پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

مقایسه عصر حسنین از دیدگاه شهید مطهری


مقایسه عصر حسنین از دیدگاه شهید مطهری

حسین بن علی با هفتاد و دو نفر كشته شد, یك شهادت آبرومندانه و در یك وضع و شرایط خاصّ كه هزار و سیصد سال دارد اسلام را آبیاری می كند در زمان امام حسن یك حالت رخوت و سستی و خستگی در شیعیان پیدا شده بود كه اگر این كار مقاومت در مقابل معاویه ادامه پیدا می كرد, یك وقت خبردار می شدند كه حضرت را دست بسته تحویل معاویه داده اند

۱) سؤال: این‏كه فرمودید: «اگر امام حسن صلح نمی‏كرد، تاریخ او را ملامت می‏كرد كه چرا با این‏كه می‏توانستی شرایط خود را در صلحنامه بگنجانی، این كار را نكردی؟» درست به نظر نمی‏رسد، زیرا مردم فرستادن كاغذ سفید امضاء برای امام حسن را یك نیرنگ تلقّی می‏كردند؛ چرا كه این كار بدین معنی است كه تو هرچه می‏خواهی بنویس، من كه حرف‏های تو را قبول ندارم. معاویه را مردم در زمان حضرت امیر شناخته بودند...

▪ جواب: اتّفاقا در آن [كاغذ] سفید امضاء، معاویه می‏توانست نیرنگ دیگری به‏كار ببرد و آن این است كه ببیند شرایطی كه امام حسن می‏نویسد، یك شرایط اسلامی است یا شرایط غیراسلامی؟ چون معاویه از نظر وضع و موقعیّت خودش ـ از نظر واقعیّت هم همین‏طور ـ می‏خواست روشن شود كه امام حسن چه می‏خواهد؟ (هم امام حسن می‏خواست این كار بشود و هم معاویه) آیا شرایط او به نفع خودش است یا به نفع مسلمین؟ ما دیدیم همه شرایط به نفع مسلمین بود، و غیر از این، امام حسن نه می‏توانست بكند و نه می‏كرد. شما می‏گویید كه: مردم این را نیرنگ تلقّی می‏كردند. اتّفاقا مردم می‏گفتند: چه آدم خوبی است! (و به امام حسن می‏گفتند:) حرفهایت را بزن، ببینیم آخر تو چه می‏خواهی؟ آیا حرفت فقط این است كه من باید خلیفه باشم یا حرف دیگری داری؟ اگر حرف دیگری داری، این‏كه حاضر است كه واقعا مسلمین را به سعادت برساند.

شما بعد فرمودید كه: معاویه را مردم در زمان حضرت امیر شناخته بودند. اتّفاقا قضیّه این طور است كه مردم معاویه را بد آدمی شناخته بودند و خوب حاكمی، و این‏كه مردم كوفه سست شدند، یكی به همین خاطر بود ... آنهایی كه معاویه را شناخته بودند، به این صورت شناخته بودند كه درست است كه آدم بدی است امّا حاكم خوبی است، اگر او حاكم شود، هیچ فرقی میان مردم كوفه و غیر كوفه نخواهد گذاشت. مخصوصا معروف شده بود به حلم و بردباری.

معاویه یك حلم سیاسی داشت و مورّخین به او عیب گرفته‏اند كه نتوانست حلم سیاسی خود را در مورد كوفه عملی كند، و اگر می‏كرد، از نظر معنوی هم پیروز می‏شد. معاویه معروف بود به حلم سیاسی. مردم می‏رفتند به او فحش می‏دادند، می‏خندید و در آخر پول می‏داد و آنها را جلب می‏كرد. می‏گفتند: برای حكومت بهتر از این، دیگر نمی‏شود پیدا كرد؛ حالا آدم بدی است، آدم بدی باشد. امام حسن هم بر همین اساس (تصمیم به صلح گرفت، و گوئی به مردم می‏گفت:) بسیار خوب، ما این آدم بد را آوردیم كه كارها را خوب انجام دهد، حال ببینید آن طور كه شما انتظار دارید كه این آدم بد، كارها را خوب انجام دهد، انجام خواهد داد یا انجام نخواهد داد.

هرگز معاویه به‏عنوان یك حاكم جائر شناخته نشده بود، به‏عنوان یك مرد جاه طلب شناخته شده بود نه بیش از آن. معاویه را واقعا دوران صلح امام حسن شناساند، از نظر این‏كه چگونه حاكمی است.۱

معاویه با آن دستپاچگی كه داشت، تمام شرایط صلح را پذیرفت، نتیجه‏اش این شد كه معاویه فقط از جنبه سیاسی پیروز شد؛ یعنی نشان داد كه یك مرد صد در صد سیاستمداری است كه غیر از سیاستمداری هیچ چیز در وجودش نیست. زیرا همین قدر كه مسند خلافت و قدرت را تصاحب كرد، تمام موادّ قرارداد را زیرپا گذاشت و به هیچ كدام از اینها عمل نكرد و ثابت كرد كه آدم دغلبازی است. و حتّی وقتی كه به كوفه آمد، صریحا گفت: مردم كوفه! من در گذشته با شما نجنگیدم برای این‏كه شما نماز بخوانید، روزه بگیرید، حجّ بكنید، زكات بدهید؛ «وَلكِنْ لاَِتَأَمَّرَ عَلَیْكُمْ؛ من جنگیدم برای این‏كه امیر و رئیس شما باشم.» بعد چون دید خیلی بد حرفی شد، گفت: اینها یك چیزهایی است كه خودتان انجام می‏دهید، لازم نیست كه من راجع به این مسائل برای شما پافشاری داشته باشم.

شرط كرده بود كه خلافت، بعد از او تعلّق داشته باشد به حسن بن علی، و بعد از حسن بن علی، به حسین بن علی. ولی بعد از هفت هشت سال كه از حكومتش گذشت، شروع كرد مسئله ولایتعهدی یزید را مطرح كردن. شیعیان امیرمؤمنان را كه در متن قرارداد بود كه مزاحمشان نشود، به حدّ اَشد، مزاحمشان شد و شروع كرد به كینه‏توزی نسبت به آنها.۲

۲) سؤال: حال كه بحث به اینجا كشیده شد، بفرمایید واقعا چه فرقی میان معاویه و عثمان هست؟

▪ جواب: هیچ فرقی نیست، ولی عثمان كم و بیش مقام خودش را در میان مسلمین (غیر شیعه) حفظ كرد به‏عنوان یكی از خلفای راشدین كه البتّه لغزش‏هایی هم داشته است؛ ولی معاویه از همان اوّل به‏عنوان یك سیاستمدارِ دغلباز معروف شد كه از نظر فقها و علمای اسلام عموما (نه فقط ما شیعیان؛ از نظر شیعیان كه منطق، جور دیگر است) معاویه و بعد از او، از ردیف خلفا، از ردیف كسانی كه جانشین پیغمبرند و آمدند كه اسلام را اجرا كنند، به كلّی خارج شدند و عنوان سلاطین و ملوك و پادشاهان به خود گرفتند.۳

۳) سؤال: آیا نمی‏توان بر اساس روایتی كه از پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل نمودید، منطقی رسا برای امام حسین علیه‏السلام منظور نمود كه این منطق برای امام حسن علیه‏السلام وجود نداشت؟

▪ جواب: (بله، برای) امام حسین یك منطق بسیار رسا و یك تیغ برنده‏ای (وجود) داشت. ... «مَنْ رَأی سُلْطانا جائِرا مُسْتَحِلاًّ لِحَرامِ اللّه‏ِ ...كانَ حَقّا عَلَی اللّه‏ِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ...»؛ اگر كسی حكومت ستمگری را ببیند كه چنین و چنان كرده است و سكوت بكند، در نزد پروردگار گناهكار است.

امّا برای امام حسن این مسئله هنوز مطرح نیست. برای امام حسن حدّاكثر این مطرح است كه اگر اینها بیایند، بعد از این چنین خواهند كرد. این‏كه «اگر بیایند، بعد از این چنین می‏كنند» غیر از این است كه یك كاری كرده‏اند و ما الآن سند و حجّتی در مقابل اینها بالفعل داریم.

این است كه می‏گویند: «صلح امام حسن زمینه را برای قیام امام حسین فراهم كرد.» لازم بود كه امام حسن یك مدّتی كناره‏گیری بكند تا ماهیّت اموی‏ها كه بر مردم مخفی و مستور بود، آشكار شود، تا قیامی كه بناست بعد انجام گیرد از نظر تاریخ، قیام موجّهی باشد.

پس از همین قرارداد صلح، كه بعد معلوم شد معاویه پایبند این موادّ نیست، عدّه‏ای از شیعیان آمدند به امام حسن عرض كردند: دیگر الآن این قرارداد صلح كَأنْ لَمْ یَكُنْ است ـ و راست هم می‏گفتند زیرا معاویه آن را نقض كرد۴ ـ و بنابراین، شما بیایید قیام كنید. فرمود: نه، قیام برای بعد از معاویه. یعنی كمی بیش از این، باید به اینها مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن كنند، آن وقت، وقت قیام است. معنی این جمله، این است كه اگر امام حسن در آن وقت نبود و بعد از شهادت امیرالمؤمنین، امام‏حسین خلیفه شده بود، قرارداد صلح امضا می‏كرد، و اگر امام حسن تا بعد از معاویه زنده بود، مثل امام حسین قیام می‏كرد، چون شرایط مختلف بوده است.۵

۴) سؤال: اگر امیرمؤمنان به جای امام‏حسن علیه‏السلام می‏بود، آیا صلح می‏كرد یا نه؟

▪ جواب: این سؤال را كه اگر حضرت امیر علیه‏السلام در جای حضرت امام حسن بود، صلح می‏كرد یا نه؟ به این شكل نمی‏شود جواب داد. بله، اگر شرایط حضرت علی مثل شرایط حضرت امام‏حسن می‏بود، صلح می‏كرد، اگر بیم كشته شدنش در مسند خلافت می‏رفت. ولی می‏دانیم كه شرایط حضرت امیر با شرایط امام حسن خیلی متفاوت بود، یعنی این نابسامانی‏ها در اواخر دوره حضرت امیر پیدا شد، و لهذا جنگ صفّین هم جنگی بود كه در حال پیشرفت بود و اگر خوارج از داخل انشعاب نمی‏كردند، مسلّم امیرالمؤمنین پیروز شده بود. در این جهت، بحثی نیست.۶

۵) سؤال: حضرت علی علیه‏السلام می‏فرمود: «من حاضر نیستم یك روزِ حكومت معاویه را تحمّل كنم.» چگونه امام حسن راضی به حكومت معاویه شد؟

▪ جواب: این‏كه شما فرمودید: چرا امیرالمؤمنین حاضر نیست یك روزِ حكومت معاویه را قبول كند ولی امام حسن حاضر می‏شود؟ شما این دو را با همدیگر مخلوط می‏كنید. حضرت امیر حاضر نیست یك روز، معاویه به‏عنوان نایب او و به‏عنوان منسوب از قِبَل او حكومت كند، ولی امام حسن كه نمی‏خواهد معاویه را نایب و جانشین خود قرار دهد، بلكه می‏خواهد خود كنار برود. صلح امام حسن كنار رفتن است نه متعهّد بودن. در متن این قرارداد هیچ اسمی از خلافت برده نشده، اسمی از امیرالمؤمنین برده نشده، اسمی از جانشین پیغمبر برده نشده، سخن این است كه ما كنار می‏رویم، كار به عهده او، ولی به شرط آنكه، این‏كه شخصا صلاحیّت ندارد (معاویه)، كار را درست انجام دهد، و متعهّد شده كه درست عمل كند.

پس این دو خیلی تفاوت دارد. امیرالمؤمنین گفت: من حاضر نیستم یك روز كسی مثل معاویه از طرف من و نایب من در جایی باشد. امام حسن هم حاضر به چنین چیزی نبود، و شرایط صلح نیز شامل چنین چیزی نیست.۷

نویسنده:سعید روحانی

پی‏نوشت‏ها:

۱. سیری در سیره ائمّه اطهار(ع)، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۸.

۲. همان، ص ۹۴ و ۹۵.

۳. همان، ص ۹۵.

۴. همین كه (معاویه) روی كار آمد و سوار شد، در اوّلین خطابه‏ای كه می‏خواند، می‏رود بالای منبر و اعلام می‏كند: ایّها النّاس! از حالا به شما بگویم تمام موادّ قراردادی را كه با حسن بن علی بسته بودم، زیر پا گذاشتم. با پایش هم روی آن كوبید و گفت: این طور زیر پا گذاشتم. گفتند: عجب آدم سیاستمداری است، آنجا كه مصلحتش است كه پیمان ببندد، پیمان می‏بندد، امضاء بكند، امضاء می‏كند، قسم بخورد، قسم می‏خورد، وقتی كه به اصطلاح خرش از پل گذشت، می‏گوید: همه را زیر پا گذاشتم. آن زرنگی نیست، اسمش را زرنگی و زیركی نگذارید، آن بی‏دینی است. فرق است میان بی‏دینی و زیركی. آدم دیندار همه این راهها را می‏داند ولی نمی‏كند، امّا آدم بی‏دین این كارها را انجام می‏دهد. تفاوتش در پابند نبودن است، نه این‏كه او چیزی درك می‏كند كه دیندار درك نمی‏كند. (آشنایی با قرآن، ج ۳،ص۱۵۴).

۵. سیری در سیره ائمّه اطهار(ع)، ص ۹۵ و ۹۶.

۶. همان، ص ۱۰۲.

۷. همان، ص ۱۰۲ و ۱۰۳.

۸.نهج‏البلاغه،ترجمه‏فیض‏الاسلام،خطبه۱۸۱،ص۵۹۶ .

۹. سیری در سیره ائمّه اطهار(ع)، ص ۱۰۳ و ۱۰۴.

۱۰. همان، ص ۱۰۵ و ۱۰۶.

۱۱. از نظر تاریخ عرض می‏كنیم و الاّ از نظر امامت كه ما نمی‏توانیم تفكیك كنیم.

۱۲. سیری در سیره ائمّه اطهار(ع)، ص ۱۰۸.

۱۳. اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۷.

منبع:ماهنامه كوثر


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.