چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
هیچ نگفتن برای رسیدن به شوکت سکوت

فعلآوری فراوان در شعر به طور کلی چندان مطلوب من نیست و باور نمیکنید چقدر این نکته برایم آزاردهنده است. من فکر میکنم که فعل اتمام معنای سطر یا جمله را رقم میزند و زایش زبانی آن را متوقف میکند
من از تمام جریانها و شاعران پیش از خود و حتی جریانهای سینمایی، تئاتری، نقاشی و... بهره بردهام و خود را به همه وامدار میدانم
سید فرزام حسینی/ دکتر بهزاد خواجات ،متولد ۱۳۴۷ از شاعران مطرح دهه ۷۰ است. از وی تاکنون کتابهای «چند پرنده مانده به مرگ؟» (شعر)، «جمهور» (شعر)، «مثلا اروند از در مخفی» (شعر)، «منازعه در پیرهن» (نقدادبی)، «زبان و ادب فارسی» (درسنامه دانشگاهی) و «حکمت مشاء» (شعر) و... منتشر شده است که دو کتاب اول به ترتیب برنده جایزه «پکا» و «کتاب سال» شدهاند. زبان شعرهای خواجات، همان طوری که خودش در این گفتوگو اذعان دارد، زبان غریبی است. همین مساله شعرهایش را خاص میکند، مخاطب خاص دنبال شعرهای خواجات میرود. در زیر، گفتوگوی مختصری با این شاعر و مدرس دانشگاه، پیرامون کار شاعریاش در مجموعه شعرتازه منتشر شدهاش «بو نوشتن برای شرجی» (انتشارات فصل پنجم) داشتهام که از نظر میگذرانید.
خب من جزو حلقه شعر ۷۰ هستم و این شعرها دقیقا مربوط به همان فضاها و انگارههاست منتها من مدتهاست که از این نوع شعر فاصله گرفتهام. وضعیت من در شعر این یکی ، دو دهه برای خود من هم جالب و عجیب است. از طرفی شاعران اولترا پستمدرن من را محافظهکار میدانند و از طرف دیگر شاعران میانهرو من را یک پستمدرن!
آقای خواجات، از نام کتابتان شروع کنیم. خیلیها در خوانش «بونوشتن برای شرجی» مشکل داشتند، در واقع با کلمه اولش. معنی این کلمه چیست؟ چرا برای این کتاب انتخاب شد؟
راستش را بخواهید آنقدر این کتاب اسم عوض کرد که خودم هم گیج شدم، اول قرار بود «تئوری انقراض دایناسورها» باشد و سپس «آهسته رفتهام که بخوانید» و سپس «مرموزات شب شرقی». هر سه بار هم با این اسامی به ناشر سپرده شد و به ارشاد رفت و رفت و رفت تا اینکه بالاخره وصال حاصل شد و فرزند ما را این اسم در تقدیر افتاد.
«بو نوشتن» چندان مفهوم پیچیدهیی نیست اما خوب کمی مبهم و مهجور است که این تعمدی بوده. در واقع من خواستهام بوی شرجی را بنویسم و این کتاب بونگاری برای شرجی است که یک نشانه شدیدا جنوبی به حساب میآید.
مجموعه تازهتان با تاخیر و فاصلهیی چند ساله از مجموعه قبلی منتشر شد علت این مساله چه بود؟
جز گزینه اشعارم (با نام «حکمت مشاء») که در سال ۱۳۸۸ منتشر شد و در حقیقت کتاب مستقلی نبود، آخرین مجموعه شعر من- مثل اروند از درمخفی- در سال ۱۳۸۲ منتشر شد و در حقیقت این شعرها مربوط به ۱۰ الی ۱۲ سال قبل هستند که چند بار هم برای انتشار آن اقدام کردهام و حتی قرارداد هم بستهام اما خوب دیگر، قدیمیها میگویند «قسمت نبود» و من هم میگویم قسمت نبود که این کتاب چاپ بشود!
تاکید شما بر بلندنویسی، در شعرهای همین کتاب هم مشهود است. اغلب شعرهاتان از چند صفحه بیشتر هستند. علت این تاکید چیست؟ شعر بلند چه امکانی در اختیار شما میگذارد؟
من واقعا اصراری بر بلندنویسی ندارم و این نکته برای من یک استراتژی یا پیش فرض برون شعری نیست. اما گمان میکنم در شعرهایی که از بافتی ارگانیک و همبند تبعیت نمیکنند شعر میل به توسعه حسی خود- با استفاده از بسط احضار و برخورد با ابژهها- پیدا میکند. در عین حال امکان مانورهای زبانی در شعر بلند بیشتر است و اجازه میدهد برخلاف شعرهایی که ساختاری نسبتا «رو» دارند به ساختارهایی چندلایه دست پیدا کنم.
حرف شما، این سوال را برای من پیش میآورد که مگر یک شعر بلند نمیتواند ساختاری «رو» داشته باشد؟ و در مرحله بعدی این ساختار چند لایه که اشاره کردید چه امکان مناسبی در اختیارتان میگذارد که میل به آن دارید؟
من نمیگویم شعر بلند نمیتواند ساختار «رو» داشته باشد بلکه میگویم این امکان را میدهد که شاعر بنا بر وسعت شعر دستش برای ساختاری چندگانه باز باشد. تفاوت این دو تقریبا تفاوت داستان کوتاه با رمان است. ساختار چندلایه هم برای شاعر یک آوردگاه خلاقانه است و هم به مخاطب امکان تفرجهای معنایی و زبانی میدهد و او را در یک دایره بسته محصور نمیکند.
چیزی که مسلم است، شما از نظر زمانی در شعر دهه ۷۰ دستهبندی میشوید و خب گرایشات به شعر زبان محور، یا اصطلاحا شعر درون ارجاع بیشتر است. با تمام این احوال، خودتان شعرتان را در جریانات شعر فارسی چطور دستهبندی میکنید؟ بیشتر به چه طیفی از شعر معاصر تعلق خاطر دارید؟
خب من جزو حلقه شعر ۷۰ هستم و این شعرها دقیقا مربوط به همان فضاها و انگارههاست منتها من مدتهاست که از این نوع شعر فاصله گرفتهام. وضعیت من در شعر این یک ،دو دهه برای خود من هم جالب و عجیب است. از طرفی شاعران اولترا پستمدرن من را محافظهکار میدانند و از طرف دیگر شاعران میانهرو من را یک پستمدرن! از طرفی برایم سخنرانی ترتیب میدهند که درباره شعر پستمدرن حرف بزنم و هم میگویند پستمدرن را نمیفهمم! و البته هر دو طیف، انبوهی گوشه و کنایه مزید آرای خود میکنند. اما من و شعر من همین چیزی است که میبینید. نه مدعی جریانی هستم و نه از این قبل میخواهم برای شعرم هالههای مصنوعی بسازم اما ادعا میکنم که حرکت شعری من کاملا شخصی است و نگاه شاعرانهام به جهان نگاهی خود ویژه و تازه به تازه.
تبارشناسی نگاه شاعریتان چطور؟ از میان جریانهای شعر فارسی، از نیما به این طرف از کدام شان بیشترین بهره و استفاده را در شعرتان بردهاید؟
من از تمام جریانها و شاعران پیش از خود و حتی جریانهای سینمایی، تئاتری، نقاشی و... بهره بردهام و خود را به همه وامدار میدانم. اما اگر بخواهم دقیقا از شاعری نام ببرم، احمدرضا احمدی را در سیالیتهای ذهنیاش و یدالله رویایی را در کشف و شهودهای زبانی و فروغ را در نوع نگاه و شاملو را در استحکام بیانیاش بسیار ستودهام و در عین حال تی اس الیوت، اکتاویو پاز و نرودا، شاعران بالینی من بودهاند.
شعرهایی از جنس شعر شما، برای مخاطب امروز غریب است، این شعرها خیلی کم خوانده میشوند، فاقد از اینکه بخواهیم ارزشگذاری کنیم، نظرتان در این رابطه چیست؟ فکر میکنید شعر شما با توجه به ویژگیهای زبانی که دارد، میتواند مخاطبان وسیعی از عامه را جذب کند؟
بله، این شعرها غریبند، البته شعرهای جدید من میل به سادگی پیدا کردهاند منتها من باید این کارها را چاپ میکردم تا از آن مرحله از زندگی حرفهییام رها شوم. این شعرها آنقدر ماندند و ماندند که در من بو گرفتند و شاید نام کتاب «بو نوشتن برای شرجی» کنایهیی هم به این وضعیت غمانگیز داشته باشد. اما به طور کلی هنر پس از دوران مدرن هنر عام نیست و برای مخاطبانی خاص تولید میشود چون پایگاه تولید آن هم گروهی خاص است اما اینکه اثری مخاطبانی کم دارد یا زیاد، فینفسه نه امتیازی برای شعر ایجاد میکند و نه از آن امتیازی میکاهد. واقعا خوانندگان هوشنگ ایرانی چند نفر بوده و هستند؟ یا خوانندگان فیروز ناجی؟ اما ما امروزه از آنان حرف میزنیم. بعضی شعرها برای خود شاعران است و نه برای دایره بازتری از مخاطبان. البته گفتم که، شعرهای اخیر من از این ایده حتی فاصله زیادی گرفته. دو سه تن از دوستان شاعر بنام که این کتاب را خواندهاند از پیچیدگی و درک بخشهایی از این شعرها گلایه داشتند، شاید حق با آنان باشد اما در ابداع این جهان نفرینی من هیچ تعمدی نداشتهام.
منظور از این عدم تعمد چیست؟ یعنی نوع اندیشه شعریتان در زمان آفرینش این شعرها اینطور بوده است؟ در واقع دستکاری و پیچیدگی این شعرها حالت مصنوعی ندارند؟
باور کنید نوع نگاه من به جهان و روند ذهنی من در مواجهه با هستی پیرامون همین قدر که میبینید عجیب و گاه تجریدی است و تعمدی در این خصوص در کار نیست. میدانم که گاه بندها و سطرهایی از این شعرها تصنعی به نظر میرسند، در این صورت باید گفت که من نتوانستهام فکر آن شعر را جسمی از زبان ببخشم.
یکی از تمهیدات عمده شما در شعرهای کتاب، بدون فعل رها کردن جملههای میانی شعر است، این کار، چه امکانی در اختیار شعر شما میگذارد؟
فعلآوری فراوان در شعر به طور کلی چندان مطلوب من نیست و باور نمیکنید چقدر این نکته برایم آزاردهنده است. من فکر میکنم که فعل اتمام معنای سطر یا جمله را رقم میزند و زایش زبانی آن را متوقف میکند. البته جمله میتواند در صورت وجود فعل هم معنایی لایتناهی پیدا کند اما فقدان هوشمندانه فعل میتواند پشتیبان این سعی قرار گیرد از حیث فیزیکال. جز این گاهی غیاب فعل به هارمونی و ریتم کمک میکند و به زبان شعر سیالیت بیشتری میبخشد.
در شعرهای بلند کتاب، سطرهای اول چند اسم شخصیت یا مکان یا حتی مفهومی را مطرح میکنید بیآنکه ربط مستقیمی به یکدیگر داشته باشند و در ادامه این مسائل در شعر به هم چفت و بست میخوردند. لطفا درباره این تکنیک کمی توضیح دهید.
البته این تکنیک، کیفیتی عمومی در شعر من نیست و ممکن است در چند کار اتفاق افتاده باشد اما این نکته همان چیزی است که من درباره ساختهای چند لایه در شعر گفتم. خواننده گمان میکند که من چند اسم اتفاقی آوردهام تا مثلا ادای چیزی را در بیاورم اما این اسامی در روند شعر تبدیل به سرشت و سرنوشت اثر میشوند و ارکانی را شکل میدهند که انگار نه دیگر اتفاقی هستند و نه تظاهر به تکنیکی تجربه شده. ذکر اسامی خاص در شعر من بسیار فکر شده و راهبردی است، مثلا گاه میتوان با این شگرد برشی از یک تاریخ را احضار و آن را در موقعیتی شخصی دستکاری کرد.
یک سوال درباره شعر شما برای من وجود دارد این است که شعر شما انگار با امر واقع سروکار ندارد، در واقع ممکن است در چند سطر این اتفاق بیفتد اما تقریبا در کلیت هیچ کدام از شعرهاتان امر واقعی وجود ندارد، چرا؟
خوب، باید دید منظور از واقعی چیست. امروزه دیگر چندان نمیتوان بین واقع و غایب، خط پررنگی ترسیم کرد. روانشناسی در مواردی به این نکته اشاره میکند. جهان شعر، جهان شخصی شاعر است که باید در قالب فرهنگ ادبی دوران عرضه شود. اگر برای شاعری اصلا خود «واقعیت» در مظان تردید باشد، او باید از کدام واقعیت سخن بگوید که تفاوت داشته باشد با خیالاتش؟ در شعر من واقعیت من هست و نه واقعیت دیگری (احتمالا) همان طور که پاریس بالزاک با پاریس ویکتور هوگو فرق دارد. اما اگر منظورتان حرکت ذهنی موجود در شعر است، باید بگویم که مبدا حرکت من در تمام این شعرها اتفاقا واقعیات متعارف است منتها من در روند شعر این متعارفات را در جهانی با منطق خود ورز میدهم تا در این بازتولید شخصی، معنای دیگری بیافرینم برای مکرراتی که هستی را آلوده کرده است.
و سوال آخر اینکه آقای خواجات بر شعر شما نمیتوان به راحتی اسم گذاشت. نمیتوان گفت اجتماعی است، رمانتیک است و... در این مورد گاه همهچیز هست و هیچ چیز نیست. علت این امر چیست؟ در این مورد باید چطور با شعر شما مواجه شد؟
برداشت شما کاملا درست است، البته این خصیصه در شعر امروز هم سابقه دارد، اما این «هیچ بودن» اتفاقا برای «همهچیز بودن» است. همهچیز گفتن برای رسیدن به حرمت سکوت بعد از آن و هیچ نگفتن برای رسیدن به شوکت سکوت. من شاعر ۱۳۹۰ و دویی، در خود رمانتیکها دارم و اجتماعات و عارفانی واصل و زبانهایی که خود نمیفهمم و... این دیگ هفتجوش را اگر زبانی باشد، که هست، شعر من را پیش رو نهادهاید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست