شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تهاجم به فرهنگ پایداری در عرصه نمایش


تهاجم به فرهنگ پایداری در عرصه نمایش

از آنجا که جریان تقابل حق و باطل جریانی پایان نیافتنی است و جهان هیچگاه از این دو جنبه خالی نخواهد ماند طبعا بقای اندیشه ای که بخواهد در عالم فرا گیر شود نیازمند راه های مختلف و مناسبی است که به یقین فرهنگ پایداری مقاومت ایثار و شهادت یکی از مهمترین راه ها و عوامل پیروزی در این رویارویی است

از آنجا که جریان تقابل حق و باطل جریانی پایان نیافتنی است و جهان هیچگاه از این دو جنبه خالی نخواهد ماند طبعا " بقای اندیشه ای که بخواهد در عالم فرا گیر شود نیازمند راه های مختلف و مناسبی است که به یقین فرهنگ پایداری مقاومت ایثار و شهادت یکی از مهمترین راه ها و عوامل پیروزی در این رویارویی است . چگونگی حفظ و صیانت این فرهنگ از گزند تحریف ها و کژاندیشی ها موضوع بسیار مهمی است که کم توجهی به آن می تواند خیلی سریع و بیرحمانه ریشه اعتقادها و باورهای اصیل مردم را بخشکاند. از این رو امروزه آسیب شناسی فرهنگ پایداری به همان اندازه مهم است که تقویت و حمایت از آن اهمیت دارد.

جامعه ادبی و هنری کشور اصولا " با دو گروه از آسیب های مربوط به ادبیات پایداری رو به رو است آسیب هایی که جنبه عمومی دارند چنانچه گونه های دیگر ادبیات نیز گرفتار پاره ای از آن آسیب ها هستند و آسیب هایی که مختص ادبیات پایداری ماست . آسیب های نوع اول بیشتر جنبه فرهنگی دارند اما آسیب های دسته دوم در بیشتر موارد بر فرم و عناصر داستانی ادبیات جنگ ما تاثیرگذار است .

آسیب های گروه اول که در شرایط کنونی از اهمیت بیشتری برخوردار است جنبه عمومی و فرهنگی داشته و نه تنها به نویسندگان که در برخی موارد به سیاست گذاری ها و ساختار فرهنگی جامعه مربوط می شود. به عبارت دیگر عمده این آسیب ها ریشه و عللی خارج از خود آثار دارند و برخی از آن ها در مورد آثار غیرجنگی ما نیز صدق می کنند. به عنوان مثال پیروی کورکورانه از ادبیات غرب و انتقال آن به جامعه ایران بدون آنکه با باورها ارزش ها و معیارهای اخلاقی و فرهنگی جامعه تطبیق داشته باشد زمینه گسترش نوعی باور در جامعه را فراهم آورده که مشترکاتی با خواسته های واقعی جامعه ندارد. ضعف بن مایه های فکری و اعتقادی در نویسندگان و عدم شناخت کافی از موقعیت هایی که نویسنده آن را خلق می کند از دیگر مشکلات جدی این حوزه است که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده است .

در حقیقت این موضوع نشان دهنده آن است که نویسندگان این آثار یا به خوبی مفهوم پایداری مقاومت و دفاع را درک نکرده و در این زمینه دچار کج فهمی شده اند و یا با اغراض و نیات خاصی که همانا تحریف واقعیات است پا به عرصه تولید گذاشته اند. در واقع این موضوع باعث شده تا امروزه ادبیات پایداری و مقاومت کشور در حوزه های مختلف اعم از کتاب سینما و تئاتر با سه نوع نگرش روبرو باشد.

دسته نخست آنان که در دوران هشت ساله دفاع مقدس و سال های پس از آن تنها به تلخ کامی ها رنج ها زشتی ها و جنایت های آن توجه داشته لذا چیزی جز نکبت و فلاکت در آن ندیده اند. طبعا این دسته از نویسندگان تنها به ارائه تصویری نامطلوب از وقایع جنگ و هشت سال دفاع مقدس پرداخته و در نهایت به محاکمه جنگ آنان که به هر نحو در آن درگیر بوده اند و همچنین پیشامدهای حاصل از آن می پردازند.

دسته دوم نویسندگانی هستند که در مقایسه با دسته نخست نگاه متعادل تری نسبت به وقایع جنگ و دفاع مقدس دارند اما همچنان چیزی جز نابودی و بی حاصلی در آن نمی بینند و بر این باورند که در یک جنگ حتی از نوع دفاعی آن تنها نابودی و فنا نهفته است . اما در نگرش دسته سوم که از آن با عنوان جنگ عزت و شرف می توان یاد کرد جنگ تنها به فلاکت بدبختی سیاهی و تباهی خلاصه نمی شود بلکه اگر در آن جنگ مقاومت و دفاع از خاک و ناموس باورها و اعتقادات و حریت و آزادگی مطرح باشد لحظات متعالی و توصیف ناپذیری خلق می شود که حضور در آن علی رغم تمامی تلخ کامی ها افتخار و سربلندی به ارمغان می آورد.

متاسفانه باید اعتراف کرد که امروزه ادبیات نمایشی ما به دلایلی که پیش از این ذکر شد به شدت تحت تاثیر نگرش های نخستین این بحث قرار گرفته لذا هر ساله شاهد به اجرا درآمدن نمایش هایی هستیم که در آنها نه تنها از افتخار حریت و جوانمردی اثری نیست بلکه به نوعی تحریف واقعیت های جنگ اصرار بر نمایش آینده ای نامطلوب و ترحم آمیز از رزمندگان دفاع مقدس متهم کردن فرماندهان جنگ به بی لیاقتی و اساسا نگاهی شرمگینانه به جنگ در آنها موج می زند. البته در این میان از این موضوع نیز نباید غافل بود که عرصه تئاتر کشور شاهد تولیدات آثار مناسب در عرصه دفاع مقدس نیز می باشد لکن پرسش آنجاست که چرا باید شاهد تولید این حجم از آثار مغایر با واقعیت ها و ارزش ها باشیم .

● خرگوش سفید با چشم های قرمز

▪ کارگردان : امیرحسین نوروزی

حسین در منطقه کردستان به شهادت رسیده است اما مادرش این موضوع را باور نکرده و همچنان چشم به راه بازگشت تنها فرزندش نشسته تا مراسم ازدواج او را با لیلا دختر خواهرش برپا کند. حسین پیش از رفتن به جبهه با لیلا نامزد کرده بود و قرار بر این بود که به محض بازگشت از جبهه مراسم ازداوج آنها برگزار شود. این موضوع مادر را بسیار افسرده کرده بود تا آنجایی که مردم گمان داشتند که مادر حسین دیوانه شده است .

پدر حسین از همسرش می خواهد تا حقیقت را پذیرفته و برای خداحافظی از پسرش بر سر مزار حسین حاضر شود اما مادر می داند که در قبر چیزی جز یک پلاک نیست . او می داند که حسین در جایی منتظر اوست و سرانجام او را خواهد یافت . حال ۲۱ سال از این ماجرا گذشته و لیلا با مرد دیگری ازدواج کرده اما مادر هنوز منتظر بازگشت حسین است . حسین نیز که به ظاهر در مکانی نامعلوم با فرمانده جانباز خود به سر می برد همواره از سرما می لرزد و تشنگی بر او غلبه کرده است . او بارها از فرمانده خود تقاضای مرخصی می کند تا به خانه بازگشته تا خانواده اش را از وضعیت خود مطلع سازد. مادر معتقد است که حسین پشت دروازه بهشت منتظر آمدن پدر و مادرش نشسته است . مادر در دیدارش با لیلا از او می خواهد تا برای یافتن حسین به کردستان برود. چندی بعد خبر می رسد که جنازه حسین در جزیره مجنون پیدا شده است . این در حالی است که مادر به سراغ او رفته و در مکان روی مین می رود و به شهادت می رسد.

● پیچ تند

▪ کارگردان : کتایون فیض مرندی

روز قبل از تصویب قرارداد ۵۹۸ و پایان جنگ ۸ ساله ایران و عراق است . مادر « وارطان » منتظر رسیدن خبر خوشی از تنها پسرش است که هم اکنون در جبهه های جنگ به سر می برد. « ژانت » دختر کوچک خانواده که قصد دارد به زودی از همسرش « آلبرت » جدا شود معتقد است که ایران محل مناسبی برای ادامه زندگی نیست . او دچار توهم شده و گمان می کند که تعلق خاطر داشتن به گروهک منافقین و خواندن تنها چند کتاب دلیل موجهی برای دستگیری او و خانواده اش توسط ماموران دولتی است . ژانت حتی باور کرده که آلبرت برای منصرف کردن او از طلاق او را به ماموران دولتی خواهد فروخت .

آلبرت نیز که به هیچ عنوان حاضر به جدایی از ژانت نیست بارها تلاش کرده تا شاید در موقعیتی مناسب با او گفتگو کند و کدورت ها را از میان بردارد اما ژانت اصرار دارد که تنها به شرط پذیرش طلاق و در دادگاه با او روبرو خواهد شد. مادر در اختلاف میان دختر و دامادش ژانت را مقصر می داند و از این موضوع نگران است که نکند دخترش هوایی شده و به یاد مازیار عشق دوران جوانیش افتاده است .

آلبرت به منزل مادر همسرش می آید تا شاید ژانت را به بازگشت راضی کند اما ژانت با متهم کردن آلبرت به دم دمی مزاج بودن و داشتن افکار کوته بینانه و همچنین حاکم بودن فضای خفقان سیاسی بر مملکت از تصمیم قاطع خود برای طلاق و تمایل شدیدش برای خارج شدن از مملکت خبر می دهد. آلبرت که راهی برای متقاعد کردن ژانت به ادامه زندگی نمی بیند در یک اقدام جنون آمیز ژانت آنی و مادر را با اسلحه ای که از پیش تهیه کرده بود به کشتن تهدید می کند.

فضای خانه به شدت متشنج است . از یک سو آلبرت خانواده را تهدید می کند و از دیگر سو ژانت از اثبات سخنانش در باب دیوانه و غیرقابل پیش بینی بودن آلبرت خوشحال بوده و داد سخن می دهد. مادر دائم از نگرانیش نسبت به سرنوشت وارطان می گوید و آنی تلاش می کند تا هر سه نفر را آرام سازد. با به صدا درآمدن زنگ تلفن شرایط عوض می شود. شخصی از آن سوی گوشی خبر به شهادت رسیدن وارطان را اعلام می کند. وارطان تلاش می کند تا رفتاری از خود نشان دهد که مادر متوجه خبر شهادت پسرش نشود اما ژانت قضیه را دریافته است .

● تراژدی جنگ

▪ کارگردان : اصغر خلیلی

نمایی از میدان جنگ و سربازانی که به همراه فرمانده خود برای دفاع از خاک شان تا پای جان ایستاده اند. سربازی گزارش می دهد که انبوه سربازان دشمن در حال نزدیک شدن به مقرر آنان هستند. فرمانده که با توجه به تعداد اندک نیروهایش بهترین شیوه مقاومت را در پنهان شدن و یورش ناگهانی به دشمن ارزیابی می کند موفق به دستگیری فرمانده ارتش نیروهای مهاجم می شود.

فرمانده با آزاد کردن گروگان خود به او ثابت می کند که علی رغم نیروهای کمتر با تدبیر لازم می تواند دشمن را به زانو درآورد. فرمانده پس از آزاد کردن فرمانده سپاه دشمن برای کسب اطلاعات بیشتر مخفیانه وارد لشگر دشمن می شود اما به اسارت نیروهای دشمن درمی آید. فرمانده سپاه دشمن در کمال تعجب و شگفتی پس از دستگیری او درمی یابد که فرمانده یک زن است . فرمانده نیروهای مهاجم که یک دل نه صد دل عاشق " بانو " شده او را آزاد کرده و اعلام می دارد که زین پس به جنگ ادامه نخواهد داد و جهت ایجاد صلح و آشتی فردا با نیروهایش به مقرر آنان خواهد آمد. زن نیز اعلام می دارد که کشورش را برای ایجاد یک پیمان ابدی آماده خواهد ساخت .

نیروهای کشور مهاجم در کمال آرامش و صلح به کشور وارد می شوند. سپاه بانو از موقعیت استفاده کرده و تمامی سربازان کشور مهاجم را کشته و یا به اسارت خود درمی آورند. مرد که خود را شکست خورده در جنگ و بالاتر از آن عشق می یابد قسم یاد می کند تا با اندک سربازان باقی مانده خود کشور بانو را فتح کند. بانو که پس از پیروزیش در جنگ بر اثر رفتار ناشایست مسئولان کشور خود نادم شده به حبس محکوم می شود. بانو در حبس از شرابی می نوشد که پیش از این توسط نیروهای مخالف سپاه دشمن با تصمیم فرمانده مبنی بر آشتی دو کشور مسموم شده بود. بانو دنیا را وداع می گوید. فرمانده دشمن با سپاه اندک خود کشور را تسخیر می کند و از اظهار ندامت بانو نیز مطلع می شود. فرمانده هنگامی که به محبس بانو می رسد با جسد او روبرو می شود.

● دو مرد روی پشت بام

▪ کارگردان : رضا خدادادبیگی

صدای شلیک مسلسل و بمباران های متوالی به گوش می رسد. هواپیمایی سقوط کرده و خلبان آن خود را با شنا به پشت بام ساختمانی می رساند که در آب فرو رفته است . هنوز مدتی از این حادثه نگذشته که خلبان دیگری از جبهه مخالف خود را با زحمت به روی پشت بام همان ساختمان می رساند. دو خلبان به محض روبرو شدن با یکدیگر درگیر می شوند. یکی از خلبانان بر دیگری غلبه کرده و دشمن را به اسارت خود درمی آورد. اما دیری نمی پاید که خلبان اسیر از غفلت دیگری استفاده کرده و این بار او خلبان دشمن را به اسارت خود درمی آورد. این درگیری ها تا آنجا ادامه می یابد که دیگر دو خلبان علاقه ای به نزاع با هم دیگر نداشته و آرام آرام گفتگو با یکدیگر را آغاز می کنند.

از آنجا که دو خلبان اختلاف زبانی دارند در ابتدا سخنان همدیگر را درک نمی کنند اما گذشت زمان و اشتراکات اخلاقی میان آنها خیلی زود موجبات درک متقابل میان آنان را به وجود می آورد به نوعی که تصمیم می گیرند تا لباس های نظامی خود را نیز کنار گذاشته و در هیبت دو شهروند غیرنظامی ظاهر شوند. روزها از پس هم می گذرد و دو مرد تلاش می کنند تا وسیله ای برای نجات خود از آن مکان دور افتاده بسازند. زمان وداع رسیده و هر مرد باید به کشور خود بازگردد. غم و اندوه این جدایی برای هر دو مرد بسیار سخت و مشقت آور است اما چاره ای نیست لذا ترجیح می دهند تا با دادن یک یادگاری همواره همدیگر را به یاد بیاورند.

چه کسی می تواند بدون باد با قایق بادبانی سفر کند چه کسی می تواند بدون پارو با قایق پارویی سفر کند و چه کسی می تواند از دوستش جدا شود و اشک نریزد!

● عروسی در سایه

▪ کارگردان : علی عابدی

جنگ جهانی بیست و یکم است و تمامی مردان شهر به جبهه های جنگ اعزام می شوند. جوانی روبروی در پادگان مشغول نگهبانی است . دختری که خود را عروس می نامد به نگهبان که خود را سرباز معرفی می کند نزدیک شده و سراغ « دابو » سربازی را می گیرد که در پادگان آنها خدمت می کند و به زودی قرار است با او ازدواج کند.

سرباز برای عروس تعریف می کند که چگونه سرباز دابو به دلیل انتقاد به فرمانده بداخلاق پادگان مبنی بر ادامه بی دلیل جنگ تنبیه شده و هم اکنون بیش از ۲۸ روز است که در بازداشتگاه به سر می برد . سرباز همچنین از دختری یاد می کند که به او علاقه مند بوده لکن به دلیل شهوترانی فرمانده پادگان خود را از طبقه هفتم ساختمانی که درست در روبروی پادگان قرار دارد به پایین پرتاب کرده است . سرباز در ادامه ضمن اینکه خود را فردی اخته معرفی می کند از " جامو " سربازی یاد می کند که بسیار شهوت ران است و تا کنون بارها ازدواج کرده و او مجبور است هر روز به جای او نگهبانی دهد.

چندی بعد سرباز در جنگ توسط گلوله یک سرباز خودی کشته شده و وارد فضای برزخ گونه ای می شود. او در آنجا در حالی با عروس روبرو می شود که عروس اعتراف می کند فرمانده او را از طبقه هفتم همان ساختمان روبروی پادگان به پایین انداخته است لکن از آنجا که او باردار است هنوز کاملا نمرده و منتظر مانده تا فرزندش به دنیا بیاید. سرباز و عروس از بالای ابرها پادگان را می نگرند جایی که سرباز دابو با کمک سایر سربازان فرمانده را اعدام می کنند.

عروس با راهنمایی های سرباز تازه متوجه می شود که معشوق و پدر فرزند او در واقع همان سرباز جامو شهوت ران بوده که خود را به دروغ دابو معرفی کرده بود. عروس که از فریب خوردنش به شدت عصبی است آرزو می کند تا هر چه زودتر دنیا را ترک کرده و در کنار سرباز باشد.

دل نگرانی ها و مشکلات یک خانواده شهید موضوعی است که رضا گشتاسب نویسنده نمایشنامه « خرگوش سفید با چشم های قرمز » به آن پرداخته است . مادری که حاضر نیست بپذیرد که تنها پسرش که قرار بوده دربازگشت به خانه ازدواج کند شهید شده دستمایه خوبی برای خلق یک اثر جذاب و تاثیرگذار است . اما تاکید بر وضعیت اسف بار از یک شهید مفقودالاثر ناگهان نمایشی را که می توانست با بازگویی احساسات و عواطف یک مادر فرزند از دست داده به یک اثر دراماتیک و موفق تبدیل کند در ورطه سقوط به کج اندیشی ای که خود بازگو کننده آگاهی اندک نویسنده از معارف دینی است قرار می دهد.

چه کسی است که امروزه نداند که چهره وحشت زده و همیشه مضطرب و احساس سرما و تشنگی شدید جملگی از نشانه های افراد گناه کاری است که هنگام مرگ و در عالم برزخ با آن دست بگریبانند حال اینکه براساس تعالیم دینی شهدا از مقام شامخی برخوردارند. اینکه کارگردان و نویسنده نمایش " خرگوش سفید با چشم های قرمز " این شهید را در حالت و شرایط افراد گناه کار به نمایش درمی آورند جفای بزرگی است که از بی توجهی و عدم آگاهی کافی خالقان اثر حکایت دارد.

در این نمایش همچنین با فرمانده شهیدی نیز روبرو هستیم که در تصورات برزخی شهید با یک دست و یک پای قطع شده به نمایش درمی آید و توان پاسخگویی به خواسته شهید مورد نظر را ندارد. این موضوع نیز به نوعی بر متهم کردن فرماندهان جنگ به بی لیاقتی که به نو به خود از آسیب های جدی ادبیات پایداری در سال های اخیر است تاکید می کند.

در نمایش « پیچ تند » ساخته کتایون فیض مرندی نیز با شرایط بحرانی خانواده ای آشنا می شویم که فرزندی در جبهه دارند. روز قبل از تصویب قرارداد ۵۹۸ و پایان جنگ ۸ ساله ایران و عراق است و مادر « وارطان » مضطربانه در انتظار رسیدن خبر خوشی از تنها پسرش است که هم اکنون در جبهه های جنگ به سر می برد. پنجره هایی که با چسب های ضربدری محافظت می شوند و تنش های عصبی اعضای خانواده همگی از فضا و شرایط سنگین جنگ بر خانه حکایت دارد. مادر دائم به اخبار رادیو و تلویزیون گوش می دهد تا شاید خبر جدیدی از وضعیت جنگ به دست آورد اما گو اینکه کوچکترین اطمینانی به حکومت و اخبار آن ندارد چرا که فریاد می زند : ژانت اون تلفن رو بده من اونها (تلویزیون ) که همش دروغ می گن فقط می گن ۱۰۰ یا ۲۰۰ تا از اونا رو کشتیم پس بچه های ما چی مگه اونا ضد گلوله هستن همش می گن به خاطر مادرها و خانواده ها قطعنامه رو می پذیریم پس کو کی استفاده از اصطلاح « جنگ لعنتی » توسط مادر و خواهران وارطان در جای جای نمایش نیز به خوبی بر القای حس انزجار از جنگ به مخاطبان تاکید می کند چنانچه آلبرت همسر ژانت جهت تسکین مادر در بخشی از نمایش می گوید : من مطمئنم که امروز یا فردا این جنگ لعنتی تمام می شه و یکی هم می ره این قطعنامه رو امضا می کنه .

رضا خدادادبیگی در نمایش « دو مرد روی پشت بام » در فضا و زمانی نامعلوم به خلق اثری پرداخته که در آن بحث « جنگ بی حاصل » مورد توجه قرار گرفته است . دو خلبان که تا پیش از سقوط هواپیماهای شان در نبرد با یکدیگر بودند به محض قرار گرفتن در شرایط جدید نه تنها دست از عداوت با یکدیگر برمی دارند بلکه در اندک زمانی به دوستانی تبدیل می شوند که جدایی از یکدیگر برایشان سخت و ملالت آور است . قطعه ای که در انتهای نمایش خوانده می شود حکایت از این موضوع دارد : « چه کسی می تواند بدون باد با قایق بادبانی سفر کند چه کسی می تواند بدون پارو با قایق پارویی سفر کند و چه کسی می تواند از دوستش جدا شود و اشک نریزد! »

این موضوع در نمایش اصغر خلیلی با عنوان « تراژدی جنگ » نیز به نحوی دیگر مورد تاکید قرار می گیرد. خاک یک کشور توسط سربازان مهاجم کشوری سلطه جو مورد حمله قرار گرفته است اما این حملات تا پیش از زمانی است که دو فرمانده با یکدیگر ملاقات کرده و دل به یکدیگر ببندند. به عبارتی کینه و عداوت در شرایط و مکانی رشد می کند که در آن نسیم عشق و محبت وزیده نشده است .

علی عابدی در نمایش « عروسی در سایه » وضعیت اسف بار کشوری را به تصویر کشیده که تمامی مردان آن به دلیل قرار گرفتن در جنگ جهانی بیست و یکم به جبهه های جنگ اعزام شده اند. تعداد اندک مردان باقی مانده در پشت جبهه شرایطی را فراهم آورده تا زنان به اجبار تن به ازدواج با مردان مسن داده و یا پدیده چند همسری به شدت شیوع پیدا کند. در واقع تنها مردانی حق ماندن در پشت جبهه را دارند که فرزند پسر دارند. زنانی که در حسرت یافتن زوج روزها را در تنهایی و کسالت سر می کنند و مردانی که در شرایط مناسب به شهوترانی می پردازند و همچنین تفکرات سخیفانه زنانی که پسر دار شدن اوج آمال و آرزوی آنها را تشکیل می دهد تمامی بر بی حاصل بودن جنگ اشاره دارد. در بخشی از نمایش زنی که در انتظار بازگشت شوهرش از جنگ است می گوید : اگر یک شوهر پسر زا داشتیم تند تند پسر به دنیا می آوردیم و آنها را به جنگ می فرستادیم تا کشته شوند. زن در ادامه خطاب به سربازی می گوید : لعنت به این جنگ که تعداد شماها رو کم می کنه !

در این نمایش ها اگر چه کارگردان و نویسنده سعی کرده تا اشاره مستقیمی به جنگ ایران و هشت سال دفاع مقدس نداشته باشد لکن آنچنان تصویر مشمئز کننده و یا غم انگیزی از جنگ و وقایع حاصل از آن به نمایش می گذارد که اساسا هر مخاطبی را نسبت کلمه جنگ منزجر می سازد.

شکی نیست به همان اندازه که واژه جنگ در سراسر دنیا موجبات نفرت و پریشانی مردم را فراهم آورده است دفاع از ارزش ها که البته در هر جامعه ای بنابر فرهنگ و سنن مردم آن منطقه مفهوم خاص خود را دارد اصلی خدشه ناپذیر و ارزشمند محسوب می شود. بنابر این تا زمانیکه مرز میان واژه خشن و منفور جنگ با واژه شکوهمند و پرمحتوای دفاع در میان متفکرین جامعه تفکیک نشود در عرصه فرهنگ و هنر کشور شاهد زوال روز به روز دستاوردهایی خواهیم بود که تنها کمتر از دو دهه از زایش آن می گذرد.

م . حق گو