جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

قهرمان و ضدقهرمان


قهرمان و ضدقهرمان

در رمان به این برهه از زندگی مرضیه تنها اشاره هایی شده است, چون مهم پیامدهای این رفت و برگشت در زندگی مرضیه و خانواده او است

● یادداشتی بر رمان باغ تلو نوشته مجید قیصری

مجید قیصری را عمدتاً نویسنده داستان هایی با موضوع جنگ می شناسیم، او یکی از خلاق ترین نویسندگان در این گروه داستان ها است. اما جنگ در باغ تلو هرچند حضور دارد، رمان، رمانی است که به پیامدهای جنگ توجه دارد. مرضیه شخصیت اصلی رمان که دختری روشنفکر و فعال است با آغاز جنگ تصمیم می گیرد به جبهه برود و در آنجا اسیر می شود.

در رمان به این برهه از زندگی مرضیه تنها اشاره هایی شده است، چون مهم پیامدهای این رفت و برگشت در زندگی مرضیه و خانواده او است. خانواده ای رو به زوال که پدر به خانواده پشت می کند، مرضیه خانه نشین می شود و از سخنان مردم حصاری نفوذناپذیر دور خود می تند و راوی که پسری نوجوان است، خواهر را به قتل می رساند. رمان باغ تلو رمان روانشناختی است که به فراز و فرود اندیشه های راوی می پردازد تا در نهایت، اقدام او را به قتل خواهر موجه سازد.

مهمترین عنصر داستان دیدگاه آن است. در این رمان راوی که به درجه ای از روان پریشی دچار است، در متن از دکتر رفتن و قرص خوردن خود سخن می گوید، ولی آثار این روان پریشی در روایت او دیده نمی شود و حدود ۱۵ صفحه از کتاب را به شکلی مستدل و منطقی روایت می کند. تنها در صحنه آخر است که به جنونی آنی دچار می شود و مرضیه را می کشد. این صحنه هم در صفحه های اولیه کتاب است، هم در صفحه های پایانی آن، چرا که رمان ساختی مدور دارد.اولین نکته ای که در برخورد با هر قتل به ذهن مخاطب می رسد، چرایی قتل است. در این رمان دلایل اقدام راوی را می توان در دو امکان بررسی کرد:

۱) مرضیه مجرم است چون با اینکه زن است به جبهه رفته و اسیر شده است و مجرم است چون با این کار شیرازه خانواده را به هم ریخته و باعث شده است که مردم عوام به آنها نیش و کنایه بزنند و مجرم است چون خواستگار مصرش را نپذیرفته و در برابر زندگی متعارف مقاومت کرده است.

۲) راوی مجرم است چون با باورهای خود به قضاوت درباره مرضیه نشسته است و نتوانسته از دیدگاه مرضیه به ماجرا بنگرد، لذا او را مستحق مرگ دانسته است.

اما در رمان هیچ یک از این دو وجه برجسته نیست. به عبارت دیگر نه جرم مرضیه آنقدر بزرگ و واضح است که مستحق مرگ باشد و نه باورهای راوی آنقدر روشن و مستدل است که اقدامش را به این عمل موجه سازد. لذا مرگ مرضیه در پایان رمان باعث شده است که رمان باغ تلو از نظر شیوه پایان بندی، در گروه داستان های ناگهانی قرار گیرد.

از صفحه ۱۶۵ کتاب یکباره روند ماجرا تغییر می یابد و خواننده با خواندن به قتل رسیدن مرضیه به وسیله راوی با شوک شدیدی روبه رو می شود. شدت شوک به سبب باورناپذیری این عمل از سوی برادر مقتول است.

این که چرا مجید قیصری تا چند صفحه پایانی به شکلی روشن از قتل سخن نمی گوید در حالی که ساخت طرح مدور است، به وجود آوردن تعلیق در داستان است. خواننده از همان ابتدا مایل است بداند عاقبت مرضیه چه می شود و نویسنده این مساله را تا پایان پنهان نگه داشته است و این پنهان کاری با راوی اول شخص همخوان نیست.

درست است که راوی به سبب روان پریشی قابل اعتماد نیست، اما چون در بخش اعظم رمان مستدل و منطقی سخن می گوید، خواننده هم در بخش اعظم رمان به او اعتماد می کند و در اینجا است که پنهان کردن اطلاعات از سوی راوی ناموجه می شود. این پنهان کردن اطلاعات گاه مشکل زا شده است، مثلاً در صفحه ۹ کتاب آمده است؛ «بعضی وقت ها می بینم شان، سه نفر هستند، یک دختر بچه هفت- هشت ساله و یک زن و مرد جوان» پنهان کاری یعنی اینکه راوی اول شخص خوب می داند که این زن و مرد جوان مرضیه و بابک هستند و این را به خواننده تا پایان رمان نمی گوید.

البته دلیل دیگر که علاوه بر تعلیق، باعث بیان نکردن برخی نکته ها شده است، ایجاز است. مجید قیصری داستان کوتاه نویس موفقی است، همین امر در رمان نویسی او هم تاثیر گذاشته و باعث گرایش او به ایجاز شده است و همین ایجاز گاه باعث مبهم شدن طرح شده است.

بازگردیم به دیدگاه رمان. آنچه که دیدگاه رمان باغ تلو را تکمیل و تا حدی پیچیدگی اش را تعدیل می کند، لحن راوی است. لحنی طعنه زن و تمسخرآلود. تا حدودی شبیه به راوی ناتور دشت نوشته سالینجر. راوی به سبب خاستگاه اجتماعی تکیه کلام هایی نیمه لمپنانه دارد و به شکلی زیرکانه به مسائل می نگرد.

اگر از دیدگاه روایت شناسی بخواهیم به رمان بنگریم، اولین نکته ای که می بایست درباره آن تحقیق کنیم، کیستی راوی است؛ «چه کسی حرف می زند؟» به همین خاطر لازم است روی راوی مکث بیشتری کنیم. مثلاً او چندساله است، علائقش چیست؟

جایگاه اجتماعی اش کدام است و چه ویژگی های روحی روانی دارد؟ در میانه داستان آشکار می شود که او نوجوان است و درس را رها کرده است؛ «حالا که نمی رفتم سر کلاس، دلم برای آن نیمکت های چوبی تنگ شده بود.» (ص۱۱۵ کتاب) و سیزده صفحه بعد که بابک (خواستگار مرضیه) به در باغ می آید، به راوی می گوید؛ «با بزرگترت کار دارم.» (ص ۲۸ کتاب) پس می توان تخمین زد که راوی حدوداً ۱۵-۱۴ ساله است.

آدمی روان پریش با باورهایی سنتی. لحظه روایت، مدتی بعد از رخداد (قتل) است. پس ابتدای رمان همان پایان آن است، اما به شکلی مبهم. در ابتدا (و پایان) راوی مرضیه را کشته و به نوعی افسردگی و غم زدگی دچار آمده است؛ «آخه چیزی برام نمانده که بخواهم به آن فکر کنم.» (ص ۷)

آنچه که از نظر تئوری های روانشناختی، درباره راوی درخور تامل است، خواب های او است و سپس جنونی آنی است که دچار می شود. اما از نظر روانشناسی- اجتماعی باید توجه کرد که راوی هنگام جرم چندساله است؟ و پس از جرم در کجا به سر می برد؟ از طرفی مساله یافتن قاتل مرضیه از سوی پلیس چه صورتی به خود گرفته است؟ این پرسش ها و ابهام ها باعث می شود که بپذیریم شخصیت راوی خوب شکل نگرفته است.

البته به دلایل ویژگی راوی و همچنین بافت رمان (پس زمینه فرهنگی- اجتماعی) راوی هیچ سخنی از وضعیت ظاهری مرضیه به ما نمی گوید و ما در نهایت، طرز فکر و اعمال مرضیه را می فهمیم. او شخصیتی پرشور و عملگرا دارد و همین ویژگی باعث می شود که وقتی با سخنان کنایه آمیز مردم روبه رو شود ویران شود. درباره مرضیه از بعدی دیگر هم می توان سخن گفت. یکی از محورهای معنایی رمان، تفکر درباره مفهوم جنس و جنسیت است.

از صفحه ۹۱ کتاب تحول مرضیه آغاز می شود، به گفته راوی «کنجکاوی دیگران خسته اش کرده بود، یکباره تصمیم گرفت که دیگر حرف نزند.» و برای او «خیلی زود اسارت و عراق تبدیل شد به آنجا. به مکانی دور. به مکانی غیرقابل دسترس» (صفحه ۹۱ کتاب) در واقع این آدم فعال و آرمانگرا که مدام در شهر و روستا با کوله پشتی این سو و آن سو می رود و به مردم کمک می کند، یکباره می گوید؛ «می خوام کسی کاری به کارم نداشته باشد.» (ص ۹۱) چرا این تحول در مرضیه رخ می دهد؟ به چند احتمال اشاره می کنم:

۱) ممکن است کنجکاوی دیگران عامل تحول او باشد، کنجکاوی ای که عمدتاً سمت و سوی جنسی دارد. مثلاً از او می پرسند که در زمان اسارت «شب ها کجا می خوابیده، تنها بوده یا کسی پیشش بوده؟»(ص۹۱)

۲) ممکن است تغییر یافتن ارزش های مورد نظر دوستانش عامل این تحول باشد، چون مرضیه زمانی که می بیند از دوستان قدیمش، حتی از مهندس خبری نیست، می گوید؛ «همه چیز عوض شده، خیلی هم سریع عوض شده.»(ص۹۰)

۳) ممکن است تفکر درباره جایگاه خود به عنوان زن در جامعه و خانواده عامل تحول او باشد. پدر سنتی او نمی تواند بپذیرد که یک دختر دیر به خانه بیاید یا اسیر شود یا راحت با مردم نشست و برخاست کند.

با این که مرضیه عمل قهرمانانه ای انجام داده است، تنها به سبب جنسش در مظان اتهام قرار گرفته است. پس عامل برای تعیین ارزش عمل او است. در اینجا مرضیه متوجه می شود ارزش به ضدارزش بدل شده است و قهرمان به ضدقهرمان. از همین رو راوی در اعترافات پس از قتل که در ابتدای داستان آمده است، می گوید؛ «آنها دنبال قهرمان خودشان می گردند. انگار کار دیگری ازشان برنمی آید به جز این که دنبال قهرمان ها بگردند. ولی من به این نتیجه رسیدم که زندگی قهرمانی، زندگی مسخره ایه.»(ص ۸ کتاب)

به اعتقاد نگارنده این محور معنایی، محوری بسیار مهم در داستانی است که به پیامدهای جنگ می پردازد. اگر این داستان را داستان جنگ بنامیم، کمتر کسی مانند قیصری از این بعد به آن نگریسته است.

نثر رمان در مجموع روان و روشن است و داستان خوش خوان است (منهای چند صفحه اول که بیان توصیف های ذهنی راوی است و توصیف ذهنی معمولاً حرکت داستان را کند می کند، به خصوص این که این توصیف ذهنی درست در اول داستان، یعنی جایی بیاید که رمان تازه آغاز شده است و خواننده با شخصیت ها آشنا نشده است) از طرفی قیصری برخوردی مدرن با زمان در داستان داشته است و حرکت طرح براساس زمان ذهنی شخصیت این داستان را خصلتی امروزی بخشیده است.

محمدرضا گودرزی

رمان باغ تلو/ نوشته مجید قیصری/ نشر علم/ تهران ۱۳۸۵/ چاپ اول



همچنین مشاهده کنید