چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
در درستی حقیقت تردید کن
از دیدگاهی میتوان گفت که هر شاعر بزرگی، جهان را از نو میسازد، زیراسـعــی دارد آن را بــه گـونــهای ببیــند که گویا زمان و تاریخی وجود ندارد.راستش هیچگاه نتوانستم بفهمم که چرا بسیاری از ما به بیماری دیـرعلاج افراط و تفـریـط مبـتـلا هستیم. یا از این سوی بام می افتیم یا از آن سوی یا فقط نیمه خالی لیوان را می بینیم و یا فقط و فقط نیمه پر را. جالب این جاست که این عادت را در نقد آثار هنری هم دخالت میدهیم و آن وقت به جای نقد، قضاوت میکنیم و چقدر با خشونت. در حالی که قضاوت مقولهای دیگر است و نقد چیز دیگری. نمونههای این گونه نقادی را حداقل این روزها در مجلات ، روزنامه ها ، ماهنامهها، فصلنامه ها و ... درباره فیلم <تردید> میتوان دید. نقدهایی که بیشتر از آنکه به خود فیلم بپردازد به حواشی فیلم و مقایسه بین ساخته اول و دوم کریم مسیحی و ...پرداخته است. در حالی که به زعم من، فیلمنامه این فیلم یکی از بهترینها در چند سال گذشته بوده است وشاید بررسی فیلمنامه و نوع کارگردانی کریم مسیحی در <تردید> بدون اشارات اغراق آمیز به پیشینه او و موفقیت های فیلم اولش کمی منطقی تر باشد.
البته سنجیدن چند اثر از یک هنرمند شاید یکی از وظایف منتقد آثار او باشد تا بتواند مسیر درست را به فیلمساز نشان دهـــد و زمــیـــنــــــه ای کـــــه در آن مــــوفـــــق تـــــر اســــــت را بــــه او بازنمایاند، اما پیدا کردن خط فکری و اندیشه مشترک ساخته های یک کارگردان، پس از ساختن فقط دو اثر کمی بیسلیقگی است. از دیگر سو <تردید- > شاید - اسیر بسیاری از برداشتهای ناقص یا نادرست شده باشد چرا که عده ای فکر می کنند اقتباس ادبی این است که داستانی را به همان صورت که نوشته شده است به فیلم تبدیل کنیم، درحالی که این موضوع درست نیست. در یک اقتباس ادبی می توان نوع ساختار کتاب را درسبک روایت داستان فیلم دخالت داد و این کار می تواند روح کار ادبی را همان گونه که به خواننده منتقل میکند به بیننده نیز منتقل نماید و وظیفه فیلمنامه نویس، منتقل کردن این ساختار است و این کار را به کمک تصویرسازی هایی که سینما بیش از ادبیات در اختیار او قرار می دهد، انجام می دهد. توجه به این نکته، ضروری است که در یک اثر ادبی، خواننده پس از خواندن واژگان به یک تصویرسازی ذهنی می رسد یعنی از ذهنیت به عینیت، اما این پروسه در سینما برعکس است، بیننده تصاویر را می بیند - تصاویری که تحت تاثیر صدا هم هستند یعنی علاوه بر قوه بینایی، قوه شنیداری او هم متاثر می شود- و سپس با جمع بندی تصاویری که دیده به عینیت می رسد و این شاید سختترین بخش کار یک سناریست باشد؛ تصویرسازی درست.
همه اینها به کنار، در سینمای ایران اقتباس ادبی چندان کاربردی ندارد. تعداد آثار موفقی که از روی یک اثر ساخته شده باشند؛ به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد. شاید یکی از دلایل این امر، وجود فضای پر از سوءتفاهم بین نویسنده و کارگردان باشد، چرا که بسیاری از نویسندگان معتقدند که باید واو به واو داستانشان تبدیل به فیلم شود و از دیگر سو، به دلیل عدم وجود قانون کپی رایت و برای کم کردن هزینه ها بهتر این است که اگر قرار است از روی یک داستان، اقتباسی صورت گیرد، چه بهترکه از روی یک فیلم خارجی، فیلمنامه رونویسی شود و گمان می کنم که نیازی نباشد لیستی - که متاسفانه بسیار طولانی است- از اسامی این فیلمها را در اینجا پیوست کنم. البته به همه این ها کمبود امکانات فنی و حرفهای سینما برای ساختن یک فیلم بزرگ از روی یک داستان خوب را اضافه کنید.
اما در این فیلمنامه، شاهد رویکردی نوین از اقتباس هستیم.بیشک با ورود عرصه مدرنیسم آنهم به گونهای اجتناب ناپذیر در عرصه تمامی هنرها، اقتباس و روایت های داستانی نیز همچنان در حال تغییر و تحول هستند. در ایـن اقــتـبــاس مـدرن - کـه البــتــه بـهتــر اســت نـــام آن را ضد اقتباس بگذاریم- علاوه بر اشارات مو به مو و به قولی نعل به نعل، شاهد شرایط و موقعیتی متفاوت و نو هستیم. در واقع فیلمنامه نویس، تلاش کرده است تا یک نمایش تکراری از شاهکاری جهانی را برای چندمین بار در تاریخ سینما به نمایش نگذارد و جهان بینی نویسنده در بازخوانی این اثر مشهود است و نتیـجه آنکه مخاطب، حس تجربهای متفاوت را از سر میگذراند. به زبانی دیگر سناریست، کاراکترها و اشخاص داستان را از زمان خودشان در اثر شکسپیر خارج کرده و در فضا و حال و هوایی جدید وادار به واکنش می کند. البته این انتظار که یک برداشت سینمایی کاملا شبیه به متن اصلی باشد اشتباه است چرا که مدیوم سینما با ادبیات به کلی متفاوت است.
این شیوه اقتباس مدرن نیاز سینمای کنونی ایران و احیای آثار کلاسیک دنیا و ایران می باشد که به نفع سینمای نیمه جان ماست.فیلم با اشاره مستقیمی به نمایشنامه هملت آغاز می شود؛ جایی که انوری متنی که در رثای مرحوم روزبهان نوشته شده است را می خواند. این متن عینا در هملت نوشته شده است و بعد سایر ماجراها، تا جایی که سیاوش برای مهتاب شعری را می نویسد که هملت برای افلیا. اما این اقتباس نعل به نعل تا پایان داستان ادامه پیدا نمیکند. از اواسط فیلم و از جایی که سیاوش و کارو می فهمند که قرار است دست تقدیر، ماجرایی مشابه هملت و اطرافیانش را برای اینان رقم بزند دست به کار می شوند واین جاست که سناریست با تلاشی بسیار آگاهانه دست به آشنازدایی از نه تنها شاهکار جاودان شکسپیر، بلکه اسطوره های ایرانی نیز می زند. توجه کنید در تراژدی، مقوله سرنوشت و تقدیر با توجه به الگوها و بایسته های کلاسیک، نقشی بسزا دارد. در یک روایت مبتنی بر درام، همه اتفاق ها جلوی چشم بیننده چنان اتفاق می افتدکه سرنوشت شوم و تلخ قهرمان داستان تراژدی را می پذیرد و با توجه به داده ها، آن را محتوم و گریزناپذیر می پندارد.
اما در فیلم <تردید> تمام این سرنوشت های محتوم با واکنش های اشخاص داستان دستخوش تغییرات اساسی می شود: سیاوش طبق داستان های کهن ایرانی باید به ناحق کشته شود و بیننده در ابتدای داستان سرنوشت مرگ را برای او پیش بینی میکند چرا که به یاد ندارد که هملت یا سیاوش توانسته باشند از دام مرگ خود بگریزند اما در این داستان، سیاوش با درک شرایط نه تنها خود را به دست امواج سرنوشت نمی سپارد بلکه به جنگ با او می رود و در این میان دیگران را نیز با خود همراه میکند. توجه کنید که افلیا در داستان هملت شخصیتی است بی اراده که هیچ نقشی در واقع در پیشبرد داستان ندارد اما مهتاب قصه ما، فردی است کنش مند که حتی گره کور داستان را نیز با درایت خویش باز میکند و خودکشی در میان امواج خروشان را بر نمیگزیند! از دیگر سو، فیلم <تردید> با امید پایان می پذیرد و هملت با پایان امید به سوی انتها گام بر میدارد و من- شخصا- این پایان را به شدت دوست دارم.
انتخاب خانوادهای بورژوا به جای خانواده سلطنتی هملت و انتخاب سینما به عنوان مکانی که اشخاص داستان در آن به حقایق بسیاری دست می یابند و شیوه مقابله با حوادث پیشرو را برمیگزینند نیز از جمله ریزهکاریهای هنرمندانه دیگری است که در فیلم به چشم می خورد و البته انتخاب سینما به عنوان دلمشغولی افراد داستان و هنرمند بودن اشخاص خوب و مثبت، این تعبیر را نیز به ذهن میآورد که شاید همه اینها درذهن خیال پرداز همین قهرمانان ساخته و پرداخته شده است و مبارزه با تقدیر، کاری است نشدنی!پاسخ این سوال را هنوز نتوانسته ام بیابم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست