جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نقش اراده های اجتماعی در تحقق ظهور


نقش اراده های اجتماعی در تحقق ظهور

بحث از مسئله ظهور و تحقق اراده الهی بر حاکمیت ذخیره الهی در زمین از مسائلی است که همواره در کنار مباحث فلسفه تاریخ نیز مطرح می شود به طوری که عموما در میان متفکرین التزام به عقیده مهدویت اعتقاد به نوع خاصی از فلسفه تاریخ در روند فردی و اجتماعی سیر حرکت جهانی تلقی می شود

بحث از مسئله ظهور و تحقق اراده الهی بر حاکمیت ذخیره الهی در زمین از مسائلی است که همواره در کنار مباحث فلسفه تاریخ نیز مطرح می شود به طوری که عموما در میان متفکرین التزام به عقیده مهدویت اعتقاد به نوع خاصی از فلسفه تاریخ در روند فردی و اجتماعی سیر حرکت جهانی تلقی می شود. مقاله حاضر با طرح مباحثی چون نسبت اراده بشر با ساخت تاریخ، محور نظام اراده های تاریخی و نقش اراده ولی در تحقق ظهور و جایگاه اراده منتظرین به بررسی نقش اراده های اجتماعی در تحقق ظهور پرداخته است.

● مقدمه

موضوع گفتار حاضر۱، بحث از نقش اراده های اجتماعی در تحقق حقیقت عصر ظهور است. این مسئله، به عنوان یک گزاره فلسفه تاریخی در مقیاس فلسفه تاریخی مطرح است و اغلب مفروضات آن، کلامی هستند و باید در علم کلام مورد دقت قرار گیرند.

● نسبت اراده بشر با ساخت تاریخ

رویکردهای مختلف فلسفه تاریخی تکامل تاریخ اجتماعی بشر را متفاوت تحلیل می کنند. بعضی از این تحلیل ها ناشی از اعتقاد به جبر مادی است. برای مثال، براساس نظریه ماتریالیزم تاریخی مارکسیست ها تضاد درونی موجود در متن ماده، تکامل ماده را رقم می زند تا آنجا که به حیات اجتماعی منتهی می شود و تکامل اجتماعی انسان چیزی جز تکامل ماده در یک فرآیند جبری تاریخی نیست، یعنی ماده در یک بستر، پیچیده و پیچیده تر می شود و در نهایت این پیچیدگی در اراده های اجتماعی انسانی ظهور پیدا می کند. آنها مدعیند در عصر ماقبل ابزار، انسان زندگی اشتراکی داشت هنگامی که روابط تولید و روابط اجتماعی یا به تعبیری ابزار تولید تغییر می کند، نوع دیگری از رفتار در انسان ها شکل می گیرد و آنها، ملعبه ابزار تولید می شوند و ابزار تولید طبقات اجتماعی را شکل می دهد و همین تضاد طبقاتی، تاریخ را پیش می برد. در ادامه مالکیت دولت شکل می گیرد و در یک فرآیند جبری دوره ای که از آن با عنوان جامعه موعود یا کمون ثانوی نام می برند، فرا می رسد. در این نگاه، انسان واجد یک فطرت و دارای مطالبه فطری نیست بلکه تابع اقتضائات و شرایط و تابع پیچیده تر شدن ماده و روابط تولیدی است. او در هر مرحله ای به طبقات مختلفی وابسته می شود و در مسیر جبری تاریخ اجتماعی، پیش می رود. حتی همه ظرفیت کسانی که از آنها به عنوان نابغه یاد می کنند تابع تکامل ماده و روابط اجتماعی است؛ به عبارت دیگر روابط اجتماعی در نوابغ، فیلسوفان، هنرمندان و... ظهور پیدا می کند. بدین ترتیب در این نگاه، جبر تاریخی بر اراده انسان حاکم فرض شده و پایگاه این جبر نیز به ماده و تکامل جبری ماده مستند می گردد.

براساس نگاهی دیگر، دنیا تجلی عالم غیب بوده و نوعی جبر الهی بر جهان حاکم است و انسان، فاقد اختیار بوده و تنها جریان اراده الهی بر عالم حکومت می کند. اگر نظریه استقلال ماده کنار گذاشته شود و نظام آفرینش براساس نظریه تجلی غیب در شهود هم تحلیل گردد باز ممکن است برخی معتقد شوند که نوعی جبر بر تکامل حیات اجتماعی انسان حاکم است. این جبر همان جبر الهی است که باعث ظهور و تجلی اسماء الهی می گردد، یعنی هر اسمی از اسماء الهی دولتی دارد و این عالم، مظهر آن اسماء است، به عبارت دیگر دولت اسماء است که در عالم شکل می گیرد و بدین ترتیب، تحولات تاریخی به ظهور اسماء مستند می شود. در این صورت، ممکن است نقش اراده های انسانی در تکامل و تحولات تاریخی نادیده گرفته شود.

در نگرش و نظریه تکامل تاریخ اجتماعی انسان که مبتنی بر معارف قرآن و اهل بیت(ع) شکل می گیرد، اصل آفرینش مستند به فعل خدای متعال و مخلوق اوست و تکامل آفرینش نیز به ربوبیت خدای متعال مستند می شود؛ «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»۲. تکامل، مستند به خود دستگاه آفرینش نیست، بلکه خارج از دستگاه آفرینش رقم می خورد. اراده محوری در تکامل عالم، اراده حضرت حق و ربوبیت اوست و هیچ چیزی در مقابل اراده الهی تاب مقاومت ندارد و قادر نیست مسیر کلی عالم را تغییر دهد، لذا اراده های انسانی، اراده اصلی در تکامل تاریخ نیستند و نمی توانند مسیر حرکت عالم را به سوی قرب الهی مسدود کنند و یا انحرافی اساسی در عوالم ایجاد نمایند. اما از سوی دیگر جبر مطلق هم بر این مسیر حاکم نیست. این نگاه، با آنکه تکامل اجتماعی انسان را به اراده ربوبی مستند می داند، معتقد است که اراده های انسانی نیز تأثیرگذار بوده و مجبور محض نیستند.

اراده های انسانی علاوه بر اینکه در قالب اراده های فردی اعمال می شوند، شکل اجتماعی نیز به خود می گیرند و با یکدیگر همسو و همراه می شوند؛ از همراهی این اراده همدلی، همفکری و همکاری پدید می آید. بدین ترتیب جامعه شکل می گیرد و اراده های اجتماعی تحقق می یابد. برآیند اراده های اجتماعی انسان که منجر به ایجاد جامعه می شود در حرکت تاریخ نقش دارد. از همین جاست که اراده های انسانی صبغه حق و باطل پیدا می کنند؛ بدین ترتیب مسیر جامعه هایی، حق است و مسیر برخی دیگر، باطل. یعنی جریان استکبار هم به یک جریان اجتماعی و تاریخی تبدیل شده است.

● محور نظام اراده های تاریخی

براساس اندیشه الهی باید برای همین اراده های انسانی که در تحولات تاریخی نقش دارند، یک نظام تاریخی تعریف کرد. دراین تحلیل، اراده هایی که در شکل گیری جامعه بشری، در تحولات اجتماعی و در مسیر تاریخ ایفای نقش می کنند، اراده هایی موازی و هم عرض نیستند. هم در جبهه حق و هم در جبهه باطل یک نظام اراده شکل می گیرد که اراده های متفاوت در این نظام نقش و جایگاه خاص خود را دارند و سطح دخالت آنها در تحولات، سطح یکسانی نیست. برخی از اراده ها، اراده های محوری در تحول تاریخ هستند؛ این اراده ها در جریان حق، محور پرستش تاریخی و محور بندگی و توحید هستند؛ همچنان که امام صادق(ع) فرمودند: «بنا عرف الله و بنا عبدالله نحن الادلاء علی الله و لولانا ما عبدالله»۳ اراده اولیای الهی بر محور اراده نبی اکرم(ص) و اهل بیت ایشان، محور اصلی اراده های انسانی بوده و اراده های انسانی را در مسیر تکامل پرستش و مسیر تقرب مدیریت و راهبردی می کنند.

انبیای اولوالعزم که محور حرکت تاریخ و سرحلقه های تکامل ادیان و ظهور غیب در عالم انسانی هستند، بر محور نبی اکرم(ص) حرکت می کنند. طبق روایات، میثاق نبوت نبی اکرم(ص) و ولایت اهل بیت(ع) از انبیای الهی بیشتر از سایرین گرفته شده است؛ امام باقر(ع) فرمودند: «انمّا سمی اولوالعزم اولی العزم انه (لأنه) عهد الیهم فی محمد و الاوصیاء من بعده(ع) المهدی (ع) و سیرته و اجمع عزمهم علی ان ذلک کذلک والاقرار به»۴ پیامبران اوالوالعزم را به این لقب اختصاص داده اند زیرا خداوند با آنها نسبت به حضرت محمد(ص) و ائمه(ع) و حضرت مهدی(ع) و روش آنها عهد بسته است، این پیامبران آن را پذیرفتند و معتقد شدند و به مقامشان اقرار نمودند. پس، این حقیقت در وجودشان قرار یافته است. به همین دلیل است که انبیا می توانند مستقر امر الهی در عالم باشند. ائمه معصومین(ع) «مستقرین فی امرالله»۵ هستند و انبیای الهی هم مستقر در ولایت معصوم (علیه السلام) و لذا محور تکامل تاریخ هستند. برای مثال، امتی که ذیل رسالت موسی کلیم الله حرکت می کنند و با این پیامبر محشور می شوند، اگر به او مؤمن باشند بی شک به نبی اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هم مؤمن هستند. «حب علی ایمان و بغضه کفر»۶ مؤمنین امت های گذشته، محب و متولی اند؛ به همین دلیل در قیامت با آنکه ذیل نبی خود می آیند اما جزو امت و جامعه نبی اکرم(ص) نیز قرار می گیرند. بدین ترتیب افراد،ذیل یک امت خاص و آن امت در ذیل یک امت جامع تاریخی قرار می گیرند. حتی در آن امت خاص هم اراده ها یکسان نیستند؛ برخی، ولایت اجتماعی و برخی ها نیز متولی به آنها هستند، اما در هر صورت یک نظام اراده اجتماعی شکل می گیرد. این نظام اراده های اجتماعی که براساس سرپرستی و پذیرش آن سرپرستی عمل می کند درمسیر حرکت تاریخی حضور داشته و نقش ایفا می کند.

در دستگاه باطل نیز اراده هایی که خوی استکباری دارند با یکدیگر هم جهت شده و یک جامعه تاریخی باطل را ایجاد می کنند. این اراده های باطل نیز بر محور ولایت تاریخی و اجتماعی اولیای طاغوت شکل می گیرد.

البته در نهایت، اراده های اجتماعی حق با امدادالهی به غلبه مطلق می رسد و عصر ظهور، رجعت و دوره قیامت و مراحل بعدی عالم اتفاق می افتد؛ یعنی امداد جبهه باطل به گونه ای نیست که جبهه حق را امحاء کند؛ بلکه امداد جبهه حق، غلبه تام و تمام تاریخی جریان حق را رقم می زند.

● اراده ولی الله، مبدا اصلی غلبه حق و تحقق عصر ظهور

پس محور اصلی تکامل و حرکت عالم به سوی قرب، اراده الهی است. از سوی دیگر، بالاترین ظرفیت اراده ای که به اذن الله در جهان تصرف می کند، وجود مقدس نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع) هستند که در تمامی عوالم کارساز می باشند. ایشان درتوکل، تفویض، رضا و تسلیم محض عمل می کنند، به نحوی که در حوزه تصرف خود هرگز مجبور نیستند و اختیار از آنها سلب نمی شود. و در سطح نازل تر اراده های مخلوقات از جمله اراده های انسانی نیز در تحولات جهان سهیم و دخیل هستند.

دراین خصوص توجه به انحرافی که بعضی از سکولاریست های مذهبی به آن دچار هستند ضروری است. آنها در آثار خود مدعی اند که جریان عصر ظهور، جریان تکامل اراده های انسان های عادی است که به تدریج با تجربیات خود و با رشد عقلانیت به کمال می رسند و آنچه به نام دوره ظهور و وجود مقدس امام زمان از آن یاد می شود، نماد دوره کمال اختیارات انسانی است. به اعتقاد آنها گویا فقط انسان ها حقیقت عصر ظهور را رقم می زنند و محور رسیدن به آن دوره هستند. عصر ظهور در نظر آنها فراتر از یک نظام لیبرال دمکراسی فراگیر جهانی یا همان نظام توسعه یافته کنونی تصور نمی شود؛ تصور می کنند که عصر ظهور، فقط عصر رفاه و عدالت مادی است. آنها عصر ظهور را برآیند اراده های آحاد جامعه دانسته اراده ولی الهی را در تحقق این امر نادیده می گیرند که این انحراف بزرگ است.

آنچه در عصر ظهور اتفاق می افتد بر محور اراده ولی کل است. البته اثبات این نکته نیازمند تبیین مباحث جامعه شناختی و فلسفی امامت و مهدویت است؛ گفته شد که وحدت اجتماعی اراده ها چگونه اتفاق می افتد. در هر جمعی اراده ولی کل، محور وحدت است. در جبهه حق یک ولی تاریخی وجود دارد که تکامل تاریخ بر محور سجده و عبادت او رقم می خورد و عبادت اوست که محور اصلی تکامل تاریخ است؛ ظهور غیب در عالم شهود، از طریق عبادت او واقع می شود و نقش سایر اراده ها در ظهور این حقیقت، اراده محوری نیست محور اصلی تکامل، اراده ولات تاریخی جبهه حق است که دارای ظرفیت دریافت حقیقت از عالم غیب و ظهور آن در عالم انسانی و مبدأ تحقق حقیقی عصر ظهور می باشند.

عصر ظهور، واقعیت شگفت انگیزی است؛ دوره اعتدال همه اراده های انسانی و حتی اراده های متعالی انسان و تحقق عدالت اجتماعی است. هم چنان که در فرآیند ایجاد توسعه مادی این اعتقاد وجود دارد که برنامه ریزی و اصلاحات اجتماعی باید لایه های عمیق اجتماعی را هدف قرار دهد، در عصر ظهور نیز اصلاحات از لایه های عمیق اراده های انسانی آغاز می شود تا جایی که همه اراده ها به مرحله سجده و خضوع در مقابل خدای متعال می رسند؛ و همه کرامت های انسانی، حول محور بندگی و توحید شکل می گیرند؛ نه براساس تفرعن و استکبار. آنچه در عصر ظهور، اتفاق می افتد، ظهور دین الهی و حقیقت توحید و نبوت است؛ «اللهم اظهر به دینک و سنه نبیک». ۷ عصر ظهور، عصر ظهور دین نبی اکرم(ص) و به تعبیر قرآن، عصر تجلی شمس حقیقت از امام عدل است. «والشمس و ضحاها و القمر اذا تلاها و النهار اذا جلاها». ۸ در این آیه شریفه شمس به نبی اکرم(ص) که در حقیقت شمس حقیقی همه کائنات و مثل نورالهی در همه عوالم خلقت هستند، تفسیر شده است؛ «و ضحاها» پرتو نبی اکرم(ص) و دین ایشان است که عالم را روشن می کند؛ «والنهار اذا جلاها» نیز وجود مقدس امام زمان است که آن شمس را تجلی می دهند. بنابراین شمس حقیقت، در دوره ظهور تجلی پیدا می کند. ظهور حضرت، ظهور مثل نور الهی است که در آن مشکات نور الهی درعالم انسانی و در عالم دنیا تجلی می یابد. به همین دلیل و با توجه به روایاتی که خصوصیات عصر ظهور را بیان می کند قواعد کنونی این عالم به کلی تغییر می کند و مقیاس آن عوض می شود.

تحولی که در این عصر اتفاق می افتد تحقق حقیقت توحید و ظهور جریان انوار الهی در جهان است. این حقیقت که از عالم بالا ظهور می یابد ناشی از تولی اراده ها به اراده الهی است. که این تولی مبدأ ظهور آن حقیقت می شود و محور آن هم وجود مقدس امام (ع) است؛ یعنی تکامل نه از درون عالم خلقت بلکه از عالم بالا نشات می گیرد؛ «قل ما یعبا بکم ربی لولا دعاوکم». ۹ دعای جمعی، مبدأ تکامل اجتماعی است و محور این دعا، دعای امام است. در واقع، آنچه به عنوان طلب در اراده های انسانی ایجاد و منجر به وقوع عصر ظهور می شود دارای نظام است و محور آن وجود امام (ع) است؛ «أمن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض» ۱۰ از نظر برخی مفسرین الف و لام المضطر،الف ولام استغراق است اما ممکن است از جهت دیگر، الف و لام عهدی باشد؛ چرا که به امام زمان (ع) تفسیر شده است. «أمن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ یعنی دعای اوست که اجابت می شود و «یجعلکم خلفاء الارض» دعای اوست که اجابت شده و خلافت مؤمنین و ائمه معصومین (ع)محقق می شود و حقیقت «ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»۱۱ بر محور اضطرار و طلب آن حضرت اتفاق می افتد. به بیان دیگر ظهور، برآیند اراده مطالبه و دعای جمعی است که محور آن، وجود معصوم است. ظهور حقایق غیب و حقیقت ولایت و علم در عالم، از بستر تولی امام به حق و به واسطه دعا و اضطرار امام، به ایشان عطا شده و از همین طریق نیز به جامعه عطا می شود و درحقیقت، ظرفیت تکامل عالم متناسب با ظرفیت عبادت، سجده، اضطرار و دعای معصوم است و دعا و درخواست اوست که سایر دعاها و درخواست ها

را به انجام می رساند؛ چرا که ظهور با دعا و درخواست انسان ها به تنهایی واقع نمی شود.

● منتظرین و ارتقاء طلب، اضطرار و تولی

پس درعصر ظهور یا عصر تجلی و تحقق ولایت، علم، صفات کریمه همچون توکل، یقین، رضا، زهد، ایمان و خشوع و تواضع درحیات اجتماعی ظهور می یابد. این حقایق از مصدر جلال نبی اکرم (ص) و به واسطه امام زمان (ع) تجلی پیدا می کند. بر این اساس، تا تحمل و ظرفیت عالم ارتقاء پیدا نکند و سطح انتظارات و مطالبات بالا نرود، آن حقیقت، واقع نمی شود. بنابر این گرچه وجود معصوم و عبادت، دعا، اضطرار و طلب او از خدای متعال، محور تحقق عصر ظهور است اما اگر اراده های انسانی نیز به مرحله تحمل، مطالبه و اضطرار به ظهور اراده امام (ع) نرسند، جریان خلافت واقع نمی شود.« ان أمرنا صعب مستصعب». ۱۲ مادامی که انتظارات انسان،انتظارات دانی است، نمی تواند ظهور حقیقت متعالی را تحمل کند. جامعه انسانی در دوره قبل ازظهور مأمور ایجاد همین انتظار و به عبارتی، مامور ارتقای مطالبه، دعا و اضطرار به ولایت حق است.

انقلاب اسلامی نمونه این ارتقای انتظار و مطالبه، در بستر یک جریان تاریخی است که به دست امام راحل به بلوغ رسید. حقیقت انقلاب، نوعی ارتقای انتظارات است. هدف اصلی انقلاب اسلامی تسخیر چاه های نفت و خروج آن از سیطره آمریکا نبوده، جامعه ایران درپی موعودی دیگر و به دنبال تحقق حقیقتی والا بود. سطح مطالبات و انتظارات جامعه ایران از وعده های جریان تجدد عبور کرد و در نهایت منجر به انقلاب اسلامی شد.

برای تحقق عصر ظهور نیز اگر سطح مطالبات جامعه جهانی از وعده های شیطانی عبور کند، تحمل عصر ظهور پدید می آید؛ درغیر این صورت مادامی که مطالبات انسانی درحد نازل حرکت کند ظرفیت عصر ظهور ایجاد نخواهد شد. انتظار به معنای ارتقای ظرفیت و ارتقای وجدان و انتظارات بشری است که البته این امر با امتلاء عالم از جور منافات ندارد. امام خمینی (رض) دراین باره می فرمایند:«یملا الارض عدلا بعد ما ملئت جورا. هم چو نیست که این عدالت همان که ماها از آن می فهمیم که حکومت عادلی باشد که دیگر جور نکند، این هست اما خیر، بالاتر از این معناست. معنی «یملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً» الان زمین و بعد از این، از این هم بدتر شاید بشود، پر از جور است، تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست ولو خودش نداند. در اخلاقها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در کارهایی هم که بشر می کند انحرافش معلوم است، و ایشان مأمورند برای این که تمام این کجی ها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند «یملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً»۱۳.

از این منظر، کاری که ما می کنیم آماده سازی بسترها است. مبارزه با ظلم کنونی در مقیاس جهانی کاری نیست جز ارتقای انتظارات، ارتقای وجدان و مطالبه بشر که منجر به بصیرت، بیداری، رشد معنویت و بلوغ مطالبه در بشر می شود که البته هیچ یک از اینها به معنای ظهور نیست، ظهور امری است که طی آن، حضرت جهان را پر از عدل می کنند. این منزلت از ارتقا که به ظهور غیب در عالم شهود و تحقق ولایت می انجامد به دست امام(ع) محقق می گردد و مأموریت عالم انسانی در تحقق ظهور نیز این است که بستر انتظارات بشری را ارتقا دهد و از سطح مطالبات و وعده های دستگاه شیطان بالاتر ببرد. و به سطح انتظار ظهور ولایت حقه و کلمه توحید برساند مادامی که بشر در چارچوب آرزوهایی که شیطان ایجاد می کند فکر کرده و حرکت می کند طالب عصر ظهور نخواهد بود.

● فقاهت، طریق جریان اراده امام(ع) در زمینه سازی ظهور

امام(ره) چه غائب باشد و چه حاضر، محور تکامل تاریخ است و جریان تکامل تاریخ به دیگری سپرده نمی شود. اما با این وجود، طریق جریان اراده معصوم در سرپرستی جامعه در دوره غیبت، فقها هستند. در دوره غیبت، ظرفیت تکامل اجتماعی جامعه شیعه و ظرفیت تصرف در جامعه جهانی برای ایجاد بستر ظهور، در کل به ظرفیت دستگاه فقاهت شیعه وابسته است. و اتمام حجیت حرکت جامعه اسلامی در دوره غیبت تا ظهور حضرت، با این دستگاه است. بنابراین، عبور از دستگاه فقاهت تا قبل از دوره ظهور و انقلاب حضرت، امری است که هیچ بنیانی در حوزه معارف اسلامی ندارد، به عبارت دیگر این ادعا که دوره غیبت کبری تمام شده و دوره ظهور صغری فرا رسیده و لذا باید به دنبال طبقه دیگر رفت، هیچ بنیانی در معارف شیعه ندارد.

البته فقاهت، تکامل پیدا می کند و به میزان تکامل دستگاه فقاهت، برای دستگاه های اجتماعی و تصرفات اجتماعی ظرفیت ایجاد می شود. این تکامل، از عالم بالا اتفاق می افتد. اگر دیده می شود که مرجعیت شیعه به یک عرصه جدید از تصرفات اجتماعی ورود می کند به این معناست که ظرفیت حجیت تصرفات بالا رفته است. اگر فقیهی اقدامی بی سابقه انجام دهد که در دید ابتدایی بر اساس دستگاه فقاهت مقنن نشود، انحراف نیست نشانه ای از تکامل دستگاه فقاهت است. در واقع، هر تکاملی به همین شکل اتفاق می افتد. برخلاف نظریه های مادی که پیامبران را منعکس کننده ظرفیت جامعه زمان خود می دانند و معتقدند که احکام اجتماعی اسلام به جامعه قبیله ای تعلق دارد و ادعا می کنند که پیامبران از سینه جامعه زمان خویش ارتزاق می کنند، هر چند پیامبر اسلام از درون جامعه قبیله ای عرب برانگیخته شدند، لکن از عالم بالا ارتزاق می کنند و به همین دلیل، مرزهای جامعه را می شکنند و فضای اجتماعی جدیدی بوجود می آورند. هرگز با تکیه صرف بر داشته های جامعه نمی توان آن جامعه را تکامل بخشید؛ دریافت از عالم بالاست که مبدأ تکامل می شود.

محور حجیت انقلاب اسلامی هم این است که بر محور فقاهت اتفاق افتاده است. ادعا می کنند ظرفیت فقاهت، متناسب با ظرفیت انقلاب اسلامی نیست اما باید دانست که ظهور انقلاب اسلامی از بستر دستگاه فقاهت شیعه، به معنای تکامل ظرفیت تفقه و بالا رفتن مقیاس حجیت است. مأموریت اصلی در دوره پس از انقلاب اسلامی، مقابله با جامعه سازی غربی در مقیاس تمدنی است. این مأموریت برآمده از تکامل ظرفیت دستگاه فقاهت بوده و محور آن نیز حضرت ولی عصر(عج)هستند؛ یعنی به تدریج فقاهت شیعه وارد یک مرحله جدید شده و در مقیاس ایجاد حکومت و تمدن، تفقه خواهد کرد.

البته ارتقاء همواره به امام معصوم مستند است و توسط حضرت رهبری می شود، قواعد این تصرف با گذشت زمان آشکار می شود. در نقطه ظهور این ارتقا در فقاهت ممکن است قواعد جدید منطبق با قواعد قبلی نباشد و قواعد جدید هم به شکل کامل ظهور نیافته باشند. این مرحله، مرحله تکامل فقاهت است؛ بنابراین اگر گفته شود تمام کار امام راحل(ره) فقط با تفقه موجود بوده قابل تبیین نیست، در پاسخ باید گفت لازم نیست که همه افعال امام فقط با تفقه گذشته باشد ایشان ارتقا ایجاد کردند و براین اساس و با حجیت جامعه، حوزه و تفقه را پیش بردند؛ اگر در مرحله ای، ظرفیت دستگاه فقاهت منشأ ظهور یک تحول تکاملی عظیم شود آن تحول دارای حجیت است.

براین اساس، امتداد انقلاب اسلامی و بسترسازی ظهور، و به تعبیری، احیای معنویت و بیداری در جامعه جهانی و مطالبه ظهور و نیز عبور دادن مطالبات و تمنیات عالم انسانی از تمنیات دستگاه اولیای طاغوت، هم چنان نیازمند تفقه و تکامل است و اگر ظرفیت تفقه تکامل پیدا نکند، نمی توان حرکتی را که به سمت ظهور در جریان است ارتقا بخشید.

مأموریت اراده های انسانی و جامعه منتظر سازندگی خود و ارتقای ظرفیت مطالبات و انتظارات اجتماعی در مقیاس مطالبات تمدنی است. باید مطالبات جامعه جهانی را در مقیاس مطالباتی که در یک تمدن ظهور پیدا می کند، ارتقا داد و هرگز نباید به صورت جزیره ای تنها بخشی از مطالبات بشر را دنبال کرد؛ چرا که حضرت، یک مجموعه واحد جهانی ایجاد می کنند. اگر درک بشر از حکومت جهانی و مقیاس انتظارش در مقیاس حکومت جهانی ارتقا پیدا کند، می تواند منتظر تحقق عصر ظهور باشد و آن را تحمل کند. کسی نمی تواند ادعا کند که این تحول نباید قبل از ظهور تحقق پیدا کند. امام(رض) در آثار خود مکرر می گویند که ماموریت ما بسترسازی برای حکومت جهانی و ایجاد یک تحول در مقیاس جهانی است. انجام این کار در عصر غیبت، شدنی و مأموریت همه است. البته همه اقداماتی که در مقیاس بزرگ و فراگیر و در مقیاس جامعه جهانی اتفاق می افتد، به معنای برپا کردن عصر ظهور نیست؛ به معنای فراهم کردن اسباب و مهیاسازی شرایط است. عصر ظهور امری فراتر از این است. عصر ظهور دگرگونی عمیق دیگری است که ناشی از تجلی حقیقت عالم غیب است. انقلاب اسلامی هم شعاعی از آن حقیقت است که بستر بالا رفتن ظرفیت و مطالبات جامعه بشری را بر محور جامعه شیعی فراهم می آورد که-ان شاءالله- بستر تحقق خلافت و ظهور خواهد بود.

سیدمحمدمهدی میرباقری

پی نوشت ها:

۱- متن حاضر، سخنرانی استاد میرباقری در نشست علمی مرکز تخصصی مهدویت با عنوان «نقش جامعه اسلامی در تحقق ظهور» (در تاریخ ۲۶/۱۱/۱۳۹۰) است.

۲-سوره طه/ آیه .۵۰

۳- بحارالانوار ج۲۶ ص .۲۶۰

۴- بصائرالدرجات، صفحه ۷۰، جزء ثانی، باب ۷.

۵- زیارت جامعه کبیره.

۷- دعای افتتاح.

۸- سوره شمس/ آیات ۳-۱.

۹- سوره فرقان/ آیه .۷۷

۱۰- سوره نمل/ آیه .۶۲

۱۱- سوره قصص/ آیه ۵.

۱۲- نهج البلاغه خطبه .۱۸۷