یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تناقض در نگاه


تناقض در نگاه

درباره مجموعه شعر«با اسب چوبین کلمات» سروده داوود ملکی

مجموعه با اسب چوبین کلمات در بردارنده شعر‌هایی بسیار کوتاه است که بیش از هر مورد دیگر دارای وجه تصویری قابل توجهی هستند. داوود ملکی در این مجموعه سعی کرده درونیات خود را با پرهیز از هر گونه زیاده گویی به مخاطبش منتقل کند که در بسیاری موارد موفق و در بسیاری موارد نا موفق بوده است.

اصرار شاعر بر کوتاه بودن شعرها گاه آنقدر پیش رفته که یک نوع خودسانسوری را سبب شده وسروده‌ها را به مرزی از تصنع نزدیک کرده است، در حالی که سروده‌هایی نیز در این مجموعه به چشم می‌خورند که کاملا مخاطب را با فضای خود درگیر می‌سازند و به راحتی نمی‌توان از کنار آنها گذشت.

همان گونه که تورج رهنما در مقدمه این کتاب نوشته زبان ملکی در شعر زبانی پیچیده و معما وار نیست، بلکه بسیار ساده و بی‌پیرایه است،با آنکه به کار بردن چنین زبانی برای انتقال اندیشه‌های ژرف آسان نیست اما او خوشبختانه در بیشتر موارد به‌ویژه نیمه نخست مجموعه با چیره دستی از عهده این مهم بر می‌آید. از ویژگی‌های دیگر ملکی پدید‌آوردن فضایی است که گرچه در وهله اول اندکی شگفت می‌نماید اما پذیرفتنی و جذاب نیز هست و این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که او از چاشنی تخیل نیز بهره می‌گیرد.

یکی دیگراز مشخصات شعر‌های ملکی دارا بودن از یک نوع طنز است، طنزی که به گفته رهنما نسبتا تلخ است و گاه مستور:«در تالار مشت زنی/افلاطون می‌خوانم/ ضربه‌های فکری را با ضربه‌های جسمی مقایسه می‌کنم»

در مجموعه شعر «با اسب چوبین کلمات» گاه با فضاهایی مواجهیم که به لحاظ ساخت و ساز شعری هرگز بر روی آنها کار نشده اما مفهومی که یدک می‌کشند نبود عنصر تکنیک را جبران می‌کند:«با دوچرخه فرسوده خود/راه این قرن پر شتاب را/ نمی‌توانی طی کنی» یا« به سربازان چنین آموزش دادند/ ما می‌جنگیم /تا صلح معنا داشته باشد» و در جاهایی هم نه ساخت و ساز شعری وجود دارد و نه تفکری که یک لحظه گریبان خواننده را بگیرد:«نیکبخت / کسی است که/ در پی نیکبختی نیست» یا« تقویم را ورق می‌زنی؟/نه/ این عمر تو است که ورق می‌خورد»

مورد دیگری که در مجموعه حاضر به چشم می‌خورد یک نوع تناقض در نگاه است،تناقضی آشکار که شعرها را از یک دستی بیرون آورده وبه هر شکل خواننده متوجه نمی‌شود با چه روحیه‌ای مواجه است،به‌خصوص آن زمانی که می‌خواند:«زندگی من / دویدن/ در بیراهه هاست» و در چند صفحه بعد با این شعر مواجه می‌شود:« زندگی /یک شوخی بسیار جدی است» نکته‌ای اساسی که تورج رهنما نیز به آن اشاره کرده این مسئله است که طنز هنر ظریفی است و اگر به اندازه کافی جدی گرفته نشود به اثری مضحک و نخ نما و اگر بیش از حد جدی گرفته شود به هجو تبدیل می‌شود.

از سوی دیگر باید توجه کرد که بین طنز و لطیفه فاصله کم نیست،لطیفه زمینه‌ای عاطفی دارد و طنز زمینه‌ای ذهنی اما ذهن طنز پرداز ذهنی است طغیانگر و شگفت آن که وسیله طنز نویس برای خشم خود نیشخند است،نیشخندی عصبی و بغض آلود.

اگر لطیفه نشان دهنده تناسب و تعادل است طنز بیانگر تناقض و تضاد است و طنزی که در قطعه‌های این کتاب دیده می‌شود از این دست است:«روزی دوبار/از میدان فردوسی عبور می‌کنم/اما هرگز ندیده ام/استاد بنشیند» یا « اگر وضع زمانه را می‌پسندی/اطمینان داشته باش/ هرگز شاعر نخواهی شد»

نکته‌ای که باید در باره مجموعه«با اسب چوبین کلمات» به آن اشاره کرد این موضوع است که ملکی در درجه اول جرات و جسارت خود را درارائه هر آنچه برایش وجهی از شاعرانگی دارد به شکل قابل ملاحظه‌ای به کار گرفته است.

ملکی در این مجموعه بیش از هر چیز دیگر به روحیات خودش توجه کرده و بدون دغدغه‌های شعری مرسوم به ساخت فضاهایی نائل آمده که مخصوص خود اوست،گرچه این امکان وجود دارد که دنیای شعری او آن گونه که باید و شاید از سوی منتقدان حوزه شعر به رسمیت شناخته نشود، اما سعی او در دست یافتن به یک دنیا و زبانی مخصوص به خود را باید ستود:« وقتی آهنگر/ساعت ساز شود/از پتک برای صاف کردن عقربه‌ها /استفاده خواهد کرد»

همان گونه که گفته شد ملکی در بعضی از شعر‌ها بیش از اندازه لازم به جهان شعری خود اعتماد کرده و بر همین اساس سهم مخاطب‌اش را نادیده گرفته است، او در بعضی از شعرها یک پرش ذهنی بسیار زیبا را به راحتی از دست داده است، در حالی که می‌توانست شکار موضوعی بکر را با کمی حوصله و تامل به شعری ماندگار تبدیل کند.



همچنین مشاهده کنید