جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

لغات سینما


لغات سینما

یك سری نقاشی پشت سر هم كه با چند سطر نوشته زیر هر تصویر, قصه یا سناریوی فیلم را بیان كند این نوع سناریوی مصور شده كه در كار ساختن فیلمهای نقاشی متحرك Animation تقریباً همیشه معمول است

● سناریوی مصور شدهStory Board

یك سری نقاشی پشت سر هم كه با چند سطر نوشته زیر هر تصویر، قصه یا سناریوی فیلم را بیان كند. این نوع سناریوی مصور شده كه در كار ساختن فیلمهای نقاشی متحرك Animation تقریباً همیشه معمول است، در كار ساختن فیلمهای زنده و عادی نیز به وسیله بعضی از كارگردانها به صورت یك راهنمای فیلمبرداری، برای مشخص كردن محل دوربین. تعیین نوع «نما»، حركات دوربین، كادربندی و غیره نیز به كار میرود.

● سینكرون كردن Synchronization

سلسله مراتب (مراحل) تطبیق دادن تصویر و صدای فیلم، به نحوی كه حركات با صداهای مربوطه خودشان بخوانند و مطابق باشند در تداول به این عمل سینك صدا و تصویر نیز گفته میشود.

● سینماتوگرافCinematographe

دستگاه فیلمبرداری و دستگاه نمایش افتراعی بردران «لومی یر»Lumiere به ثبت رسانده شد در تاریخ فوریه ۱۸۹۵.

● سینماگرCineuste

اصطلاحی وزین تر از كارگردان كه فرانسوی ها (معمولاً در مورد فیلمسازان مهم و هنرمند) به كار میبرند.

● صدای اپتیكOptical sound

صدایی كه به صورت تكه های تاریك – روشن و خطوط زیگ – زاگ در حاشیه نوار فیلم،كنار تصویر، در یك نوار ممتد نقش می بندد و موقع نمایش فیلم، یك چشم الكتریكی تصویر آن را میگیرد و به صدا تبدیل می كند. «صدای اپتیك» روش معمول ضبط صدا بر فیلم است.

● صدای مستقیمDirect sound

صدای سرصحنه، صدابرداری از صحنه در حین و مقارن با فیلمبرداری.

● صدای مغناطیسیMagnetic sound

صدایی كه بر نوار مغناطیسی ضبط شده باشد مثل نوار ضبط صوت.

موقع فیلمبرداری، صدا (شامل گفتگوها و سروصداها) جداگانه بر نوار ضبط میشود. این نوار بعداً با نوار موسیقی تركیب (mix) میشود و در دستگاه «تركیب كننده» (mixer) به صورت یك نوار تصویری، بر حاشیه فیلم ضبط میگردد و صورت صدای اپتیك را به خود می گیرد.

در مواردی یك حاشیه و مغزی باریك نوار مغناطیسی در كناره ی فیلم میدهند و صدا بر این حاشیه ضبط میگردد.

● صحنه (۱)scene

صحنه كوچكترین واحد كامل فیلم است. یك سلسله «نما» یا یك «نما» كه در یك محل می گذرد و تشكیل یك واقعه را می دهد. صحنه معادل با «بند» (پاراگراف) دركتاب است.

● صحنه (۲)s&t

محل و زمینه وقوع صحنه فیلم كه معمولاً در استودیوی فیلمبرداری و به طور مصنوعی (با دكور) ساخته میشود.

● صحنه یاب (ویوفایندر)View finder

«چشمی» مخصوصی كه فیلمبردار از پشت آن صحنه را نگاه می كند كه ببیند صحنه از دریچه نگاه دوربین فیلمبرداری به چه صورتی دیده میشود و بر فیلم به چه صورتی ضبط خواهد شد.

«صحنه یاب» سر دوربین سوار استژع در عین حال جدا هم میتواند باشد كه كارگردان یا فیلمبردار در دست بگیرد و از نقاط و زوایای مختلف صحنه را از زیرنظر بگذراند تا مناسبترین محل را برایقرار دادن دوربین پیدا كند.

● طراح هنریArt Director

به مسئول این كار، گاهی «طراح اثر» production Designeهم گفته میشود. طراح مطابق با تاریخ و زمان وقوع ماجرای فیلم و فضای موردنظر و سبك كارگردان،زمینه های وقوع و وسایل را طرح می ریزد و سایرین طرحهای او را پیداه می كنند.

این اصطلاح در ایران به غلط «كارگردان هنری» ترجمه شده است كه بیشتر در كارهای تلویزیونی رایج است و مراد از آن همان «كارگردان» میباشد. نقطه مقابل این تعبیر «كارگردان فنی» گذاشته اند كه مقصود از آن تدوین كننده سرصحنه یا مسئول انتخاب دوربینهای چندگانه میباشد. در كل هر دو تعبیر كارگردان هنری و كارگردان فنی غلط میباشد.

● عدسی (لنز)Lens

عدسی دوربین فیلمبرداری ، عدسیهای معمولی فاصله كانونی شان بین ۳۰تا۵۰ میلیمتر است. عدسیهای دارای فاصله كانونی بیشتر از حد Long Lenses برای گرفتن «نما»های دور به كار میروند. (وTelephoto Lens هم خوانده میشوند). عدسیهای دارای فاصله كانونی كمتر از حد معمول short focus Lensesحوزه دیدی بیشتر از حدمعمول را دربرمیگیرند (و عدسی Wide Angle هم خوانده میشوند).

● عدسی زومZoom Lens

عدســی دارای فاصله كانونی قابل تغییــر از حد یك «عدسی زاویه بــاز» wide Angle عدسی تله فتوTele photoم» شبیه به تلسكوپ و دوربینهای یك چشمی در خود جمع شونده است و به فیلمبردار این امكان را می دهد كه در حین كار، بدون حركت دادن دوربین، موضوع فیلمبرداری را جلو بیاورد یا عقب ببرد.

● عمق صحنهDepth Field

قسمتی از حوزه دید عدسی دوربین كه در آن جسم دارای وضوح (focus) است و جزییات خطوطش به روشنی دیده میشود.

● فاین كاتFine cut

برش ریز و دقیق، وصل «نما»ها و صحنه ها به هم، جوری كه فیلم جریان و بیانی روان (و علیرغم قطع «نما»ها) بدون جهش و تمیز داشته باشد. «فاین كات» برش است، دقیق، درمقابل، برش خام و ناپرورده «راف كات» Rough cut كه صرفاً سرهم چسباندن «نما»ها و «برداشت» ها (Tukes) به ترتیب تقدم و تأخر آنها در سناریو است، بدون توجه به ریزه كاریها و تمیزی و روانی قطع و وصل «نما»ها.