پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بدانید دارید به چه اعتراض می کنید


بدانید دارید به چه اعتراض می کنید

پاسخ منکیو به اعتراض دانشجویان درس مبانی اقتصاد

گرگوری منکیو استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و مشاور اقتصاد میت رامنی، کاندیدای جمهوری‌خواه انتخابات ریاست‌جمهوری است.

«درباره‌ بیرون رفتن دانشجویان از سر کلاس‌تان چه احساسی دارید؟»

طی هفته‌های گذشته بارها سوال بالا را از من پرسیده‌اند و تصور می‌کنم باید به آن جواب بدهم.

ابتدا، اندکی از پس‌زمینه‌ این سوال بگویم.

من برای بیش از ربع قرن استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد بوده‌ام. از سال ۲۰۰۵ به بعد، تصمیم گرفتم تا کلاس اقتصاد۱۰۱، کلاس مبانی اقتصاد را برگزار کنم که مدت آن یک سال است. حدود ۷۵۰ دانشجوی کارشناسی هر سال در این کلاس ثبت‌نام می‌کنند و اغلب این کلاس به بزرگ‌ترین کلاس دانشگاه بدل می‌شود. در این کلاس تعدادی درس‌گفتار ارائه می‌دهم، چندتایی از همکارانم را به عنوان میهمان دعوت می‌کنم و تعداد زیادی از دانشجویان ارشد نیز به عنوان دستیار آموزشی به من کمک می‌کنند و بخش‌های کوچکی از کلاس را برعهده دارند.

در دوم نوامبر، گروهی از دانشجویان از یکی از درس‌گفتارهای من بیرون رفتند. سازمان‌دهندگان این حرکت در نامه‌ای سرگشاده گفتند که کار آنها برای این بوده «تا در راهپیمایی گسترده‌ای در شهر بوستون در اعتراض به شرکتی‌سازی آموزش عالی به‌عنوان بخشی از جنبش جهانی اشغال وال‌استریت مشارکت کنیم.» آنها گفته‌اند که «ماهیت تعصب‌ورزانه اقتصاد۱۰۱ به نابرابری اقتصادی فزاینده در آمریکا یاری می‌رساند و نمادی از آن است.»

دستگاه اداری دانشگاه که چیزهایی درباره یک اعتراض برنامه‌ریزی‌شده شنیده بود، چندین افسر پلیس را فرستاد تا محض احتیاط سر کلاس من بنشینند. خوشبختانه به وجود آنها نیازی نشد.

حدود هشت دقیقه از شروع درس‌گفتار گذشته بود که پنج تا ده درصد دانشجویان ایستادند و در سکوت کامل از کلاس خارج شدند. برخی از دانشجویانی که سال‌های گذشته این درس را گذرانده بودند، به عنوان اعتراض نسبت به این اعتراض، داخل کلاس شدند. به من گفتند که دست کم یکی از دانشجویانی که کلاس را ترک کرده بود، مخفیانه سر کلاس بازگشت. او می‌خواسته از اعتراض حمایت کند، اما در عین حال نمی‌خواسته درس‌گفتار مرا از دست بدهد. پس از چند دقیقه، کلاس را مثل همیشه ادامه دادم.

خوب، چه احساسی درباره‌ این حرکت دارم؟

نخستین واکنش من نوستالژیا بود. من اواخر دهه‌ هفتاد به کالج رفتم، وقتی خاطره‌ جنگ ویتنام هنوز تازه بود و فعالیت دانشجویی نیز معمول‌تر از حالا. امروز دانشجویان کالج بیشتر به دنبال دست و پا کردن یک رزومه‌ تر و تمیز هستند تا اعتراض کردن برای اصلاحات اجتماعی. من معترضان را به خاطر تفکر به چیزی ورای دغدغه‌های کوته‌نظرانه‌ مربوط به خود می‌ستایم؛ به خاطر اینکه تلاش می‌کنند تا جامعه را به مکانی بهتر برای همگان بدل سازند.

اما دومین واکنش من اندوه و ناراحتی بود؛ چون می‌دیدم که معترضان هاروارد چه اندازه دچار فقر اطلاعات هستند. به نظر می‌رسید اعتراضات آنها همچون غالب جنبش اشغال وال‌استریت در سرتاسر کشور، به مشتی کلیشه‌های ضدتشکیلاتی چسبیده‌اند بی‌آنکه تحلیل دقیق یا تجویزات سیاست‌گذارانه روشنی داشته باشند. طنز تاریخ آنجا است که معترضان درس‌گفتاری با عنوان نابرابری اقتصادی را ترک کردند؛ درس‌گفتاری که شامل بحث درباره‌ جریان‌های اخیر و علت‌های آن هم می‌شد.

کلاسی که من برگزار می‌کنم، بررسی گسترده‌ اقتصاد جریان غالب است. این کلاس دربردارنده‌ ایده‌های بزرگان بسیاری در این زمینه از جمله آدام اسمیت، دیوید ریکاردو، آرتور پیگو، جان مینارد کینز و میلتون فریدمن است و مواد درسی آن مشابه مواد درسی همین درس در بسیاری از دانشگاه‌های دیگر.

بسیاری از دانشجویان هاروارد این موضوع را تشخیص می‌دهند. سرمقاله‌ای در یکی از مجلات دانشجویی،

هاروارد کریمسون، نوشته بود: «حقیقت این است که اقتصاد ۱۰۱، درس پیش‌نیاز دانشجویان اقتصاد، بنیان آکادمیک ضروری برای مطالعه اقتصاد در مقام یک علم اجتماعی را فراهم می‌آورد. مواد درسی پروفسور منکیو به بنیادهای نظریات اقتصادی می‌پردازد بی‌آنکه به بحث و جدل‌های پارتیزانی منجر شود.»

شاید معترضان احساس کرده بودند که نظریه‌ اقتصادی استاندارد به جهان‌بینی محافظه‌کارانه راه می‌برد. اگر این طور باشد، آنها پیروان سنتی دیرپا هستند.

خود من به عنوان دانشجو نخستین درس اقتصادی‌ام را با استفاده از کتاب آموزشی معروف پل ساموئلسن گذراندم. این کتاب برای نیمه‌ دوم قرن بیستم متنی پایه‌ای برای مبانی اقتصاد بود. این کتاب برای میلیون‌ها نفر در سرتاسر جهان نخستین نگاه‌شان به علم اقتصاد را شکل می‌داد.

سیاست خود پروفسور ساموئلسن به‌طور قاطعانه‌ای به چپ میانه تعلق داشت؛ اما این امر سبب نمی‌شد که وی به چپ‌های افراطی‌تر اعتراض نکند. نقدی دوجلدی بر کتاب او با عنوان «ضد‌ـ‌ساموئلسن» در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. (این کتاب خلاصه‌ای بود از اصل اثر که چهارجلدی و به زبان آلمانی بود). این کتاب که مارک لیندر، استاد قانون کار در دانشگاه لووا آن را نوشته بود، می‌خواست تا بدیلی مارکسیستی برای اقتصاد استاندارد آن روز فراهم آورد. پروفسور لیندر تمرکز خود را کتاب ساموئلسن قرار داده بود، نه به این خاطر که آن را به طور خاص مهم می‌دانست، بلکه آن را نماینده‌ برجسته اندیشه‌ اقتصاد جریان غالب می‌دید.

من ادعا نمی‌کنم که اقتصاددانی به شان و مقام پل ساموئلسن هستم. (شاید هیچ فرد زنده‌ای به آن پایه و مقام نرسیده باشد). اما همچون او کتابی درسی نوشته‌ام که میلیون‌ها دانشجو را با اندیشه‌ی اقتصاد جریان غالب آشنا می‌کند. اگر حرفه‌ من به سوی هر جهان‌بینی خاصی لغزیده باشد، من مثل هر کس دیگری در تداوم معضلات کنونی مسوول و گناهکارم.

با این حال، همچون اغلب اقتصاددان‌ها، فکر نمی‌کنم که مطالعات اقتصاد زیر بار ایدئولوژی باشند. بسیاری از ما با کینز موافقیم، وقتی می‌گوید: «نظریه‌ اقتصاد به تعدادی نتایج تر و تمیز نمی‌رسد که بتوان آنها را فورا در سیاست‌گذاری‌ها لحاظ کرد. نظریه‌ اقتصاد یک روش است و نه یک دکترین؛ یعنی یک تکنیک برای تفکر و دستگاهی ذهنی است که به دارنده‌ آن کمک می‌کند تا نتایجی صحیح بیرون بکشد.»

این حرف به این معنا نیست که اقتصاددان‌ها همه‌چیزفهم هستند. بحران مالی اخیر، سقوط اقتصادی و بهبود بسیار ضعیف آن به ما نشان می‌دهند که هنوز باید چیزهای زیادی بیاموزیم. گسترش نابرابری اقتصادی یک پدیده‌ واقعی و آزارنده است، اگرچه هنوز هیچ کس توجیه یا راه‌حل آسانی برای آن در چنته ندارد. یکی از پیش‌شرط‌های یک اقتصاددان خوب میزان خوبی از فروتنی است.

از صمیم قلب امیدوارم که دانشجویان هنوز معترض به کلاس بازگردند ــ و با تصدیق محدودیت‌ها، تا حد ممکن از ما بیاموزند. شاید برخی از آنها بخواهند پژوهشگران اقتصاد بشوند. قطعا کمک‌های آنها به حوزه‌ اقتصاد مورد استقبال ما قرار خواهد گرفت و شاید آنها کسانی باشند که کتاب‌های درسی نسل‌های بعد را بهبود ببخشند.

نویسنده: گرگوری منکیو

مترجم: امین گنجی