پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تاثیر سینما در الگوهای رفتاری است, نه در گیشه


تاثیر سینما در الگوهای رفتاری است, نه در گیشه

مسعود اطیابی از تجربه فیلمسازی منطقه ای و مشارکتی می گوید

فیلمسازی در خارج از مرزهای ایران با توجه به ویژگی‌ها و شرایط هر منطقه، فرآیند تولید را در موقعیتی قرار می‌دهد که بررسی آن می‌تواند ما را به شناخت بهتری از این شکل از فیلمسازی برساند.

در این که سینمای ملی ما برای تبدیل شدن به سینمای بین المللی باید از سینمای منطقه ای عبور کند و ساخت فیلم های مشارکتی با سهیم شدن کشورهای همسایه را در دستور کار خود قرار دهد، نکته ای است که بیشتر کارشناسان بر آن تاکید دارند و معتقدند این رویکرد علاوه بر دستاوردهای فرهنگی می تواند به رونق گردش اقتصادی صنعت سینما در کشور ما نیز کمک کند.

مسعود اطیابی، کارگردان سینما چندی پیش فیلم «خاک و مرجان» را در اکران داشت. در این فیلم او تا حد زیادی با زاویه سینمای فرامرزی به موضوع و مسائل مشترک میان ایران و افغانستان و تحولات منطقه ای نگریسته بود که باعث شد ​ سراغ او برویم تا برای ما از تجربه هایش بگوید.

هر فیلمسازی درمقام یک هنرمند می تواند دغدغه ها و اندیشه های خود را فارغ از ملیت وساحت جغرافیایی به تصویر بکشد، اما وقتی از حوزه علائق فردی خارج می شویم و مساله اقتصاد سینما به عنوان یک صنعت مطرح می شود، دیگر اولویت های فردی فیلمساز تابع شرایط و عوامل دیگری قرار می گیرد. با توجه به وضع سینمای ایران چه ضرورتی به ساخت فیلم خارج از مرزهای کشور وجود دارد؟

همان طوری که خودتان اشاره کردید دغدغه های فیلمساز و هنرمند لزوما جغرافیایی نیست بویژه این که «هنر» یک زبان بشری و بین المللی است و همین ویژگی به هنرمند حق می دهد تا قصه های خود را در هر کجایی از این کره خاکی برای مخاطبانش روایت کند، اما از سوی دیگر اولویت های سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی بیش از آن که جغرافیایی باشد، اندیشه ای است و اندیشه مکان ندارد. وقتی قرار است شما از طریق ابزاری به نام سینما به بسط فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی بپردازید طبیعتا این رسالت مقدس، مرزهای جغرافیایی را درمی نوردد و نمی توان برای آن خط قرمز تعیین کرد. البته این که گاهی پروسه فیلمسازی و تولید تابع شرایط و مناسبات اقتصادی صنعت سینماست شکی نیست، اما از حیث نظری وقتی به این مساله نگاه می کنیم، محدودیتی قابل ترسیم نیست. ضمن این که یکی از رسالت های بزرگ انقلاب اسلامی رساندن پیام انقلاب به گوش جهانیان بود. چه چیزی بهتر از سینما می تواند ابزار تحقق این آرمان باشد. همان طوری که سیاست ما به داخلی و خارجی تقسیم می شود سینما هم می تواند علاوه بر قصه های داخلی به سوژه های خارجی هم بپردازد.

ولی به قول معروف چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. خیلی معتقدند که مثلا به جای تولید فیلم های برون مرزی یا بین منطقه ای، چرا به مناطق محروم و مسائل و مشکلاتی که در گوشه و کنار کشورمان وجود دارد، نمی پردازیم یا این که بیشتر آثار سینمایی ما مرکز گراست و به فیلم های شهرستانی توجه نمی شود.

​ تولید فیلم های بین منطقه ای و برون مرزی لزوما به معنی توجه نکردن به مسائل و دغدغه های داخلی نیست. کارکرد این نوع از سینما بی شباهت به ضرورت و کارکرد وزارت خارجه در ساحت سیاست نیست. وزارت خارجه ما در عین این که با مسائل بین المللی سر و کار دارد، اما به دنبال تامین منافع ملی و دغدغه های داخلی است. شما نمی توانید مرزهای سینمای ایران را صرفا به مرزهای جغرافیایی محدود کنید. ضمن این که خود ما در همین فیلم خاک و مرجان به افغانستان پرداختیم که علاوه بر مرزهای مشترک جغرافیایی اشتراکات تاریخی و فرهنگی زیادی با ما دارد و مناسبات و رخدادهایی که در این کشور همسایه اتفاق افتد در سرنوشت تاریخی ما بی تاثیر نیست. اتفاقا معتقدم در حوزه سینمای بین الملل کشورهای منطقه و هم مرز با ایران باید در اولویت بوده و مورد حمایت قرار بگیرد. ضمن این که بیشترین آثار سینمایی در کارنامه من مربوط به ایران و قصه های داخلی است و حتی در خاک و مرجان هم باز یک نگاه و تحلیل ایرانی پشت قصه ای که مربوط به افغانستان است، وجود دارد. به نظر من وقتی فیلمساز ایرانی در کشوری دیگر فیلم می سازد حتی با استفاده از نیروهای انسانی و مادی بیگانه باز هم باید آن را جزیی از بدنه سینمای داخلی دانست، چراکه هویت ایرانی پشت آن وجود دارد.

این منطق را از منظر علوم ارتباطی به این شکل هم می توان تئوریزه کرد که یکی از عناصر مهم ارزش خبری، عنصر مجاورت است بنابراین اخبار مرتبط با کشورهای منطقه در اولویت های خبری از رخدادهای فرامرزی قرار می گیرد که می تواند این منطق را به حوزه سینما نیز بسط داد، اما وقتی بحث محاسبات اقتصادی و مالی تولید پیش می آید آن وقت اولویت ها ممکن است جابه جا شود.

به نظر من باید بحث هزینه های تولید یک فیلم فرامرزی را از ضرورت ساخت آن تفکیک کرد. این که یک موضوع منطقه ای یا بین المللی به دلیل تاثیرگذاری بر مناسبات داخلی ضرورت ساخت یک اثر سینمایی را ایجاد می کند با این که آیا تولید این اثر از حیث مالی چقدر به صرفه است، متفاوت است. ضمن این که شما در حوزه فرهنگ نمی توانید سود و زیان را صرفا بر مبنای محاسبات مادی بسنجید. تاثیرات مثبت یک فیلم سینمایی و اساسا هر اثر فرهنگی در درازمدت و در الگوهای رفتاری خود را نشان می دهد نه در میزان فروش و وضع گیشه.

البته اگر از منظر اقتصاد سینما هم به این موضوع بنگریم ساخت چنین آثاری خودش می تواند به گردش مالی سینما کمک کند به شرطی که همه شرایط فراهم باشد. جذب سرمایه های خارجی و جلب اعتماد تهیه کنندگان خارجی برای تولید محصولات مشترک و در پی آن اکران در دو کشور ازجمله عواملی هستند که می توانند به رونق گیشه های سینما نیز کمک کنند.

کاملا موافقم، ولی به شرطی که عناصر دیگر مثل فیلمنامه و اجرای خوب در کنار تبلیغات نیز از آن پشتیبانی کند. واقعا در ارتباط با فیلم خاک و مرجان برخی از مسئولان فرهنگی و شهری توقع داشتم که دست کم پای تماشای این فیلم بنشینند. آقای ایوبی به عنوان رئیس سازمان سینمایی یا دکتر قالیباف به عنوان شهردار دست کم می توانستند پای این فیلم بنشینند که بخشی مهمی از آن شهر کابل را به تصویر می کشد. یک فیلمساز فقط به حمایت مالی نیاز ندارد، مهم تر از این دیده شدن اثرش است. من با نظر شما موافقم که تولید فیلم های فرامرزی از طریق مشارکت سرمایه های داخلی و خارجی خودش یک راهکار مهم برای جذب سرمایه و تزریق آن به بدنه نحیف سینمای ایران است ضمن این که بستری فراهم می کند تا سینمای ما در کشورهای دیگر نیز شناخته شود.

مساله مهم دیگری که بی ارتباط با جنبه اقتصادی ماجرا نیست و شاید مهم ترین وجه ماجرا باشد این است که چگونه می توان در مخاطب انگیزه ای ایجاد کرد تا برای تماشای چنین فیلم هایی به سینما برود، آن هم در صورتی که الان فیلم های داخلی ما هم با کمبود مخاطب همراه است.

​ بخشی از این مساله به حمایت های مراکز فرهنگی و صدا و سیما برمی گردد که از امکانات رسانه ای خود برای تبلیغ چنین آثاری استفاده کنند به علاوه ظرفیت هایی که در تبلیغ شهری وجود دارد. جشنواره ها نیز فرصت خوبی است تا این آثار به مردم معرفی شود، اما شاید مهم تر از اینها قصه جذاب، کارگردانی و اجرای خوب باشد.

بحران مخاطب در سینمای ایران صرفا به آمار فروش این گونه فیلم ها تقلیل نیافته و به کلیت سینمای ایران مربوط می شود که در جای خود باید مورد آسیب شناسی جدی قرار بگیرد. وقتی مخاطب با فیلم خوب مواجه می شود به تماشای آن می نشیند فارغ از این که فیلم محصول چه کشوری باشد. امروزه این اتفاق در حوزه تجارت و بازرگانی در حال رخ دادن است و خیلی از تاجران ایرانی با همکاری شرکت های خارجی دست به فعالیت های اقتصادی می زنند خب همین اتفاق می تواند در حوزه سینما هم بیفتد چه بسا در اینجا به دلایل فرهنگی این همکاری ضروری تر هم به نظر می رسد. من در ارتباط با این موضوع بیش از منافع اقتصادی به نتایج فرهنگی کار فکر می کنم این که ساخت فیلم های فرامرزی و منطقه ای چقدر می تواند در ارتقای فرهنگی و اجتماعی مخاطب تاثیر بگذارد. مثلا نویسنده ما قبل از تحقیق میدانی تصور می کرد در افغانستان درخت یا پارک وجود ندارد! یا بسیاری از مخاطبان از تماشای سکانس های مربوط به کابل و دیدن معماری و بناهای سنتی و مدرن در آن متعجب شدند. خب این نشان می دهد ساخت فیلمی هایی از جنس خاک و مرجان تا چه حد می تواند به شناخت صحیح مخاطب کمک کند. نتایج اینجوری را نمی توان با معیارهای مالی اندازه گرفت.

آقای اطیابی شاید یکی از فرصت های مناسب برای معرفی سینمای ایران در کشورهای منطقه استفاده از بازیگران ایرانی باشد ولی در خاک و مرجان شما فقط از بازیگران افغان استفاده کردید شاید همین بازیگران ناشناس برای مخاطبان ایرانی هم خود دلیلی باشد که این گونه آثار در کشور خودمان هم با استقبال مواجه نشود.

این برمی گردد که به ساختار درام و مقتضیات قصه ای که می خواهید روایت کنید. داستان خاک و مرجان می طلبید تا ما از بازیگران افغانی استفاده کنیم و اتفاقا به نظر من یکی از امتیازات فیلم همین مساله است که خیلی ها با دیدن آن تعجب کردند و گمان نمی کردند که افغان ها بازیگران خوب و حرفه ای هم دارند. ضمن این که استفاده از بازیگران ایرانی اکران فیلم را در افغانستان نیز با مشکل مخاطب همراه می کرد. در تولید فیلم های برون مرزی باید به کشور مقصد و مخاطب شناسی ویژه آن نیز توجه کرد.

به نظر شما ساخت فیلم های فرامرزی تا چه اندازه می تواند در دیپلماسی فرهنگی و توسعه روابط سیاسی موثر باشد؟

اصلا یکی از موضوعات مهم این فیلم ها همین کارکرد بین المللی است که علاوه بر این که می تواند به روابط ملت ها و شناخت مردم دو سرزمین از هم کمک کند برای دیپلماسی و مناسبات سیاسی دولت ها نیز فرصت و بستر همکاری بهتری فراهم می کند.

سیدرضا صائمی