جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
آیا زندگی پس از دریافت جایزه نوبل همان روال سابق را دارد

اینشتین و بور جوان ممکن است با در سر داشتن رویای دریافت جایزه نوبل، خلاقیت و سختکوشی بیشتری به خرج داده باشند؛ اما از آنجا که پیش از سال ۱۹۶۸ جایزه نوبل به اقتصاد اعطا نمیشد؛ بنابراین چنین عاملی هرگز نمیتوانست سبب ایجاد انگیزه برای اقتصاددانان همدوره من باشد.
در دسامبر سال ۱۹۷۰ وقتی با پادشاه گوستاو ملاقات کردم - که با هر دانشمندی به زبان خودش صحبت میکرد - تصمیم گرفتم که در سخنرانی خود به این سوال که «چگونه میتوان به جایزه نوبل دست یافت؟» بپردازم. اولین چیزی که به ذهنم رسید، تلاش زیاد بود. پس از آن به داشتن معلمان و همکاران بزرگ اشاره کردم. داشتن دانشآموزان بزرگ هم بیتاثیر نبود. در آخر هم در اوج فروتنی به نقش غیرقابل انکار شانس اشاره کردم.
این عامل اخیر، دقیقا یعنی اینکه شما در زمان مناسب در مکان مناسب قرار داشته باشید. پس از آنکه ماکسپلانک برای اولین بار مطالبی از مکانیک کوانتوم را مطرح کرد، این فرصت برای دانشمندانی همچون بور(Bohr)، بورن(Born)، هایزنبرگ، شرودینگر، اینشتین، دبروگلی(De Broglie)، دیراک و فاینمن به وجود آمد که در این زمینه تحقیقات بیشتری انجام دهند. به نوعی میتوان گفت که این شانسی است که دانشمندان فیزیک که پیش از ۱۸۹۰ میزیستهاند، از داشتنش محروم بودهاند.
همچنین بسیار متفاوت خواهد بود که در یک بازه زمانی خاص، شما در کپنهاگ باشید یا در گوتینگن. اگر بخواهیم بحث را در مورد علم اقتصاد دنبال کنیم، باید بگوییم که بخت و اقبال مشابه آنچه درباره فیزیک مطرح شد، طی چند سال در دانشکده اقتصاد دانشگاههای شیکاگو، کمبریج، هاروارد و مدرسه اقتصاد لندن وجود داشت. البته نباید این گفته پاستور را فراموش کنیم که «بخت و اقبال تنها برای یک ذهن آماده به بار مینشیند.»
علاوه بر تعابیر مطرح شده از شانس و اقبال، لازم است که توجه شما را به بعد دیگری از آن نیز جلب کنم. وقتی شخص الف یک جایزه کمیاب را میبرد، احتمالا شخصی مانند ب با شرایط برابر وجود دارد که از دریافت آن جایزه محروم شده است. علم و فعالیت علمی یک کهکشان از ستارهها را به وجود میآورد. جایزهها اما بنا بر ضرورت و به علت طبیعتشان، به نسبت بسیار کمتر از کسانی هستند که شایستگی دریافتشان را دارند. صندلی ۵۵ ام آکادمی نوبل که هنوز به کسی داده نشده، میتواند توسط ۵۰ ضربدرn مخترع و دانشمند تصرف شود. طبیعت هیچگاه سلسله مراتب را در دستاوردهای انسانها رعایت نمیکند. نیوتن، داروین، ... اگر کمیته اعطای جایزه نوبل از افراد دیگری تشکیل میشد یا اگر همین افراد در شرایط دیگری تصمیمگیری میکردند، ممکن بود این بار بخت و اقبال به اشخاص دیگری - چه بسا کسانی که شایستگی کمتری برای آن دارند - روی بیاورد.
چرا نامی از ویلارد گیبس در میان برندگان این جایزه نیست؟ عامل اتفاقی «مرگ» در این رابطه غالبا موثر است. چرا مارکونی میتواند برنده نوبل شود، ولی هرتز نمیتواند؟ هرتز به علت ابتلا به یک بیماری عفونی از یک زندگی عادی محروم شد و مانند موسی از رسیدن به سرزمین موعود بازماند. جایزه نوبل پزشکی در سال ۱۹۲۳ برای اختراع انسولین(برای درمان دیابت) به بانتینگ و رییس دانشکده، مکلئود، اعطا شد. آیا این منصفانه بود؟ بانتینگ اینگونه فکر نمیکرد.
او با تحریم نوبل خواستار این بود که جایزه نقدیاش را با همکار آزمایشگاهش بست (Best) تقسیم کند. محققان تاریخ علم معتقدند که حداقل ۴ دانشمند مسیر اختراع انسولین را هموار کردهاند. بانتینگ، بست، مکلئود و یک شیمیدان از آلبرتا که به لندن رفته بود. با بررسی نتایج همه تحقیقات، به این نتیجه رسیدند که تحقیقات بست(Best) بیش از سایرین موثر بوده است.
همانطور که شانس میتواند تعیین کند که آیا یک دانشمند برنده جایزه نوبل شود یا نه، شانس میتواند تعیین کند که جایزه نوبل خیلی دیر یا خیلی زود به برندهاش برسد. ممکن است شما فکر کنید که این خیلی مهم نیست که جایزه دیر یا زود اعطا شود؛ اما نظر بسیاری از انسانها خلاف این است. به عنوان شاهد تاریخی برای این مدعا میتوان گفت که ماکس پلانک و اینشتین زمان زیادی پس از دستاوردهایشان در سالهای ۱۹۰۰ و ۱۹۰۵، موفق به دریافت نوبل شدند. یکی از دانشمندان بزرگ برنده نوبل در یک مجلس خصوصی اظهار کرده بود که ملاحظات سیاسی سوئدیها باعث تاخیر در اعطای جایزه به او شده بود. در موردی دیگر که جایزه بین دو شخص الف و ب تقسیم شده بود هیات ژوری یکدیگر را به تصمیم غیرمنصفانه متهم میکردند. یکی از آنها میگفت: من حدس میزنم که علت اینکه شخص ب نتوانست به تنهایی جایزه را کسب کند این نبود که به اندازه کافی سزاوار آن نبود، بلکه علت این بود که یکی از رایدهندگان اصرار زیادی داشت که شخص الف باید به تنهایی جایزه را دریافت کند. در مورد یک رمان، در برخی موارد تا زمانی که یکی از اعضا راضی به تایید آن نشود، امکان اعطای جایزه وجود ندارد.
کشفیات مهم معمولا توسط گروهی اتفاق میافتد که یک رهبر دارند؛ اما گاهی اوقات تمام افتخارات تنها نصیب همان رهبر میشود. در سالی که آلوارس برای دریافت جایزه نوبل فیزیک به استکهلم سفر میکرد، تمام کارکنان آزمایشگاهش در دانشگاه برکلی را با خود برد. آنها تقریبا یک اتوبوس را به طور کامل پر کرده بودند. یک فیزیکدان دیگر از دانشگاه برکلی پس از اینکه برنده جایزه نوبل شد با فروتنی به رسانهها گفت: «من این جایزه را مدیون اعضای گروهی در دانشگاه برکلی هستم. آنها با انتخاب من برای راهاندازی اولین برخورددهنده امکان دریافت این جایزه را برای من فراهم کردند.» پژوهش یک بازی گروهی است که در آن تعداد بازیکنان بسیار بیش از تعداد کسانی است که میتوانند جایزه دریافت کنند.
● تاثیرات دریافت جایزه نوبل
اخیرا به این موضوع فکر میکردم که دریافت جایزه نوبل میتواند چه تاثیری بر روند زندگی علمی شخص دریافتکننده آن داشته باشد. به طور قطع هدف اصلی نوبل از اعطای این جایزه محقق نشده است: به نظر میرسد که او میخواست که هر جایزه به کاری برسد که طی چند سال گذشتهاش بهترین در نوع خود بوده است. در نظر او این جایزه میتوانست کمکی مالی برای محقق جوان برنده آن باشد تا بتواند در ادامه زندگیاش با آسودگی خاطر بیشتری به تحقیق و پژوهش بپردازد. در یک نگاه بدبینانه میتوان گفت چیزی که عملا در حال وقوع است، دقیقا برخلاف هدف آلفرد نوبل است. در حال حاضر پس از اینکه محقق این جایزه را میبرد، نوعی غرور همراه با رخوت در او ایجاد میشود. حتی بدتر از آن، برندگان تبدیل به سخنرانان همه فن حریفی میشوند که در همه زمینهها مانند اخلاق، سیاست و فلسفه اظهار نظر میکنند. اگر در جلسهای بر سر یک میز گرد بنشینند، محل نشستن خود را اول میز میدانند. با توجه به اینکه همه برندگان نوبل اقتصاد را از سال ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۲ میشناسم، باید به یک نتیجه دیگر این جایزه هم اشاره کنم. از آنجا که معمولا جوایز در شروع تحقیقات یا در جایی که به آن نیاز دارند، اعطا نمیشوند، باید دید که معمولا بعد از دریافت جایزه چه مقدار علم تولید میشود. از آنجا که نیوتن تنها قانون زمین را کشف کرده است، نمیتوان انتظار داشت که در هر دهه چنین کشفی اتفاق بیفتد.
یکی از آشنایان من که در زیستشناسی موفق به دریافت نوبل شده بود، سال دریافت جایزهاش را بدترین سال زندگیاش میداند. او که اکثر وقتش را در آزمایشگاه و به کار عملی میگذراند، از مصاحبهها و جنجالهای رسانهای بیزار است. البته افراد دیگری هم هستند که به دریافت چنین جایزهای افتخار میکنند. همسر یکی از برندگان نوبل علوم پزشکی، جدایی خود از همسرش را به علت جایزه نوبل دانستهاست (البته در این مورد نظر شوهرش پرسیده نشده است).
برخی میگویند که اینشتین پول جایزه نوبل آتی را به همسرش قول داده بود: در مورد او میتوان گفت که چنین قولی از روی غرور نبوده است و یک انتظار معقول به نظر میرسیده است. یکی از برندگان اخیر جایزه نوبل، به محض دریافت جایزه یک میلیون دلاری، خود را موظف دانسته بود که این پول را به طور مساوی با همسر سابقش تقسیم کند. وقتی علت این کار از او پرسیده شد، پاسخ داد: معامله، معامله است. یکی از دانشمندان به من گفت که بردن جایزه نوبل باعث شده که حقوق سالانهاش به عنوان محقق دو برابر شود. به عبارت دیگر میتوان گفت که بنیاد نوبل در شکل مدرن آن بیشتر به عنوان یک سرمایهگذار بازارهای مالی عمل میکند.
در اینجا میخواهم صحبتم را جمعبندی کنم. از میان همه برندگان نوبل اقتصاد، نیمی از آنها تا پایان عمرشان به تحقیقات خود ادامه دادهاند. در مورد این افراد میتوانم بگویم که پس از دریافت جایزه بیشتر آثار منتج از تحقیق اولیه را منتشر کردهاند. البته تخمین دقیق این متغیر کیفی امری دشوار است.
معمولا اینگونه بوده است که نوبلیستهای یک رشته، در رشتههای دیگر هم دخالتی کردهاند. یک شاخه از علم که همیشه وسوسهبرانگیز بوده است، مطالعه چگونگی کارکرد ذهن است که البته تاکنون پیشرفت قابل ملاحظهای در آن صورت نگرفته است.
دانشمندانی که کار خود را از فیزیک آغاز کردند دلبروک، کریک و گیلبرت - در زیستشناسی مولکولی نیز موفق بودند و توانستند نوبل داروشناسی(و نوبل شیمی برای گیلبرت) را دریافت کنند. من اطلاع ندارم که آیا کسی مسیر برعکس از ژنتیک به فیزیک را طی کرده باشد و به موفقیت رسیده باشد. یکی از دانشمندانی که به خوبی او را میشناسم، گفته بود: «این پیوس نینث(Pius Ninth) بود که ایده لغزشناپذیری پاپ را در قرن بیستم مطرح کرد. او میگفت «قبل از اینکه من پاپ شوم به این موضوع اعتقاد داشتم؛ ولی حال که خود پاپ شدهام، میتوانم این را حس کنم. » «او از این گفته پاپ الگوبرداری کرد و گفت: «قبل از اینکه من برنده نوبل شوم احساس میکردم که علم بیپایان دارم؛ ولی حالا که جایزه را بردهام، این را احساس میکنم.»
در مورد خود من اینگونه بود که بعد از سال ۱۹۷۰، یکشنبهها را بر روی مسائل اقتصاد ریاضی تمرکز میکردم و میخواستم مقالاتی در زمینه ریاضیات داروینیسم منتشر کنم. این کار تجربه بسیار خوبی بود؛ اما فکر میکنم کمی بیش از تواناییام بود.
● نتیجهگیری
بله، به نظر میرسد زندگی پس از مراسم استکهلم هم جریان داشته باشد؛ اما از این گزاره نمیتوان نتیجهای گرفت. «به طور خالص آیا میتوان ادعا کرد که اعطای جوایز و مدالها سودمند هستند؟» پاسخ این است که این مساله قابل پیشبینی نیست.
آیا میزان لذت از دنیا با معیار سرخوردگی افرادی که نتوانستهاند در آن کامیاب باشند، سنجیده میشود؟
اکتبر برای بسیاری از دانشمندان ممکن است ماه غمگینی باشد. بسیاری از آنها دعوت میشوند و تنها تعداد کمی از آنها موفق به دریافت جایزه میشوند. از طرف دیگر حجم علم و موضوعات قابل پژوهش و مشکلات رفاه انسانها بسیار بیشتر از تعداد محققانی است که در تلاش برای حل آنها هستند. یک جامعه تساویگرا که در آن تواناییهای فردی و تلاش اشخاص نمیتواند در نهایت رفاه بیشتری برایشان به ارمغان بیاورد، احتمالا جامعه بیسر و صداتری است. در مقایسه با این موضوع، باید بررسی شود که طبق نظریه داروین و شرایط فرهنگی متفاوت، انسانهای واقعی با چه شرایطی به وجود میآمدهاند: آیا در آن صورت پیشرفت بشری کمتر میبود؟ آیا به واقع مصالحهای بین عدالت بیشتر و پیشرفت بیشتر وجود ندارد؟
صحبت من با یک سوال شروع شد و حالا جمله آخرم را نیز با یک سوال تمام کردهام.
مترجم: سعید لاریجانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست