چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
هیچکدام از ما مدرس نبودیم
سیدحسین مدرسی (برادرزادهی شهید مدرس)، از تقیزاده سوال میکند: "در تغییر سلطنت و انقراض قاجاریه،مدرس و شما (تقیزاده)، دولتآبادی و علاء و دکتر مصدق شدیدا مخالفت نمودید و نطق همه شما در مجلس بسیار محکم و مستدل است. چه شد که از میان شما مخالفین تنها مدرس مورد غضب قرار گرفته و شهید شد؟ تقیزاده اظهار نمود: هیچکدام از ما مدرس نبودیم و نمیشدیم. غیر از او بقیهی ما صلاح دیدیم همراه سیل آمده حرکت کنیم و با جریان خویشتن را به ساحل برسانیم ولی مدرس به خاطر رشادت و تهوری که داشت خلاف جریان به حرکت در آمد ، و دست از مخالفت برنداشت. ما این از خودگذشتگی و شجاعت را نداشتیم که تا مرز شهادت پیش رویم ولی او داشت ... سپس با تأسف متوجه این نکته میشود که بسیاری از نامآوران تاریخ ما،حتی در نهضت مشروطه آن مردانگی را نداشتند که تا آخر پای حرف اول خود بایستند و زانوی دریوزگی در پیشگاه قدرت به زمین نزنند."
● اوضاع اجتماعی زمان مدرس
زمانهی مدرس،عصر قحطالرجال بود. مردان سیاست کم نبودند، اما حوادث دوران استبداد و صدر مشروطیت، مردان مرد را از ایران گرفته بود. رهبران حقیقی مشروطیت یا به دار کشیده شده بودند یا ترور شده بودند و یا خانهنشین شده بودند. در این میانه بود که رضا آلاشتی توانست به سرعت پلههای ترقی را طی کند و بر تخت پادشاهی تکیه بزند. نمایندگان مجلس که خود را پاسدار مشروطیت میدانستند، به معماران دیکتاتوری تبدیل شدند. اکثریت روشنفکران ، با رضا خان قزاق همراهی کردند ، به این بهانه که رضاخان بیسواد به دنبال ترقی ایران است. به گفتهی خواجه نوری "خلاصه مجلسیان و سیاستمداران خورده و خوابیده ما چندین روز دست به دست مالیدند تا در جلسهی خصوصی مجلس،ترس و جبن خود را ضمن نطقهای بیسر و ته آشکار ساختند و همه فهمیدند که همه جنبهی احتیاط و تنپروریشان بر سایر فضائلشان غلبه دارد و به زبان بیزبانی به هم اعتراف کردند که طبع نوکرمآبشان در طلب یک ارباب میباشد."
در این محیط بود که شهید مدرس به فعالیت پرداخت و سعی کرد حرکت جامعه به سمت دیکتاتوری رضاخانی را کند نماید. شهید مدرس هر کس را که میتوانست در برابر رضاخان بایستد را به سوی خود جذب میکرد و از او بر علیه رضاخان سود میبرد. به کارگیری نصرتالدولهی فیروز و وثوقالدوله و قوامالدوله که در زمان شکلگیری قرارداد ۱۹۱۹ دشمن مدرس بودند،از همین مسأله نشأت میگرفت و همچنین نشان می دهد چقدر مدرس در انتخاب متحد علیه رضاخان در محدودیت بود.
مدرس قائل به پیوستگی میان دین و سیاست بود و همین مسئله نیز موجب تنهایی بیشتر مدرس میشد. دولتآبادی از مخالفین و دشمنان مدرس مینویسد: "الجمله مدرس در مجلس شورای ملی و در دربار و در خارج، نزدیک عده از مردم مورد ملاحظه است و تنها جایی که حنای وی در آنجا هیچ رنگی ندارد و آزادیخواهان حقیقی و تجددپروران واقعی است که میدانند در دنیای امروز کارها با سیاست روحانی، حسن جریان نخواهد داشت و سیاست و روحانیت از یکدیگر باید به کلی جدا بوده باشند." شهید مدرس که سخن از همانند بودن سیاست و دیانت می زد مورد شماتت و حملهی چنین روشنفکرانی نیز قرار داشت. این روشنفکران خود به نوعی وابسته به بیگانگان بودند. برخی در اردوی شوروی و برخی در زیر بیرق انگلیس به خدمت مشغول بودند.
● استقلال رای مدرس:
علیرغم اینکه روشنفکران دم از ملیگرایی و بیگانهستیزی میزدند،اما روابط خود را با سفارتخانه ها حفظ میکردند. اما مدرس حاضر نبود برای حفظ خود دست به دامان بیگانگان شود. ملکالشعراء بهار در این مورد میگوید: "در آغاز سقوط قاجاریه که مدرس و من در اقلیت بودیم و تقریبا سیاست رجال تهران میرفت روشن بشود، من با وزیر مختار دولت شوروی رفیق داوینیان ملاقاتهای زیاد میکردم و با اعضای سفارت و افراد مهم آن زمان مانند آقای بگوف و آقای چاپگین و وابستهی نظامی و غیرهم روابط دوستانه داشتم. شبی از سیدحسن مدرس صحبت به میان آوردیم و من از رویهی او تمجید میکردم. آقای وزیر مختار گفت مدرس نوکر انگلیسی است! گفتم شما در اشتباه هستید و دلایلی آوردم. وزیر مختار گفت هر کس نوکر ما نباشد ما او را نوکر انگلیس میشناسیم!" ضدانگلیسی بودن مدرس در قرارداد ۱۹۱۹ کاملا آشکار شد. زمانی که انگلیس با دادن رشوه و یا تهدید، جو عمومی را آمادهی پذیرش الحاق ایران به امپراطوری بریتانیا کرده بود، مدرس در مجلس به انگلیس حمله نمود و رهبری مبارزه با این قرارداد استعماری را بر عهده گرفت. وثوقالدوله در آن زمان به عنوان نخستوزیر ایران،عامل اجرای این قرارداد ننگین بد. او توسط مورخالدوله به مدرس پیام داد که دست از مخالفت با انگلیس بردارد. شهید مدرس در جواب گفت: "به هر صورت وثوقالدوله را حالی نمایید که من کار خودم را مینمایم و شما کار خودتان را. لکن من موفق میشوم و شما ضرر خواهید نمود. اگر قرارداد لغو شد همیشه متضرر و منفور و از سیاست دور خواهید بود و اگر قرارداد عملی شد و انجام گرفت دیگر انگیس به شما کاری ندارد و برای رضایت ملت ایران شما را فدا خواهد کرد. ] وثوقالدوله [اظهار نمود: خداوند آسایش ملت را ]به واسطهی قرارداد ۱۹۱۹[ فراهم نمود! مدرس نمیخواهد بفهمد ایران در چه وضعیت و انگلیس در دنیا در چه وضعیت قرار گرفته. من عقیده دارم بزرگترین خدمت را به ایران نمودهام. اگر من با تلاش و زحمت چند ماهه انگلیسیها را به عقد این قرارداد متقاعد نکرده بودم، انگلیسیها ایران را اشغال میکردند و به جای من و دیگران یک "سر" و یک "ژنرال" امور را به دست میگرفت." اما مدرس با عقد این قرارداد مبارزه کرد و در این راه هم پیروز شد.
● مبارزه رضاخان و مدرس :
انگلیس که نتوانسته بود قرارداد۱۹۱۹ را به ایران تحمیل کند - همانطور که وثوق الدوله گفته بود باید یک ژنرال انگلیسی امور ایران را در دست می گرفت ، اما تامین منافع امپراطوری بریتانیا به فردی واگذار شد که کمتر از یک انگلیسی به ملکه وفادار نبود. رضاخان میر پنج به عنوان عامل مستقیم انگلستان در ایران روی کار آمد. شهید مدرس با درک این موضوع که حمایت انگلیس از رضاخان،ادامهی همان سیاست قرارداد ۱۹۱۹ میباشد،مبارزه با رضاخان را هدف اصلی خود قرار داد.
۱) استیضاح مستوفی : اولین اقدام شهید مدرس استیضاح کابینهی حسن مستوفیالممالک بود. رضاخان در این کابینه و چهار دولت قبلی منصب وزیر جنگ را بر عهده داشت. اما در کابینهی مستوفی به قدری قدرت یافته بود که خود رأسا به ادارهی امور و حتی عزل و نصب وزرا میپرداخت. مدرس سعی کرد دولت مستوفی را استیضاح نماید و با شکلگیری کابینهی جدید به نخستوزیری فردی مقتدر،جلوی خودسریهای رضاخان را بگیرد. نکتهی جالب اینکه مدرس در مجلس استیضاح،کلامی بر علیه حسن مستوفی نگفت، بلکه او را فردی مقدس با نیتی مقدس معرفی نمود اما اضافه کرد شرایط سیاسی خاص، به فردی قاطعتر نیاز دارد. مدرس با این اقدام، ضمن اینکه فردی مؤثر و محترم مثل مستوفی را تخطئه نکرد، در روند قدرتیابی رضاخان وقفهای ایجاد نمود. اما رضاخان با پشتیبانی انگلیس به ترکتازی خود ادامه میداد و مسیر قدرت را برای خود هموار میکرد.
۲) مدرس بر علیه رئیس الوزرا : چالش بعدی مدرس با رضاخان، هنگامی بود که رضاخان سعی کرد خود را به یک قدمی تخت پادشاهی برساند. رضاخان به سمت منصب نخستوزیری دورخیز کرده بود. مدرس در ابتدا، قوامالسلطنه را در مقابل سردار سپه قرار داد. اما با نیرنگ سردار سپه، قوامالسلطنه از صفحهی سیاست بیرون رفت. تلاش شهید مدرس برای قانع کردن احمد شاه به رد درخواست رضاخان نتیجه ای نداد و رضاخان به مقام نخستوزیری دست یافت. اما مدرس دست از فعالیت خود برنداشت و با تقدیم استیضاح رضاخان،به مبارزه با شکلگیری دیکتاتوری، شدت بخشید. اگر چه این استیضاح به دلیل عدم امنیت جانی استیضاح کنندگان ناتمام گذاشته شد، رضاخان را به شدت عصبانی نمود.
۳) مدرس بر علیه جمهوری: رضاخان در دوران نخستوزیری سعی کرد به وسیلهی علم کردن بساط جمهوری، موجبات انقراض قاجار را فراهم نماید. زمینهچینی رضاخان برای مطرح نمودن جمهوری و نارضایتی مردم از خاندان قاجار،تمام شرایط را برای پیروزی رضاخان رئیسالوزرا فراهم نموده بود. اما شهید مدرس با ایفا کردن نقش تاریخی خود و مبارزه با جمهوری رضاخانی،بازی بردهی رضاخان را به باخت تبدیل کرد. عبدالله مستوفی در خاطرات خود مینویسد: "البته خوانندهی عزیز توجه دارد که امالاسباب این نهضت ضد جمهوری،مدرس بوده،و بعد از کفن و دفن کردن جمهوری، باز هم سلسله جنبان ضدیت عمومی با سردار سپه، مدرس است. و اوست که خود را در مرکز افکار ضد سردار سپه کرده و معتقد است که باید ریشهی این خودسری را که واقعا برای کشور خطرناک شده بود کند و شاه و وزراء و مردم را به آزادی خود رساند."
● ادامه مبارزه :
شهید مدرس پس از پیروزی بر رضاخان به اقدامات خود ادامه داد اما غفلت سایر نمایندگان (حتی مخالفین رضاخان)موجب شد که دوباره رضاخان به خودسریهای خود ادامه دهد. رضاخان پس از پایان غائلهی جمهوری، به حالت قهر از تهران خارج میشود و در این هنگام به اشارت وی، نظامیان با تهدید نمایندگان و بزرگان کشور، خواهان بازگشت سردار سپه شدند. رجال سیاسی که تصور میکردند رضاخان به اندازهی کافی مورد تنبیه قرار گرفته است، یک صدا به دلجویی از رضاخان پرداختند. در این میان فقط مدرس بود که دشمن را "حقیر و بیچاره نشمرد" و به مبارزه ادامه داد. "از میان اشخاص صاحب رأی و ارباب حل و عقد، فقط این یک نفر این طور فکر میکرد. چنانکه بعد از یکی دو روز مصلحین خیراندیش میانه افتادند،سردار سپه را به شهر آوردند و قرار و مدارهایی بین او و لیعهد گذاشته، و التیامی بین طرفین ایجاد کردند، و مجلس به اکثریت نود و دو رأی،که شامل آراء وجیهالملهها هم بود، نسبت به او، اظهار تمایل کرده، و مجددا رئیسالوزراء شد،و قدرت از کف داده را مجددا به دست آورد."
اما شهید مدرس علیرغم این ناکامی که با سستی همفکرانش حاصل شد، ناامید نگشت و به مبارزه با سردار سپه ادامه داد. عبدالله مستوفی به نمایندگی از رجال سیاسی ایران نزد مدرس رفت تا او را وادار به تعدیل نظراتش نماید. این گفتگو نشان میدهد که چه اندازه شهید مدرس بر موضع خود پافشاری داشت وسیاستمداران و روشنفکران چقدر در مورد رضاخان نظر مثبت داشتند:
مستوفی چنین مینویسد:
"به او گفتم: تصور نمیکنید که برای متنبه شدن سردار سپه همین اندازه اقدام کافی باشد.
گفت: خیر!
گفتم: در این شش هفت ماههی ریاست وزرایش خوب کار کرده، و قدرت و عظمت قشون را خیلی زیاد کرده و به واسطهی قدرت ناظامی، مالیاتهای عقب مانده هم وصول شده، و دوایر دولتی عظم و اعتباری پیدا کردهاند که نظیر آن را مدتهاست در این کشور کسی ندیده است،
سید گفت: سگ هر قدر هم خوب باشد، همینکه پای بچهی صاحب خانه را گرفت دیگر به درد نمیخورد،و باید از خانه بیرونش کرد.
گفتم: بیست سال از مشروطه میگذرد. ما جز این یک نفر که از هر حیث مواظب همه چیز و همه جا هست،هیچ بر نخوردیم. بر فرض، به قول شما این سگ را به این جرم از خانه راندیم، کسی را داریم جای او بگذاریم؟ از همه گذشته، با این نغمههای وحشی که از قشون جنوب و شمال و شرق و غرب میرسد چه خواهیم کرد؟
سید حرف مرا قطع کرده گفت: به همین جهت است که من معتقد شدهام که باید هر چه زودتر ریشهی این فساد را کند. آخر آدم باید جرأت بکند بیست تا سوار را دست یکی بسپارد و از یاغیگری او در امان باشد. مرغی را که دم صبح شغال خواهد برد، بگذارید سر شب ببرد.لامحاله از کشیک کشی تا صبح خودتان را راحت کردهاید!!
دانستم که سید در این امر کاملا رادیکال است و منطق و طرز تفکرش به قدری در این زمینه قوت گرفته است که با هر بیانی از منظور اصلیش برنخواهد گشت."
● تنها ماندن مدرس در میدان مبارزه:
مدرس سعی کرد با دست خالی و به تنهایی در مقابل سردار سپه بایستد. همفکران مدرس نیز هر یک به مرور میدان را خالی کردند و مدرس را تنها گذاشتند. به عنوان مثال، مرحوم مؤتمنالملک که همزمان مدرس و مردی محترم و شریف و باتقوا بود،چون دید که قادر نیست قانون اساسی را بر قانون قلدری غلبه دهد، بی سرو صدا خود را از امور سیاسی جامعه کنار کشید و حتی وقتی مردم تهران با خلوص نیت به نمایندگی مجلس شورا انتخابش کردند از قبول آن سرباز زد و در کنج خلوت خود فقط به مطالعهی کتاب پرداخت. ولی مرحوم مدرس وقتی دید دیکتاتوری دارد بر فرشتهی دموکراسی تجاوز میکند، لحظهای از پای ننشست، دقیقهای آرام نگرفت. حتی خطرات حتمی را استقبال کرد و معذلک حاضر نشد با استبداد سازش کند تا بالاخره جان خود را هم بر سر این کار گذاشت."
رضاخان در مجلس شورای ملی مدرس را تهدید کرده بود و با این جملات نیت خود را آشکار کرده بود: "شما محکوم به اعدام هستید." همین جمله که به ظاهر بر اثر عصبانیت ادا شده بود بعدها به واقعیت پیوست. رضاخان بر سر راه خود هر که را مزاحم میدید،از بین میبرد. سوءقصد به شهید مدرس را چندین بار راهی بیمارستان نمود. اما دست از مبارزه برنداشت. اما افراد دیگر ترجیح دادند که در مقابل رضاخان نایستند. مثلا بهار که از یاران مدرس بود،تاب تیغ پهلوی را نیاورد و پس از اینکه واعظ قزوینی "اشتباهی به جای ملکالشعراء کشته شد،طبیعتا وحشت و نگرانی شدیدی در دل باقی مانده قشون اقلیت ایجاد کرد. همه غیر از مدرس شیردل، ماستها را سخت کیسه کردند. حتی بعضی از آنها از ترس جان خود، بنای دم جنباندن را هم در مقابل سران اکثریت گذاشتند." "بهار از جهت خط مشی سیاسی با مدرس همراه و به معنی راستین کلمه همرزم بود. در مجلس چهارم همگام با مدرس،به اکثریت پیوست و در مجلس پنجم در شعار اقلیتی بود که مدرس رهبری آنرا بر عهده داشت در مبارزات عمده سیاسی از جمله مخالفت با جمهوری و استیضاح رضاخان رئیسالوزراء، با مدرس همکاری مستقیم داشت .... او از این جهت به خوبی امتحان داد،اما همین که رضاخان،علیرغم مخالفت او و بعضی دیگر، به سلطنت رسید، در کمتر از یک سال به محافظهکاری افتاد و در اشعاری مثل "چهار خطابه" ضمن ارشاد شاه و مدح بلیغ او به معذرتخواهی از گذشته پرداخت و سالها بعد، در مقدمه تاریخ احزاب سیاسی متذکر شد که اینگونه صحبتها در آن شرایط به منظور حفظ جان و ناموس و بقای نفس و انجام وظیفه پدری و شوهری صورت گرفته است." او در شعر چهار خطابهی خود، به مدح رضاخان پهلوی میپردازد:
"شاه جهان پهلوی نامدار ای زسلاطین کیان یادگار...
خنجر بران تو روز هنر هست کلید در فتح و ظفر"
"لاجرم از عذر زدم فال خود عفو تو را جستم و اقبال خود
بنده خطایی ننموم وگر کردهام ای شاه زمن درگذر"
در واقع باید عامل پیروزی سردار سپه را همین سستی یاران مدرس دانست. مستوفی میگوید: "در میان وکلا هم،البته عدهای مانند مشیرالدوله و مستوفیالممالک و دکتر مصدق و جمعی دیگر هستند که مثل مدرس فکر میکنند. ولی رشادت عملی و وسایل کار آنها به قدر سید نیست. آنها افکار دیگری هم از قبیل جلوگیری از خونریزی و تولید فساد و شقاق میان قوهی نظامی و عامه، دارند که مدرس به موجب تعلیمات مذهبی و دینی از این افکار به دور و عقیدهمند است که هر چه و هر کار که برای جامعه لازم به شمار آمده، و اقدام به آن مطابق مصلحت تشخیص شد، برای به دست آوردن آن خبر کثیر این رنج و زحمتهای قلیل را نباید چیز مهمی شمرد. شاید اگر دو سه نفر دیگر از اهل نفوذ همانطور که با او هم عقیده بودند، با او همکاری و هم رفتار میشدند، با همه این قشرهای نظامی، از عهدهی برانداختن سردار سپه برمیآمد."
شهید مدرس تا جایی که توان داشت رضاخان را تضعیف نمود،اما زمانی که دیکتاتور مستقر شد، سعی کرد که به اصلاح حکومت بپردازد. بهار میگوید "روزی از روزهای تابستان روز پنجشنبه بود و مدرس با شاه صبح زود ملاقات کرده بود. مدرس به من (بهار) گفت امروز به شاه گفتم مردم راجع به تهیهی ملک و جمع پول پشت سر شما خوب نمیگویند. شما پول میخواهید چه کنید،ملک به چه کارتان میخورد ... شاه گفت: "من پول زیادی ندارم ولی منبعد هم نصیحت شما را میپذیرم". مدرس با وجود مخالفت با اصل سلطنت رضا شاه ، اولا به منظور اینکه حتیالمقدور در اصلاح امر مردم بکوشد بار دیگر زیر بار وکالت رفت و حاضر شد شرفیاب حضور کسی شود که خودش در روز استیضاح به او گفت: "میخواهم که تو نباشی" ثانیا در این مرحله نیز مثل خیلیها به چاپلوسی و پردهپوشی نپرداخت بلکه با صراحت به نصیحت کسی لب میگشود که خیلیها قدرت ادای صحبت معمولی در حضور او را نداشتند."
مدرس اقدامات خود را تکلیف دینی میدانست و بنابراین هرگز ناامید نمیشد. زمانی که خبر جلوس رضاخان بر تخت سلطنت را شنید،علت پیروزی رضاخان و استراتژی جدید خود در مقابل شاه جدید را چنین عنوان کرد: "این کار نباید میشد، ولی سستی و اهمال هموطنان کار خود را کرد. ما هم تا جایی که بشر بتواند تقلا کند سعی کردیم و حرف خود را گفتیم و کشته هم دادیم. دیگر دینی بر گردن نداریم و حالا باید با دولت و شاه موافقت کرد،بلکه خوب بشود و خدمتی بکند."
*عضو سردبیری سایت
۱) طاهری، سیدصدرالدین،یک بررسی تحلیلی از زندگی سیاسی مدرس،نشر رسا،۱۳۷۳.
۲) خواجه نوری،بازیگران عصر طلابی، ص ۶۴.
۳) دولتآبادی، یحیی، حیات یحیی،جلد ۴ ص ۳۲۳.
۴) طاهری، ص ۷۹.
۵) همان، ص ۲۵۲.
۶) طاهری، ص ۱۱۷.
۷) مستوفی،عبدالله،شرح زندگانی من جلد سوم،ص ۶۰۳.
۸) طاهری، ص ۱۱۹.
۹) خواجه نوری،مقدمهی کتاب.
۱۰) همان، ص ۱۴۹.
۱۱) طاهری، ص ۱۱۷.
۱۲) همان، ص ۸۰ و۸۱.
۱۳) همان.
۱۴) مکی،حسین، تاریخ بیست ساله، جلد پنجم، ص ۵۱.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست