جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مروری بر رمان پرفروش «روزهای نمونه» اثر مایکل کانینگهام


مروری بر رمان پرفروش «روزهای نمونه» اثر مایکل کانینگهام

در آمریکا نویسندگانی هستند که کتاب هایشان از تیراژ افسانه ای برخوردارند مایکل از این دست است هرگز در فهرست کتاب های حرفه ای او آثاری دیده نشدند که کمتر از یک میلیون نسخه تیراژ داشته باشند

وقتی قرار می شود کتاب شما را دو گروه از منتقدان ادبی مورد نقد و بررسی قرار دهند کارتان مشکل می شود. مثلا گروه اول منتقدان سخت گیر و خشک روزنامه هایی چون گاردین هستند که به قول معروف مو را از ماست بیرون می کشند.

از نظر این منتقدان شاید هیچ اثری در دنیا لایق واژگانی چون شاهکارنباشد، چه سال هاست کسی در این روزنامه، چنین تعارفاتی را ندیده و نخوانده است. گروه دوم اما منتقدان عامه پسند جرایدی چون «یو اس ای تو دی» و تا حدی «نیویورک تایمز » هستند. از نظر این عده چه بسیار کتاب هایی که لایق هرگونه تشکر و تمجید از نویسنده هستند تا جایی که نویسنده اگر کمی عاقل باشد متوجه می شود این تمجیدها، او را به سوی نابودی سوق می دهند تا موفقیت.

اما اگر کتابی پیدا شد که هر دو گروه مذکور با اقبالی خوش به آن رو کردند مطمئن باشید کتاب خوبی گیرتان آمده و می توانید دو دستی بچسبید به آن و بخوانیدش.

از این دست کتاب ها، یکی همین کتاب «روزهای نمونه» نوشته نویسنده آمریکایی، «مایکل کانینگهام» است. کانینگهام برای اهالی سینمایی و پرده نقره ای هم چهره ای بسیار شناخته شده است، چه اقتباس از کتاب های این نویسنده بارها دستمایه ساخت آثاری شدند، مستقیم یا غیرمستقیم. شاید که قطعا بارزترین کتاب این نویسنده که اثری درخور را درعرصه سینما، بسترساز شد، کتاب «ساعت ها» باشد. حتما یادتان هست که ساعت ها با بازی «نیکول کیدمن» و «مریل استریپ» فیلمی درخور شد.

اما ادب دوستان، از آن دست خشنود شدند که فیلمی درباره یکی از به یاد ماندنی ترین نویسندگان زن جهان یعنی «ویرجینیا وولف» - بالاخره - ساخته شد. همان طور که ساعت ها وامدار ویرجینیا وولف بود روزهای نمونه هم وامدار والت ویتمن است ( روزهای نمونه نامی است که ویتمن به دیباچه دفتر شعرش داده بود ). این رمان همانند رمان ساعت ها از سه بخش موازی با هم تشکیل شده است. رمانی متشکل از سه قصه موازی که در سه دوره تاریخی متفاوت جریان پیدا کرده اند؛ دوره انقلاب صنعتی، سال ۱۹۲۰ و زمانی در آینده دور.

بسیاری معتقدند که سبک نگارش وولف خود فصلی است در ادبیات جهان. نویسنده کتاب «به سوی فانوس دریایی» در کتاب ساعت های مایکل کانینگهام چهره ای متفاوت داشت؛ شد همان ویرجینیای محبوب که کمی هم عبوث و گرفته بود. کانینگهام متولد شهر سینسیناتی ایالت اوهایو آمریکاست. دقیق تر که بگوییم، متولد ششم نوامبر ۱۹۵۲. او را به خاطر نگارش کتاب ساعت ها در سال ۱۹۹۸ بیشتر می شناسند، اما وی چهره ای است شناخته شده به خاطر سبک نگارشش.

● کوله باری از افتخار

در آمریکا نویسندگانی هستند که کتاب هایشان از تیراژ افسانه ای برخوردارند. مایکل از این دست است. هرگز در فهرست کتاب های حرفه ای او آثاری دیده نشدند که کمتر از یک میلیون نسخه تیراژ داشته باشند.

منتقدان سخت گیر گاردین او را به لحاظ نثر، متاثر از افرادی چون «وولف» می دانند و اگر کانینگهام در گفت وگویش اشاره نکرده بود که آثار «والت ویتمن» را هم دوست دارد، امروز نام ویتمن در کنارش نبود! وی تحصیلاتش را در زمینه ادبیات در دانشگاه ام.اف. ای «آیوا» به پایان رساند و مدرک دکترای خود را از همین دانشگاه دریافت کرد.

رمان «خانه ای در آخر دنیا» او را به شهرت جهانی رساند(۱۹۹۰) و بعدها به خاطر نوشتن داستان های کوتاه بیشتر مشهور و معروف شد. حتی می دانید داستان «فرشته سفید» این نویسنده عنوان بهترین داستان کوتاه آمریکا را در سال ۱۹۸۹ به خود اختصاص داد.کانینگهام در سال ۱۹۹۹ یعنی یک سال پس از انتشار کتاب ساعت ها توانست جایزه پولیتزر را به خاطر نگارش همین کتاب از آن خود کند.

در کارنامه ادبی کانینگهام جایزه پن/ فاکنر هم دیده می شود که پشتوانه غیر قابل انکاری است برای این نویسنده بلند آوازه.اما کتاب روزهای نمونه از این نویسنده، به تازگی مورد توجه علاقه مندان به آثار کانینگهام قرار گرفته به طوری که روزنامه گاردین نقد مفصلی درباره این نویسنده و کتاب مذکور نوشت. روزنامه تایمز هم به طور مفصل از فصول این کتاب نوشته است. پیش از نقل گوشه هایی از این نقد، شاید نیاز باشد کانینگهام را مورد نقدی گذرا قرار دهیم و نثرش را مورد ارزیابی.

«رابی مور» منتقد ایندیپندنت درباره لحن و نثر کانینگهام می نویسد؛ «کتاب ساعت ها، شاید بعد از مرور آثار ویرجینیا وولف از سوی این نویسنده نوشته شده است. آثار ویرجینیا وولف خصوصیات خاص خود را دارند که شاید خاستگاه آن، نوع نگاه این نویسنده به جهان اطرافش. وولف دنیا را همچنان بدون هرگونه ظرافت و آراستگی می دید. اعتقاد داشت آنچه این دنیا را رقم زده، چیزی بیش از تکرار رنگ ها نیست. چنین طرز تفکری، حتی در فیلم ساعت ها هم دیده شد. با این تفاوت که لحن ویرجینیا وولف که در کتاب کانینگهام حرف می زند، بسیار کندتر از لحن ویرجینیایی است که جلو دوربین می رود.»

در کتاب به سوی فانوس دریایی، وولف با همان سبک و سیاق خود داستان را پیش می برد. اول یک دنیای خوب را تصویر می کند، بعد می زند خرابش می کند و دوباره بارقه های امید را در آن به وجود می آورد. کانینگهام در روزهای نمونه با چنین ترفندی کتاب را به مخاطب عرضه می کند.با این تفاوت که او نثر وولف را ندارد و حتی از تکنیک و عمق او نیز برخوردار نیست. تصاویر مانند کتابخانه ای در آخر دنیاست. آنجا داستان دوستان دوران کودکی دو پسر با نام جاناتان و بابی روایت می شود. روایت است که محور کتاب کانینگهام را می سازد. روایت کتاب جدید وی، روایتی است سوررئال. کمتر رمانی تا این حد شاعرانه و با نظم خاصی نوشته می شود و می تواند در ذهن مخاطب بیتوته کند.

● روزهای نمونه

داستان درباره پسری است به نام لوک و زنی به نام کاترین و مردی به نام سایمون.این عده داستان را که در قرن ۱۹ اتفاق می افتد، در نیویورک رقم می زنند. در قسمت اول، سایمون می میرد. اما قرار گرفتنش در یک ماشین رباتیکی برای ۱۲ ساعت... بهتر است بقیه داستان را بخوانید. این کتاب شاید همان شور عاشقانه ای است که کانینگهام از آن به عنوان ماشین روح یاد می کند! به نظر می رسد تقابل دو رویداد با وقوع پلی به نام زندگی، محوریت کتاب کانینگهام را می سازد.

در این زندگی ماشینی، ناگهان نشانه ای ازلی به نام عشق می آید و تمام حساب وکتاب ها را به هم می زند. اما چرا منتقدان این کتاب را شاعرانه می دانند و یا معتقدند، کانینگهام، متاثر از ویتمن است (حداقل در این کتاب). در بخشی از داستان، گروهی از بچه ها در آپارتمانی بازی می کنند که خالی از سکنه است.

این تصویر مخاطب را یاد قطعه «چیدن علف های ویتمن می اندازد. آنجا بچه ها در مزرعه ای خالی از گیاه بازی می کنند، البته این برداشت رابی مور است!اما کانینگهام در مورد این انتقادها و بعضا تمجیدها می گوید؛« من در این کتاب، تنها یک صدا هستم. من اصطلاح ماشین را دوست دارم و خودم شیفته این اصطلاح شدم، اما همیشه فکر می کنم زندگی دیجیتالی بهتر است، اما چرا اصرار دارید از اصطلاح ماشین روح استفاده کنید؟»کنایه طنز آمیز این نویسنده، به عکاس گاردین است که به او گفته بود، تصویر سیاه و سفید او بهتر از آب در می آید!

در هر صورت چهارمین رمان بلند این نویسنده به زعم خودش، آمیزه ای است از عشق، ترس، نفرت و حتی ردپای جنایت. این بار کانینگهام در رمان بلندش شاید می خواهد جور چند سال بیکاری را بکشد. کانینگهام، خودش معتقد است، ویتمنی ناشناخته در این کتاب راوی است، اما اینکه چرا ویتمن قرار است راوی این کتاب باشد معلوم نیست. روزهای نمونه، نقاشی تضاد آمیزی است که مرگ انسان ها را روی کاغذ ترسیم می کند و شاید از این رو است که روایت ویتمن گونه در این کتاب از سوی کانینگهام اتخاذ شده است. کانینگهام در جایی درباره کتابش می نویسد؛ «در مقام یک رمان نویس، نمی توانید از سیاهی نترسید و نمی توانید زیبایی را نشناسید. اما می توانید خالق آن نباشید و آفریدنش را به مخاطب واگذار کنید.»

درهربخش این رمان داستانی روایت می شود که سبکی متفاوت با داستان های دیگر بخش دارد.

داستانی از ارواح، داستانی معمائی و رمزآلود و داستانی علمی خیالی( بخش سوم این رمان در شهر نیویورک و در قرن ۲۲ می گذرد). چیزی که سه قسمت مختلف این رمان را به یکدیگر پیوند می دهد ( الگوی تکرار شونده در کلیت اثر گروهی از شخصیت ها است که داستان حول آنها شکل می گیرد. در هر سه قسمت ما با گروهی سه نفری از شخصیتهای هر اپیزود رو به رو می شویم؛ گروهی که از یک پسر نوجوان، مردی پیر و زنی جوان تشکیل یافته است.

علیرضا کیوانی نژاد



همچنین مشاهده کنید