحاد مدنی هنگامی که نوبت به مسایل سیاسی مورد اختلاف می‌رسد، آنها باید برای اظهارنظرهای سیاسی خود دلایل مناسب ارایه کنند.»سخنرانی معروف هابرماس نقدها و نظرهای بسیاری را بر‌انگیخت و منجر به شکل‌گیری بحث‌های مهمی درباره حضور مذهب در عرصه عمومی شد. به‌ویژه آنکه این سخنرانی در زمینه جهان پس از ۱۱ سپتامبر و شکل‌گیری بنیادگرایی افراطی صورت می‌گرفت. از جمله افرادی که در بازاندیشی رابطه بین مذهب، سکولاریسم و دموکراسی لیبرال در بستر اندیشه‌های هابرماس تلاش کرد، آلفرد استفان بود. او تئوری خود را بر پایه تساهل دوجانبه (twin tolerations) ارایه کرد. استفان در راه اجرایی‌کردن ایده‌های هابرماس نشان می‌دهد که ما نمی‌توانیم دموکراسی مطلوبی داشته باشیم مگر اینکه نهادهایی را وضع کنیم که این تساهل دوجانبه را رعایت کنند.

فرشاد کوشا