پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
آسیب شناسی سریال های دنباله دار در ایران
شاید هیچ ساحتی به اندازه هنر تحت تاثیر و گاه هژمونی مخاطبان خود نباشد؛ به این معنی که مخاطبان این حوزه نقش سازنده ای در خلق و آفرینش هنری دارند و در واقع نسبت میان هنرمند و مخاطب ، صورت و سیرت یک پدیده و تولید هنری را به موازات هم شکل می دهد و تکامل می بخشد . بدیهی است در این پروسه ، چگونگی رویارویی و استقبال مخاطبان از یک اثر هنری می تواند در بازتولید یا تکمیل و تداوم آن موثر باشد. به عنوان مثال در عرصه نوشتاری ، استقبال از یک کتاب و فروش خوب آن، به چاپ مجددش منجر می شود و این بازخورد می تواند تا ده ها بار چاپ مجدد را رقم زند. اما این فرایند در عرصه سینما و تلویزیون به گونه دیگری تحقق می یابد و کارگردان و تهیه کنندگان یک فیلم یا سریال وقتی با استقبال گسترده مخاطبان مواجه می شوند، به ساخت قسمت های دوم و سوم آن مجموعه می پردازند. البته این اتفاق در حوزه کتاب به ویژه ادبیات داستانی نیز رخ می دهد و نویسنده پس از موفقیت چشمگیر اثرش در میان مخاطبان ،به ادامه داستان خود در موقعیتی جدید می پردازد .
نمونه بارز آن را می توان در سری کتاب های "هری پاتر" جست وجو کرد که در سال های اخیر شهرت جهانی یافته است. بسیاری از فیلم ها و به ویژه سریال ها و مجموعه های مختلف تلویزیونی در سطح جهان نیز به دلیل موفقیت در جذب مخاطب به این موقعیت دست یافته اند که شاید نمونه موفق آن برای مخاطبان ایرانی، مجموعه "پرستاران " و "هشدار برای کبری ۱۱"باشد ؛ مجموعه هایی که با وجود تقدیر سریالی شان همچنان جذابیت و کیفیت خود را حفظ کرده اند و این استمرار با کاهش استقبال از سوی مخاطبان مواجه نشده است. این تجربه اما در کشور ما اغلب نتیجه عکس داده یعنی موفقیت یک مجموعه اگرچه در برخی مواقع به ساخت قسمت های دوم و سوم انجامیده است اما نتوانسته همان موفقیت را کسب کند و با افت کیفی و بالطبع کاهش مخاطب همراه شده است. شاید موفقیت " اخراجی های ۲ " را در این میان باید یک استثنا دانست که البته این اتفاق بیش از آن که برآمده از سطح کیفی فیلم باشد، برساخته عوامل خارج از متن سینمای آن است و به جامعه شناسی و روان شناسی مخاطب ایرانی در نسبت با این فیلم برمی گردد که خود بحث مفصلی را می طلبد و در حوصله این یادداشت نمی گنجد.
در بررسی موفقیت یا شکست برخی فیلم ها و مجموعه هایی که به ساخت سریالی می رسند هم می توان تحلیلی ایجابی داشت و هم نگرشی سلبی اما از آنجا که نگارنده معتقد است بیشتر آثار ایرانی از این منظر با شکست مواجه شده اند، سعی می کند نگاه آسیب شناسانه به این موضوع داشته باشد و برخی عوامل و عناصر موثر در این باره را برشمرد . از عوامل مهمی که در تکرار یک مجموعه سریالی در کشورمان با آن مواجه ایم ،عدم خلاقیت و نوآوری در داستان پردازی ، کاراکترسازی و خلق موقعیت های جدید است که در نهایت ساختار داستانی و روایی مجموعه را دچار یکنواختی و تکرار می کند. این موضوع به ویژه در مولفه شخصیت پردازی بیش از عناصر دیگر به چشم می خورد. به عنوان مثال در خلق شخصیتی کمیک در یک مجموعه طنز تلویزیونی که گاه بیش از داستان و روایت پردازی مورد استقبال مخاطبان قرار می گیرد و همین نکته نیزعوامل مجموعه را به تداوم و ساخت مجدد آن ترغیب می کند، تکیه کارگردان به موفقیت کاراکتر مجازی که خلق کرده است موجب می شود وی بدون هیچ نوآوری و تغییر ساختاری در اثر و تنها با بسط تصویری و فیزیکی آن شخصیت، به تکرار موفقیتش در جذب مخاطب دل بسپارد ؛ اشتباهی که به نظر نگارنده ، مهران غفوریان در مجموعه سوم "زیر آسمان شهر" تکرار کرد و با فربه کردن شخصیت خشایار مستوفی هم از جذابیت این کاراکتر کاست و هم نتوانست موفقیت طنز تلویزیونی مذکور در دوره های قبلی را تکرار کند. شاید نوعی کنش قهرمان سازی در فرهنگ جامعه ایرانی موجب شده است " قهرمان های سینمایی" هم نزد مخاطبان وطنی جایگاه ویژه ای پیدا کنند و اتوریته و جذابیت شخصیتی آنها بیش از کلیت اثر و عناصر سازنده دیگر آن در جذب مخاطب موثر افتد . از این منظر شخصیت های اصلی داستان و جایگاهی که نزد مخاطبان پیدا می کنند ، نقش مهمی در ساخت مجدد و سریالی یک مجموعه تلویزیونی یا سینمایی دارد و همین ریسک پذیری گاه به ضرر دست اندرکاران آن است و به شکست مجموعه های بعدی منتهی می شود . گویی مخاطب ایرانی مثل تیم ملی فوتبال ما غیر قابل پیش بینی اند ؛ گاهی یک کاراکتر معمولی را به یک قهرمان مجازی بدل می کنند و گاه همان قهرمان را با مخ بر زمین می کوبند . به هرحال جاذبه شخصیت های تصویری یکی از عوامل مهمی است که انگیزه های لازم را برای تداوم یک اثر هنری فراهم می کند. شاید ساخت مجدد "کارآگاه علوی" را پس از سالها هم بتوان با همین رویکرد ، معنی کرد .
شخصیت جذاب یک کارآگاه ایرانی که حتی نام مجموعه نیز برگرفته از اوست ، در دوره اول این سریال در حافظه هنری مخاطبان حک شد اما این جذابیت در تولید بعدی تکرار نشد. بدیهی است تمام عوامل عدم موفقیت مجدد یک مجموعه پرمخاطب را نمی توان به شخصیت پردازی نقش آفرینان آن مجموعه تقلیل داد و به یقین علل دیگری در این اتفاق موثر است . به عنوان مثال نوروز امسال بار دیگر مخاطبان به ویژه کودکان شاهد مجموعه جدیدی از "کلاه قرمزی و پسرخاله" بودند که با وجود گذشت سال ها از پخش اولین مجموعه آن ، با اضافه کردن عناصری جدید مثل مهمانان هنرمندی که برای مخاطبان جاذبه دارند، توانست با نوآوری و خلاقیت بار دیگر از کاراکترهای عروسکی خود برنامه موفقی بسازد . یکی از ضعف هایی که در آثار سریالی داخلی به چشم می خورد همین است ، یعنی از عناصر و مولفه های تازه در کلیت مجموعه استفاده نمی شود و آدم های قصه و موقعیت داستانی آنها بر دایره تکرار بازتولید می شوند.
یکی از عوامل موفقیت مهران مدیری در مجموعه های طنز ۹۰ شبی ایجاد کاراکترهای جدید در هر بخش و تغییر موقعیت جغرافیایی و تاریخی آنها بود که موجب می شد مخاطب در هر سری از این مجموعه ها آنها را در موقعیت های تازه و در قالب شخصیت های جدید بیابد و از پیش نتواند فضای قصه را پیش بینی کند . کافی است نگاهی اجمالی به شخصیت پردازی رضا شفیعی جم در مجموعه های طنز مدیری بیندازید تا تنوع و تعدد کاراکترهایی را وی در این سال ها بازی کرده است، به یاد آورید.اتفاقا مدیری برای اولین بار در "مرد دوهزار چهره " به ساخت مجدد یک طنز تلویزیونی پرداخت که به دلیل تکراری بودن شخصیت اصلی داستان و تشابه موقعیت داستانی آن با مجموعه اول ، چندان موفقیت آمیز نبود. یکی از رموز موفقیت این کارگردان در طنزهای تلویزیونی را می توان خلق زبان کمیک و طنازانه وی در مجموعه های "شب های برره" و "پاورچین" دانست که هویتی ویژه به کارهای وی می دهد و او را از طنزپردازان دیگر متمایز می کند. همین قیاس را می توان به برنامه های گاه موازی و مشابه در تلویزیون نیز تعمیم داد . به عنوان مثال "عمو پورنگ" و "برنامه ورزشی ۹۰" به دلیل بهره گیری از نوآوری و ایجاد جذابیت در فضای برنامه، نسبت به برنامه های مشابه در حوزه کودک و ورزش موفق تر بوده اند . پخش مجدد "عموپورنگ" پس از هفت سال تولید مستمر به دلیل استفاده از آیتم های جدید باز هم توانست موفقیت گذشته را تکرار کند و این نشان می دهد مخاطب شناسی و توجه به نیازهای وی متناسب با گفتمان زمانه نقش بسیار مهمی در تکرار موفقیت یک مجموعه ایفا می کند.
بخشی از شکست و مخاطب گریزی مجموعه های سریالی در تلویزیون را باید درعوامل خارج ازمتن جست و جو کرد. از منظر جامعه شناسی هنری ، صرفا ماهیت خود اثر هنری نیست که در درخشش یا شکست آن تاثیر می گذارد بلکه دراین ارزیابی باید به بستر تاریخی و اجتماعی یک اثر هنری نیز التفات داشت ؛ چه بسا خلق یک اثر هنری- فرهنگی متناسب با شرایط و مقتضیات تاریخی خود می تواند موفق باشد و تولید و پخش آن در زمانه ای دیگر چندان با استقبال مخاطبان همراه نشود . از سوی دیگر وقوع برخی اتفاقات پیرامون یک اثر هنری نیز می تواند به عنوان یک عامل فرامتنی در مخاطب گستری یا مخاطب گریزی آن نقش داشته باشد؛ تاثیر مرگ پوپک گل دره در افزایش مخاطبان سریال "نرگس" را می توان در ذیل این عامل معنی کرد، یا به فرض زمانی که تعداد شبکه های تلویزیون از ۲ شبکه تجاوز نمی کرد و فضای سیاسی _ فرهنگی زمان جنگ ، شرایط روانی خاصی را در جامعه پدید آورده بود ، برخی سریال ها و برنامه ها (مثل "دیدنی ها" ) طرفداران بیشتری داشت که شاید پخش مجددشان در حال حاضر نتواند موفقیت آنها را تکرار کند. توجه به ظرفیت های تاریخی ، گفتمان فرهنگی اجتماعی حاکم و الگوهای زیست جهان آدمیان در هر دوره از جمله عوامل مهمی است که ذائقه مخاطبان را تغییر می دهد و بی توجهی به آن ، زمینه های شکست اثر را فراهم می آورد.
از سوی دیگر و در حوزه عوامل فرامتنی باید به تغییر و تحولات اجتماعی فرهنگی در بستر تاریخی یک کار هنری نیز توجه داشت. تغییرات وسیع و سریع فرهنگی جامعه ایرانی به واسطه گسترش مدرنیته در کشور و توسعه شهرنشینی باعث شده است مخاطب مانند گذشته وقت و حوصله و توان پیگیری سریال های طولانی را نداشته باشد . به طورقطع در چنین وضعیت تاریخی ( که مخاطب اروپایی در آن قرار ندارد ) چندان نمی توان به موفقیت تکرار یک مجموعه سریالی امیدوار بود . شاید یکی از علل گرایش صدا و سیما به تولید تله فیلم در سال های اخیر برخاسته از همین شرایط باشد. توجه به این واقعیت اجتماعی ایجاب می کند که مجموعه های سریالی به جای این که یک داستان را در فرایند تعلیق پذیری در یک خط داستانی روایت کنند ، در هر قسمت یک داستان را به تصویر بکشند تا مخاطب مجبور نباشد برای درک فیلم همه قسمت ها را دنبال کند . یکی از عوامل پرمخاطب بودن سریال "پرستاران" را می توان در این شکل از روایت جست و جو کرد که در هر قسمت، داستانی مستقل را به تصویر می کشد.
وقتی یک پروژه سینمای یا تلویزیونی به تولید دوم می رسد، بیش از هر چیز آمار مخاطبان و بینندگان آن است که مجوز تداوم کار را صادر می کند . اگرچه این عامل یکی از دلایل منطقی و عقلانی بازتولید مجموعه است اما تمام علت آن نیست و چه بسا به معنای خوب بودن اثر هم نباشد اما دست کم در کشور ما این مخاطبان هستند که بیش از هر عامل دیگری در میزان عمر هنری یک اثر نقش دارند بنابراین شکست یا موفقیت یک فیلم یا سریال تلویزیونی در ایران را باید در نسبت با مخاطبان آن ردیابی کرد. از این رو شناخت و آسیب شناسی برنامه های تلویزیونی بیش از هر چیز نیازمند مخاطب شناسی علمی و روشمند است که مراکز تحقیقاتی در دانشگاه ها و سازمان های مرتبط به ویژه مراکز پژوهشی صدا و سیما می توانند در این زمینه پیش قراول باشند.
توسط سیدرضاصائمی
http://ssaemi.blogfa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست