سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

دموكراسی یعنی من هم هستم


دموكراسی یعنی من هم هستم

دمكراسی به باور ما از یك طرف با امكان مشاركت هر چه بیشتر در سیاست گزاری های كلان اجتماعی ارزیابی و درك می شود و از طرف دیگر با امكان هرچه بیشتر برای رقابت برابر, مسالمت آمیز, آبرومندانه و همه جانبه در كسب مناصب قدرت و مصادر امور

دمكراسی به باور ما از یك طرف با امكان مشاركت هر چه بیشتر در سیاست گزاری های كلان اجتماعی ارزیابی و درك می شود و از طرف دیگر با امكان هرچه بیشتر برای رقابت برابر، مسالمت آمیز، آبرومندانه و همه جانبه در كسب مناصب قدرت و مصادر امور. بنابر این هر اندیشه و شعاری كه به نوعی امكان مشاركت یا رقابت را محدود كند، نمی تواند در چهارچوب اهداف و برنامه های جبهه ی دمكراتیك قرار بگیرد. آرمان ها، اهداف، راهبرد ها و برنامه های جبهه ی دمكراسی خواهی می بایست به گونه ای سامان دهی گردد كه نه تنها امكان مشاركت فعال اقلیت های مختلف قومی، نژادی، زبانی، دینی و مدنی را در سیاست گزاری های كلان اجتماعی، سیاسی و... تضمین كند، بلكه امكان تبدیل شدن اقلیت ها را به اكثریت نیز به رسمیت شناخته و نهادینه كند

ا. كرمی

۱) در عرصه ی سیاسی و در وضعیت طبیعی، طبعیی است كه هر كسی تمایل دارد اراده ی خویش را بر دیگران تحمیل كند. بر این اساس در دنیای كهن هر كس از قدرت، جسارت، هوشیاری و حمایت بیشتری برخوردار بود می توانست بر دیگران بشورد و با زور بر آنان تسلط یافته و اراده ی خود را تحمیل كند. و این چنین می گذشت تا قدرتی فراتر، جسارتی افزون تر، هوشیاری بیشتر و حمایت و اتحادی دیگر شكل می گرفت و اراده ی خود را بر دیگران مسلط می كرد. از این رو دنیای كهن، دنیایی بود سراسر جنگ و خشونت و جامعه ی طبیعی، جامعه ای بود بدون قانون و قرارداد. به مرور زمان اشكالی از قاعده و قانون بر و در عرصه ی سیاست حاكم شد و به این ترتیب از حجم جنگ و خشونت كاسته شد و به وزن توافق و وفاق افزوده شد. تبار شناسی منازعات سیاسی آدمیان، طیفی را نشان می دهد كه از قدرت هرچه بیشتر شروع شده و به اقتدار هر چه بیشتر منتهی می گردد. این دریافت و مكاشفه در كتاب قرارداد اجتماعی رسو تبلور پیدا می كند و بدین ترتیب قرارداد اجتماعی، فرمول نهادینه كردن اقتدار به جای قدرت می شود و جامعه ی سیاسی متولد می شود.

به نظر می رسد كارآمدترین قرارداد اجتماعی شناخته شده برای حل و فصل بهینه ی منازعات سیاسی در قلمروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دینی و زبانی حاضر، دمكراسی یا مردم سالاری باشد، چرا كه هر قرارداد غیر دمكراتیك، به هر حال بخشی از مردم را از فرصت رقابت مسالمت آمیز برای كسب قدرت و نیز از امكان مشاركت در شكل گیری سیاست های حاكمیت محروم می گرداند و این خود دلیلی روشن و كافی است برای گریز از قرارداد و قربانی شدن صلح. دمكراسی و جامعه ی مدنی همزاد یكدیگرند، استقرار دمكراسی به شكل گیری، گسترش و نهادینه شدن جامعه ی مدنی می انجامد و استحكام جامعه ی مدنی به تحكیم و پایایی دمكراسی.

انفجار اطلاعات، گسترش خیره كننده و شگرف ارتباطات و پا نهادن آدمی به دهكده ی جهانی و عصر اطلاعات و ارتباطات به درهم ریختن همه ی قلمروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دینی و زبانی منتهی خواهد شد و با این ترتیب آدمی در هزاره ی سوم به جامعه ی الكترونیك یا جامعه ی مجازی پای خواهد نهاد. دمكراسی هم شرط درآمدن به چنین جوامعی است و هم راه آن.

۲) اما دمكراسی چیست؟

۱-۲) دمكراسی قراردادی است كه در آن مدل اكثریت – اقلیت فرمول حل و فصل منازعات سیاسی است، باید توجه داشت كه این فرمول، بی حد و مرز و مطلق نیست، بلكه رعایت حقوق اقلیت، بر این فرمول قید زده و به این ترتیب دمكراسی را از استبداد اكثریت متفاوت می كند. در دمكراسی اقلیت می پذیرد – برای مدتی معین – سلیقه و خواست اكثریت حاكم باشد، مشروط بر آن كه حقوق اساسی آن ها رعایت گردد و اكثریت نیز می پذیرد به اقلیت امكان و فرصت قانونی تبدیل شدن به اكثریت را بدهد. به قولی، مثلث طلایی دمكراسی شامل حاكمیت مردم (حاكمیت اكثریت)، امنیت و رعایت حقوق اقلیت و نهایتا" قانونی بودن مناسبات مربوط به این حقوق می باشد. روشن است، هر گونه شعار، راهبرد و هدفی كه نافی هر یك از اضلاع مثلث مذكور باشد، نمی تواند با پی گیری صادقانه مردم سالاری قابل جمع باشد. به عبارت دیگر دمكراسی و حقوق بشر لازم و ملزوم یكدیگرند. بدون دمكراسی نوزاد حقوق بشر خواهد مرد و بدون حقوق بشر دمكراسی تنها یك دروغ بزرگ خواهد بود.

۲-۲) نباید فراموش كنیم كه یكصد سال مبارزه و جان افشانی برای استقرار دمكراسی پشت سر ما قرار گرفته است و چه جان های پاكی كه در این راه قربانی شدند. در این یكصد سال و حتی هنوز مهمترین گریزگاه مخالفین مردم سالاری، عدم درك روشن مردم از مردم سالاری بوده است. از این رو در شرایط موجود، مطالعه و تعمق در مفهوم و اندیشه ی دمكراسی، اصلی ترین وظیفه ی ماست، كه چنانچه با مسئولیت و روشن بینی دنبال شود، قطعن می تواند به پیروزی جبهه ی مردم سالاری منتهی گردد.

۳-۲) برای داشتن دركی روشن از مفاهیمی چون دمكراسی، آزادی، حق و ... در گام نخست لازم است به تفكیك ذات گرایی از نام گرایی بپردازیم، چرا كه این گردنه به شهادت تاریخ دمكراسی از صعب العبورترین قسمت های راه است و خطرناك ترین رهزنان آزادی و جدی ترین دشمنان دمكراسی بر سر این گردنه به كمین نشسته اند.

در مباحث ذاتگرایانه از دمكراسی، محل اصلی نزاع، جوهر و كنه واژه ی دمكراسی یا مردم سالاری - دمكراسی به مثابه یك ارزش - است. از این رو، در این مناقشات، تبارشناسی، تاریخ و طرز استعمال واژه، اهمیت بسیاری پیدا میكند و تلاش برای همنظری در مورد آن، اهتمام اصلی فلاسفه و اهل اندیشه است، در حالی كه مباحث نامگرایانه اگرچه از گفتمان ذاتگرا آب خورده و تغذیه میشوند، اما در چمبره ی این گفت و گوها محدود نمیشوند و بر نوعی توافق، قرارداد و همنظری موقت، انعطافپذیر، نسبی و اجمالی اشاره دارند. برای مثال، مفاهیم آزادی منفی و مثبت نوعی رویكرد ذاتگرایانه از آزادی اند، در حالی كه برای مثال، ماده ی ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر كه به آزادی اندیشه، وجدان و دین (آزادی به مثابه یك حق) اشاره دارد، توافق، همنظری و قرارداد روشنی است كه به گونه ای نامگرایانه و فارق از اختلافهای ذات گرایانه مورد تصریح قرار گرفته است.

بحثهای ذاتگرایانه - در هر مقوله - به پیدایش پیوستار و طیفی از معانی منتهی میگردند، در حالی كه نامگرایی به برشی خاص یا محدوده ای توافقی و معین بر روی آن طیف، اشاره دارد.

زرادخانه ی جنبش های ضد آزادی و برابری (دمكراسی) همواره از مباحث ذات گرایانه تغذیه می شود. مباحث ذات گرایانه، با وجود اهمیت غیرقابل اجتنابی كه دارند، مباحث نطری محض و مخصوص صاحبان اندیشه می باشند، در حالی كه برش های نام گرایانه كالاهایی هستند كه می بایست در اختیار و توافق همگانی قرار گیرد.

برای مثال در بحث های ذات گرایانه از دمكراسی با طرح پیش فرض هایی می توان به دمكراسی دینی، دمكراسی خلقی، دمكراسی فاشیستی و ... رسید. طراحان و بانیان این مباحث معمولن از كنار این پیش فرض ها آرام آرام عبور می كنند و هیچگاه از خود نمی پرسند كه دمكراسی برای حل چه مشكلی مطرح شده است؟ و آیا پیش كشیدن این پیش فرض ها و هم نشینی آن ها با دمكراسی به حل مشكل كمك خواهد كرد؟ به این ترتیب رهزنان دمكراسی به قلبِ قلب این مفاهیم می پردازند.

۴-۲) برای دمكراسی تعاریف بسیاری آمده است، اما جوهر و جان همه ی آن ها به حضور مردم در حكومت قابل خلاصه شدن است. حالا باید از خود بپرسیم مردم چگونه می توانند در حاكمیت حضور داشته باشند؟

در پاسخ باید بگویم كه حكومت كردن حداقل به دو معناست:

الف- حكومت كردن به معنای سیاست گذاری و قانون گذاری.

ب- حكومت كردن به معنای امر كردن و اجرا كردن.

بنابر این، حضور مردم در حكومت، از یك طرف مستلزم امكان مشاركت هر چه بیشتر و برابر آنان در قانون گذاری و تعیین سیاست های كلان نظام و از طرف دیگر مستلزم امكان رقابت برابر و مسالمت آمیز برای كسب مناسب اجرایی، مراكز قدرت و مصادر امور است.

در این رهیافت برای حضور مردم در حاكمیت (مشاركت و رقابت) سه بعد پهناوری، عمق و برد قابل تعریف و تبیین است:

۱- مشاركت:

الف) پهناوری مشاركت: هر چقدر شهروندان بیشتری بتوانند (به واسطه ی مناسبات حقوقی و امكانات قانونی) و بخواهند (به واسطه ی امكانات واقعی تغییر در فرایند توزیع قدرت و همچنین در فرایند تصمیم سازی ها و سیاست گزاری های كلان) در پای صندوق های رای حاضر شوند، می توان گفت پهناوری مشاركت بیشتر است.

ب) عمق مشاركت: این پارامتر در واقع بیانگر میزان آگاهی های شهروندان در هنگام انتخاب هایشان می باشد، بنابر این هر چقدر تولید و توزیع جریان اطلاعات در یك جامعه متنوع تر، موثرتر، آزادتر، سریع تر و پهناورتر باشد، می توان تصور كرد كه عمق مشاركت شهروندان آن جامعه در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها بیشتر و عمیق تر خواهد بود.

ج) برد مشاركت: این مفهوم در واقع میزان مصادیق واقعی و موارد مشخص مشاركت را توضیح می دهد. برای مثال، هر چقدر در موارد مشخص بیشتری از شهروندان یا نمایندگان آن ها نظر خواهی شود، می توان گفت برد مشاركت بیشتر است.

وقتی برد مشاركت در یك جامعه محدود و تنگ شود، در واقع امكان تغییرات آشكار در مراكز قدرت و سیاست های كلان توسط آرا شهروندان از میان می رود، در این حالت آرام آرام پهناوری مشاركت كاهش یافته و شهروندان اگرچه به ظاهر می توانند در انتخابات شركت كنند (انتخابات فرمایشی) ولی از آنجا كه به بی تاثیری یا كم تاثیری آرای خود پی می برند، ترجیح می دهند كه در انتخابات شركت نداشته باشند.

۲- رقابت:

الف) پهناوری رقابت: هر چقدر شهروندان بیشتری بتوانند (به واسطه ی مناسبات حقوقی و امكانات قانونی) و بخواهند (به واسطه ی امكانات واقعی تغییر و رقابت در فرایند توزیع قدرت و همچنین در فرایند تصمیم سازی ها و سیاست گزاری های كلان) برای انتخاب شدن وارد صحنه های انتخابات بگردند می توان گفت پهناوری رقابت بیشتر است.

ب) عمق رقابت: این پارامتر در واقع بیانگر میزان جدی و واقعی بودن رقابت در بین شهروندان است، بنابر این هر چقدر امكانات و مناسبات حقوقی و عملی توزیع و چرخش قدرت فراهم تر و نیز تولید و توزیع جریان اطلاعات در یك جامعه متنوع تر، موثرتر، آزادتر، سریع تر و پهناورتر باشد، و همچنین هر چقدر جامعه تمایز یافته تر، ارگانیك تر، مدنی تر و طبقات اجتماعی واقعی تر و متشكل تر باشد، می توان تصور كرد كه عمق رقابت شهروندان آن جامعه برای حضور در عرصه های اجرای و مصادر امور بیشتر خواهد بود.

ج) برد رقابت: این مفهوم در واقع میزان مصادیق واقعی و موارد مشخص مراكز قدرت و مصادر امور كه امكان رقابت مسالمت آمیز برای كسب آن ها فراهم است را توضیح می دهد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.