پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بعضی ها خامشو دوست دارند


بعضی ها خامشو دوست دارند

نگاهی به جریان روبه افول کمدی های سخیف سینمایی

بعدها که تاریخ سینمای ایران را ورق بزنند، اصلی‌ترین مشخصه سال‌های دهه ۸۰ را غلبه کمدی‌های سخیفی ذکر خواهند کرد که بخش اعظم ظرفیت نمایش کشور را به خود اختصاص داده و عملاً تبدیل به جریان اصلی اکران سینمای ایران شده بودند. نگاهی به مشخصه‌های اصلی این قبیل آثار شاید بیش از آن که مسائل سینمایی و هنری را در نظر بگیرد، باید ناظر بر آسیب‌شناسی اجتماع معاصر و توجه به شاخصه‌هایی باشد که سلایق ضابطان و هادیان دستگاه‌های فرهنگی کشور را در این دهه شامل می‌شوند. در یک نگاه کلان‌نگر، البته چرخه تولید و عرضه کالاهای فرهنگی هم مثل سایر کالاهای اقتصادی از اصل ساده عرضه و تقاضا پیروی می‌کند و به عبارت دیگر تا تقاضایی نباشد، کالایی تولید و عرضه نخواهد شد. سوی دیگر این قضیه هم جای تأمل دارد که در یک نظام اقتصادی پویا ، هیچ کالایی جای کالای دیگر را تنگ نمی‌کند و لازم است که به قول بازاری‌ها، جنس جور باشد. ولی آنچه در خصوص جریان کمدی‌های پیش‌پاافتاده مذکور می‌توان گفت آن است که روند کلی امور به سمتی بوده که این آثار بدل به ویترین سینمای ایران شده‌اند. چنان که یک تحقیق آماری نشان خواهد داد که حداکثر ظرفیت ممکن اکران در اختیار این گونه خاص قرار گرفته و عرصه، عملاً بر گونه‌های دیگر تنگ گردیده بود.

▪ پیشینه: در سنت‌های نمایش ایران شاهد چند نوع نمایش خنده‌آور هستیم که عمده‌ترین‌شان در سال‌های منتهی به قرن اخیر شمسی عبارتند از «روحوضی» و «سیاه‌بازی». در این هر دو گونه نمایشی که مخاطب عام اجتماع را مد نظر دارند اساس کمدی بر هجو و هزل افراد و موقعیت‌ها بود. استمرار این سنت نمایشی در گونه‌های اجتماعی خاص مثل مکتب تهران و مکتب اصفهان دچار افتراقاتی در شیوه‌های بیانی گردید. ولی محوریت دو عنصر هجو و هزل همچنان باقی مانده (در گیلان و تبریز ولی به دلیل تعدد مخاطبان باسواد و تأثیرپذیری بیشتر از سنت‌های فرهنگی همسایگان شمالی- که خود متأثر از جریانات فرهنگی اروپا بودند- گرایش به کمدی‌های به اصطلاح خاص‌تر قابل ردیابی است).

نخستین فیلم‌های به اصطلاح کمدی سینمای ایران خود را وامدار همین سنت‌های نمایش می‌دیدند و اگر به دلیل ممیزی‌های قانونی مجال ارائه دیالوگ‌های رکیک را نداشتند ولی تا جایی که می‌شد به سمت هجو کاراکترهای مشخص اجتماع- طبقات مرفه و تحصیلکردگان- رفتند؛ استمرار این شیوه تا اواخر عصر سلطنت به جایی رسید که عناصر انسانی مثل قامت، ویژگی‌های جسمانی و لهجه‌های بومی تبدیل به اصلی‌ترین دستاویزهای خنده آفرینی در فیلم‌های کمدی بودند. در پرتو نگاه فرهنگی به سینما در سال‌های پس از انقلاب، تغییرات عمده‌ای در نگاه کمدی‌سازان سینمایی پدیدار شد و برای اولین بار شاهد فیلم‌های کمدی به معنای استاندارد آن بودیم. فیلم‌های خنده‌آفرین جدید بیشتر از آن که به معایب فردی بازیگران بخندند، ناظر بر موقعیت‌های خنده‌داری بودندکه چه بسا در ذات خود قصه از بار تراژیک برخوردار بوده و پوچی دغدغه‌ها و دست‌وپا زدن شخصیت‌ها را جار می‌زدند. رویکرد تعدادی از فیلمسازان شاخص سینمای ایران به ارائه آثار کمدی نظیر داریوش مهرجویی، مرحوم علی حاتمی، رخشان بنی‌اعتماد، محمدرضا هنرمند، کیانوش عیاری و... یکی از دلایل و عوامل بالا رفتن سطح فرهنگی فیلم‌های طنزآمیز و بالارفتن سطح سلیقه و مطالبه تماشاگران از کمدی‌های سینمای ایران بود.

▪ راه دوم: تبدیل شدن مضامین واتفاقات پیش‌پاافتاده و مبتذل به دستاویز اصلی فیلم‌ها برای خنده‌گرفتن از تماشاگر، بدون شک خطری است که از دیرباز مثل شمشیر داموکلس هر اثر طنزی را تهدید می‌کند. اما دلیل بروز چنین آسیبی را باید مشخصاً در سطح تولید اثر و توانمندی سازندگان آن و میزان احاطه‌شان بر تاریخ هنر و تئوری‌های نمایشی جست‌وجو کرد. این که همواره تیغ سانسور و ترس تهیه‌کنندگان از توقیف اثرشان مانع از ارائه آثار مبتذل شود فی‌نفسه امر درستی نیست و نشانه‌ای از یک بیماری اجتماع دارد؛‌کمااین که محدود ماندن دایره جرم و جنایت فقط از ترس دخالت پلیس هم نمره مثبتی برای یک جامعه مدعی تمدن به دنبال ندارد. متأسفانه اتفاقی که به تدریج در دهه ۸۰ افتاد، ورود تدریجی تعدادی از تهیه‌کنندگان و کارگردانان مدعی ارزش‌ها به حیطه کمدی‌سازی بود؛ سوابق این افراد موجب اعتماد سیستم نظارت و آسان‌گیری نسبی ممیزی شد تاحدی که در چند سال اخیر شاهد رویکرد جدی به شوخی‌های رکیک و اشاره‌ به روابط پسر و دختر در این قبیل فیلم‌ها هستیم. چیزی که از آن به شکستن خط قرمزها تعبیر می‌شود و البته تا یک دهه قبل در مخیله بسیاری از دست‌اندرکاران - و حتی مخاطبان - سینمای ایران نیز نمی‌گنجید. صرفنظر از دلایل یا توجیهات آسان‌گیری ممیزی باید یادآور شد که ناآشنایی دستگاه نظارت با ابعاد گوناگون و حیطه‌های متنوع وظایف خود در حفظ و صیانت سلامت اخلاقی جامعه باعث شده است که بسیاری از خانواده‌ها با کودکان کم سن و سال خود مخاطب این آثار باشند و بسیاری از الفاظ یا حرکات شنیع موجود در این آثار از طریق تریبون‌های رسمی وارد حافظه جمعی نسل فردای این کشور شود.

▪ دلایل: تحلیل اینکه چرا بخشی از بدنه یک دستگاه فرهنگی ارزش‌مدار دست به چنین اقدامات خودسرانه و خودشکنانه‌ای می‌زند در حد یک نوشتار روزنامه‌ای نیست. اما آشکارترین نشانه‌های بروز این رویکرد در سینمای ایران را می‌شود به این ترتیب یادآور شد. بدون شک این دست از تولیدات سینمایی به سودجویانه‌ترین بخش فیلم‌های تجاری تعلق دارند. یعنی سازندگان آن حتی اگر داعیه فرهنگ و هنر داشته باشند به شهادت کارنامه‌شان به سینما به عنوان کسب و کاری نگاه می‌کنند که باید حداکثر سود را بدهد تا کاسبی بچرخد و این حداکثر سود در دو شکل محقق می‌شود!

اول در مرحله ساخت و دوم در بخش نمایش. در مرحله ساخت همه چیز باید در این راستا قرار گیرد که فیلم در اسرع وقت و با کمترین هزینه تولید شود؛ در عین حال تضمین‌های لازم برای جذب مشتری را هم داشته باشد. تضمین‌های مذکور یکی به سوژه و ژانر فیلم مربوط می‌شود و دیگری به ویترین یا نحوه ارائه آن. در نظر سری‌سازهای سینمایی، سوژه فیلم اهمیتی ندارد و نحوه ارائه هم کیلویی چند؟ مهم یکی ژانر کار است از فرمول موفق بازار گرته‌برداری می‌شود (مثلاً تا زمانی که کمدی می‌فروشد باید در همان رده کار کرد) و دیگری ویترین کار که عبارت است از بازیگران محبوب و بفروش. در عین حال، همه وسع آن را ندارند که برای فیلمشان دست سوپراستارهای سینمایی را بگیرند و بیاورند، بنابراین به سراغ ستاره‌های تلویزیونی می‌روند که هم بیشتر توی چشم هستند و هم دستمزد پائین‌تری طلب می‌کنند. در عین حال، کسب سود بیشتر این‌طور اقتضا می‌کند که هزینه‌های تولید تا جایی که می‌شود پائین بیاید. بنابراین تعدادی از شاخصه‌های تولید، خصوصاً فیلمنامه‌ تبدیل به عناصر دست دومی در حد بهانه‌های تولید درمی‌آیند. بار ضعف فیلمنامه و لق زدن چفت و بست‌ها و فقدان مهارت در شوخی‌نویسی‌ها معمولاً به دوش بازیگران می‌افتد که باید از تجربه و قریحه خود جلوی دوربین استفاده کنند و تا جایی که می‌شود مزه بپرانند و تکه بیندازند تا بلکه تماشاچی نیشخندی بزند. وقتی هم کفگیر به ته‌دیگ خورد - بالاخره قریحه هر آدمی هم محدودیتی دارد - چاره‌ای نمی‌‌ماند جز کج و کوله کردن اجزای صورت و بدن، تولید اصوات نامتوازن و خلاقیت در یافتن معادل‌های همه فهم برای شوخی‌های بی‌ادبانه و ذکر بی‌پرده آنها. تلاش کارگردان هم احتمالاً محدود می‌شود به تشویق بازیگران برای مایه گذاشتن بیشتر و احیاناً محدود کردن دایره ذوق و خلاقیت آنان در معادل‌یابی و جهش از روی خطوط قرمز!

▪ نشانه‌ها: کمدی‌های سخیف به دلایلی که ذکر شد، کم‌کم از سکه می‌افتند و راهی رسانه جدید (نمایش خانگی) می‌شوند که با روند تولید ارزان مناسبت بیشتری دارد. اما هنوز هم کم و بیش شاهد اکران تعدادی از آنها در طول سال هستیم که بنا به ارتباطات سازندگانشان و میزان برخورداری از رانت‌های پشت پرده، از نظر شمایل ظاهری و پروداکشن تولید طیف نسبتاً متنوعی را شامل می‌شوند اما مشخص‌ترین ویژگی مشترکشان، همین اتکا به روابط و برخورداری از رانت‌هاست که در بدیهی‌ترین شکل خود به صورت جذب اسپانسرهای دولتی و خصوصی برای تولید و تبلیغ فیلم جلوه‌گر می‌شوند.

وفور بازیگران تلویزیونی در این فیلم‌ها از دیگر شاخصه‌هاست؛ علی‌الخصوص بازیگران طنزهای شبانه که به دلیل آشنایی و کنار آمدنشان با سرعت بالای کار و نیز آشنا بودنشان برای خانواده‌ها، گزینه‌های مطلوبی برای تسریع تولید و تضمین فروشند. جای تأسف است که اغلب این بازیگران عمدتاً جوان در سال‌های آغازین فعالیت خود واجد توانایی‌ها و استعدادهای بالقوه‌ای ارزیابی می‌شدند ولی ورود و درگیر شدنشان با عرصه تولیدات سخیف، جایی برای ممارست و شکوفایی آن استعدادها باقی نگذاشت.

▪ ریزش مخاطب: تکراری شدن سوژه‌ها، تکراری بودن چهره‌ها، سهل انگاری در ساخت و کوتاهی در حفظ بسیاری از حریم‌های اخلاقی مطلوب خانواده‌های ایرانی باعث شده است که مخاطبان سنتی کمدی‌های سخیف سینمای ایران به تدریج به کمدی‌های استانداردتر اقبال کنند و بساط آثار سهل‌انگارانه را در هم بپیچند. باید دید تولیدکنندگان سنتی نوارهای متحرک کمدی‌نما در قبال ریزش تدریجی مخاطبانشان و افول بازار چه رویکردی خواهند داشت؟