یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

ایمان مقایسه ای تطبیقی بین اسلام و مسیحیت


ایمان مقایسه ای تطبیقی بین اسلام و مسیحیت

این مقاله نگاهی تطبیقی به مسئله ایمان از دیدگاه اسلام و مسیحیت افكنده و در باب ماهیت, متعلّق, ابعاد و آثار ایمان به بحث پرداخته است همچنین به طور گذرا, ارتباط ایمان با مقولاتی همچون علم و عمل را نیز بررسی كرده است

این مقاله نگاهی تطبیقی به مسئله ایمان از دیدگاه اسلام و مسیحیت افكنده و در باب ماهیت، متعلّق، ابعاد و آثار ایمان به بحث پرداخته است؛ همچنین به طور گذرا، ارتباط ایمان با مقولاتی همچون علم و عمل را نیز بررسی كرده است.

● ایمان مسیحی

ایمان(۱) در كتاب مقدّس، سرآمد همه فضایل به شمار می‏آید. ما تنها به وسیله ایمان نجات می‏یابیم: «... به خداوندِ عیسی مسیح ایمان آور كه تو و اهل خانه‏ات نجات خواهید یافت.»(۲) به وسیله ایمان در روح قوی می‏گردیم(۳) و به وسیله ایمان تقدیس می‏شویم: «... بلكه محض ایمان دل‏های ایشان را طاهر نمود.»(۴) ایمان ما را محفوظ و پایدار می‏دارد: «... زیرا به ایمان قائم هستید»(۵) و سبب شفا یافتن ما(۶) و پیروزی بر مشكلات می‏شود.(۷)

در قاموس كتاب مقدّس، بی‏ایمانی گناهی بس بزرگ و نابخشودنی به حساب می‏آید.(۸)

● ماهیت ایمان

مكاتب و اندیشمندان مسیحی درباره حقیقت ایمان، برداشت‏های متفاوتی دارند كه تنها به بررسی دیدگاه‏های شاخص كاتولیك و پروتستان می‏پردازیم:

● دیدگاه كاتولیك

این دیدگاه در قالب نظریه توماس آكویناس (۱۲۲۵ـ ۱۲۷۴) مورد بررسی قرار می‏گیرد. عناصر اصلی نظریه او در تحلیل‏های جدید كاتولیكی اندیشمندانی همچون پاسكال و ویلیام جیمز مشاهده می‏شوند.

● عناصر عمده نظریه آكویناس درباره ایمان(۹)

الف) ایمان تصدیق گزاره‏های وحیانی و قبول قلبی آن‏هاست. آكویناس دو پدیده «وحی» و «ایمان» را در ارتباط با هم مورد تحلیل قرار داده، می‏گوید: «وحی عبارت است از: مجموعه‏ای گزاره كه به وسیله خداوند به رسول خود القا شده است. این گزاره‏ها در كتاب گرد آمده و مؤمنان كسانی هستند كه به این گزاره‏ها باور دارند. ایمان ماهیتی معرفتی دارد و عبارت است از تصدیق گزاره‏های وحی شده و قبول قلبی آن‏ها.»(۱۰)

مطابق این تعریف، تلقّی آكویناس از وحی، گزاره‏ای است؛ یعنی خداوند در فرایند وحی، یك سلسله گزاره و قضایایی را به پیامبران نازل می‏نماید كه اگر این عمل توسط خدا صورت نمی‏گرفت، عقل و توانایی آدمیان هیچ‏گاه به مضامین آن گزاره‏ها دست نمی‏یافتند. مطابق این تعریف از وحی، طبعا ایمان هم متناسب با آن، شناخت آن مجموعه و تصدیق و باور قلبی آن‏ها خواهد بود.(۱۱)

ب) ایمان نوعی باور و آگاهی است كه بین معرفت (= علم(۱۲)) و رأی و گمان(۱۳) قرار دارد؛ یعنی ایمان نه در حد بالای معرفت علمی است و نه در حد پایین رأی و گمان؛ زیرا معرفت در معرفت‏شناسی عبارت است از: «باور صادق موجّه»؛ یعنی اعتقادی مطابق با واقع كه شواهد و دلایل كافی بر صدق آن وجود دارد، به گونه‏ای كه هر كسی از آن شواهد و مدارك آگاه شود، صدق قضیه موردنظر را بدون تردید می‏پذیرد. اما معرفتی كه در ایمان وجود دارد، اگرچه دو شرط نخست را دارد ـ یعنی مؤمن باور صادق دارد ـ اما صدق باورش دارای شواهد و دلایل كافی نیست. برای مثال، حضور خداوند آن‏قدر ملموس نیست كه بتوان دلیلی قاطع بر علم به وجودش اقامه كرد؛ زیرا در برابر آن، شواهدی مانند شرور وجود دارند كه موجب سستی شواهد صدق گزاره مربوط به خدا و صفات او مانند خیر مطلق و قدرت مطلق می‏شوند. بدین‏روی، آكویناس معتقد است: «در ساحت معرفتی، با وجود این شواهد ناقص، نباید اعتقاد و جزم به اوصاف كمال خداوند داشت و اگر هم اعتقادی حاصل شود، غیرمعقول است.»(۱۴)

بنابراین، ایمان از آن‏رو كه بر شواهد ناكافی و ناقص مبتنی است، از حیث معرفتی در مرتبه‏ای پایین‏تر از علم قرار می‏گیرد. اما نباید آن را تا حد رأی و گمان تنزّل داد. «رأی» به اعتقادی گفته می‏شود كه فاقد دلیل و شاهد است و احتمال خلاف در آن می‏رود، در صورتی كه «ایمان» هرگز بدون شاهد نیست و هیچ‏گاه احتمال خلاف و تردید در آن راه ندارد.

منظور از «شاهد» دو قسم است: شاهد عقلی و شاهد تجربی. اگر ادعا كردیم كه «علی در اینجا نشسته است» و از ما دلیل و شاهد طلب شد، می‏توانیم با اشاره حسّی نشان دهیم و آن را به اثبات برسانیم. در اینجا، به قضیه مذكور معرفت داریم و شاهد تجربی كافی نیز برایش ذكر كرده‏ایم. ولی اگر در همین حال، ادعا كنیم كه «علی در جای دیگر نیست»، در اینجا نمی‏توان شاهد تجربی اقامه كرد، بلكه باید شاهد عقلی آورد: علی در یك آن، نمی‏تواند در دو جا وجود داشته باشد؛ علی در اینجاست، پس علی در جای دیگر نیست. در اینجا نیز ما به قضیه مذكور معرفت داریم، اما شاهدمان عقلانی است و نه تجربی. البته شواهد تجربی بر دو دسته‏اند: شواهد تجربی بیرونی و شواهد تجربی درونی. از این‏رو، به اعتقاد آكویناس، عارف همانند فیلسوف، به وجود خداوند معرفت دارد، نه ایمان؛ عارف با استناد به شواهد تجربی درونی و فیلسوف با استناد به شواهد عقلی.(۱۵)

ج. متعلّق ایمان عالم غیب است. اختلاف ایمان و وحی در ناحیه شواهد، سبب این اعتقاد آكویناس شد كه علم چون دارای شواهد كافی است، به مشهودات تعلّق می‏گیرد، اما ایمان به عالم غیب تعلّق دارد؛ زیرا شواهد كافی ندارد. از این‏رو، شخص واحد نمی‏تواند به یك چیز هم عالم باشد و هم مؤمن؛ زیرا آن چیز یا شواهد كافی دارد و یا شواهد كافی ندارد؛ در صورت نخست، متعلّق علم و در صورت دوم، متعلّق ایمان می‏باشد.

اما یك قضیه نسبت به دو شخص می‏تواند متفاوت باشد؛ بدین صورت كه نسبت به یك شخص متعلّق ایمان، و نسبت به شخص دیگری متعلّق علم باشد؛ همانند قضیه «خدا وجود دارد» كه برای فیلسوف متعلّق علم و برای بسیاری از مردم متعلّق ایمان است.(۱۶)

د. ایمان به واسطه اراده انسانی تحقق می‏یابد و این اراده مسبوق به فیض الهی است.

تا اینجا دانستیم كه بنابر نظریه آكویناس، ایمان باور صادقی است كه شواهد كافی برایش وجود ندارند. حال این پرسش مطرح می‏شود كه آیا به اعتقاد آكویناس، ایمان امری نامعقول و ناموجّه است و باید از آن دست كشید یا به عكس، دارای توجیه عقلانی است؟

آكویناس می‏گوید: ایمان دارای توجیه عقلانی است، و راهی كه برای جبران ضعف شواهد و توجیه ایمان در پیش می‏گیرد دخالت دادن عنصر اراده و خواست آدمی است. به اعتقاد او، در فرایند ایمان، «عنصر اراده و خواست آدمی دخالت می‏كند و در اثر آن، عقل انسان چنان مؤكّد و سخت به وجود خداوند و دیگر اصول دینی اعتقاد پیدا می‏كند كه منجر به اطاعت محض او از خداوند می‏شود. ایمان كار عقل است و همان تصدیق به حقیقت الوهی، اما تصدیقی كه ریشه در خواست آدمی دارد. پس خواست و اراده ماست كه به كمك فقدان مدارك كافی آمده، نقص آن‏ها را جبران می‏كند.»(۱۷)

پس چون در ایمان ـ به خلاف علم ـ شواهد كافی وجود ندارد تا به طور قهری تصدیق به آن حاصل آید، جا برای اراده و اختیار آدمی هست كه تصدیق بكند و یا تصدیق نكند. و مؤمن كسی است كه با وجود شواهد ناقص، تصمیم به تصدیق به وجود خدا می‏گیرد و به آن شواهد ناكافی پاسخ مثبت می‏دهد. آكویناس وجود شواهد ناقص را برای ایمان لازم می‏داند، تا عنصر ایمان به صورت ضدعقلانی و عقیده‏ای فاقد مدرك در نیاید.(۱۸)

نكته‏ای كه باید به آن اشاره شود این است كه آكویناس در باب اراده ایمان، قایل به فیض الهی است؛ یعنی علت اینكه با وجود شواهد ناقص، عده‏ای تصمیم به ایمان می‏گیرند، آن است كه لطف سابق خداوند شامل حال آنان شده و آن لطف، كمبود شواهد را جبران می‏كند.(۱۹)

با توجه به دیدگاه آكویناس، دائرهٔ‏المعارف كاتولیك درباره وحی می‏نویسد: «وحی را می‏توان به عنوان انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایلی كه ورای جریان معمول طبیعت است، تعریف نمود.»(۲۰) مطابق این برداشت، ایمان نیز پذیرش بی‏چون و چرای آن حقایق وحیانی از جانب انسان است. از این‏رو، شورای واتیكان در سال ۱۸۷۰ «ایمان» را این‏گونه تعریف كرد: «یك كیفیت ماوراءالطبیعی كه به واسطه آن، در حالی كه لطف خداوند شامل حال ما گردیده و به مدد ما شتافته، باور كنیم كه چیزهایی كه خداوند وحی كرده، همه واقعی هستند.»(۲۱)

نقشی كه این دیدگاه به اراده در ایمان داده است، زمینه‏ای شد برای شماری از نظریه‏های جدید در باب ایمان كه به نظریه‏های اراده‏گرایانه در باب ایمان مشهور شده‏اند؛ مانند نظریه‏های بلز پاسكال، ویلیام جیمز، تننت، و برخی دیگر.(۲۲)

● دیدگاه پروتستان

مارتین لوتر، بنیانگذار اصلاح كلیسا، «ایمان» را همان اعتماد(۲۳) به خدا می‏داند. ایمان یعنی: «اعتماد همه‏جانبه به فیض الهی و عشق و محبت آشكار به عیسی مسیح.»(۲۴)

به اعتقاد وی، باور دو كاربرد دارد: یكی به معنای «باور به یك گزاره»(۲۵) و دیگری به معنای باور به كسی،(۲۶) و روح ایمان بر خلاف آكویناس، باور به كسی است، نه باور به یك گزاره. اختلاف لوتر با شورای واتیكان نیز در همین نكته است كه آن‏ها باورهای گزاره‏ای را مقدّم می‏دانند، اگرچه تصریح می‏كنند كه این باورهای گزاره‏ای باید بر اساس باور به كسی (خدا) فراهم آیند. اما لوتر گوهر ایمان را باور به خدا می‏گیرد و باور به گزاره‏های وحیانی را در مرتبه بعد قرار داده، آن‏ها را برای گوهر ایمان لازم نمی‏شمارد.(۲۷)

مصطفی آزادیان

پی‏نوشت‏ها

۱. faith.

۲ـ اعمال، ۱۶:۳۱؛ رومیان: ۵:۱؛ ۹:۳۰؛ افسسیان ۲:۸.

۳ـ غلاطیان، ۳: ۵ و ۱۴.

۴ـ اعمال، ۱۵:۹؛ ۲۶:۱۸.

۵ـ قرنتیان دوم، ۱: ۲۴؛ رومیان، ۱۱: ۲۰؛ اول پطرس، ۱:۵؛ اول یوحنّا، ۵:۴.

۶ـ اعمال: ۱۴:۹.

۷ـ مرقس، ۹: ۲۳؛ رومیان، ۴:۱۸ـ۲۱؛ عبرانیان، ۱۱:۳۲ـ۴۰.

۸ـ یوحنّا، ۱۶:۹؛ رومیان، ۱۴:۲۳.

۹. John Hick, "FAITH", IN Encyclopedia of Philosophy, (Ed.) Paul Edwards, V.۳, P. ۱۶۵.

۱۰. Ibid.

۱۱ـ محسن جوادی، ایمان در عرصه كلام و قرآن، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ۱۳۷۶، ص ۱۹و۲۰.

۱۲. sience.

۱۳. Opinion.

۱۴ـ محسن جوادی، پیشین، ص ۸۵.

۱۵ـ محمّدتقی فعّالی، ایمان دینی در اسلام و مسیحیت، كانون اندیشه جوان، ۱۳۷۸، ص ۸۵ و ۸۶.

۱۶ـ محسن جوادی، پیشین، ص ۲۴.

۱۷ـ همان، ص ۲۳.

۱۸ـ همان، ص ۲۴.

۱۹ـ محمّدتقی فعّالی، پیشین، ص ۸۷.

۲۰ـ جان هیك، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالكی، تهران، الهدی، ۱۳۷۶، ص ۱۳۲، به نقل از:

The Catholic Encyclopedia, (New york: Robert Appleton Co., ۱۹۱۲), ×۱۱۱,۱.

۲۱ـ جان هیك، پیشین.

۲۲ـ برای اطلاع از این نظریه‏ها، ر.ك: جان هیك، پیشین، ص ۱۳۶ـ ۱۴۴.

۲۳. trust.

۲۴. The Encyclopedia of Philosophy, Ibid, P.۱۶۶.

۲۵. belief that.

۲۶. belief in.

۲۷ـ محسن جوادی، پیشین، ص ۲۸.

۲۸. Rechard Swinburne, Faith and Reason, (New Yok: Oxford University Press inc, ۱۹۹?), p. ۱۱۰.

۲۹ـ محسن جوادی، پیشین، ص ۳۰.

۳۰ـ جان هیك، پیشین، ص ۱۴۹.

۳۱ـ همان، ص ۱۵۱.

۳۲ـ همان، ص ۱۵۰.

۳۳. Puzzle pictures.

۳۴ـ جان هیك، پیشین، ص ۱۵۱ و ۱۵۲.

۳۵ـ محسن جوادی، پیشین، ص ۵۱ و ۵۲.

۳۶ـ همان، ص ۵۳.

۳۷ـ رومیان، ۱:۱۹ـ۲۰.

۳۸ـ مزمور، ۹:۱۰.

۳۹ـ چارلز هورن، نجات‏شناسی، ترجمه سارو خاچیكی، تهران، آفتاب عدالت، ۱۳۶۱، ص ۸۹.

۴۰ـ مایكل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۶، ص ۵۰۴.

۴۱ـ همان، ص ۹۵.

۴۲ـ همان، ص ۹۲.

۴۳ـ سارو خاچیكی، اصول مسیحیت، چ دوم، تهران، حیات ابدی، ۱۹۸۲ م، ص ۹۵.

۴۴ـ امثال، ۲۳:۲۶.

۴۵ـ متی، ۱۱:۲۸ـ۲۹.

۴۶ـ هنری تیسین، الهیات مسیحی، ترجمه ط. میكائیلیان، تهران، حیات ابدی، ص ۲۵۸.

۴۷ـ عبرانیان، ۱۱؛۱.

۴۸ـ چارلز هورن، پیشین، ص ۹۰.

۴۹ـ الوین پلانتینجا، عقل و ایمان، ترجمه بهناز صفری، قم، اشراق، ۱۳۸۱، ص ۳۳.

۵۰ـ همان.

۵۱ـ همان.

۵۲ـ القس جیمس انس الامیركانی، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، بیروت، مطبعهٔ الامیركائی، ۱۸۸۸، ج ۲، ص ۳۴۳ و ۳۴۴.

۵۳ـ غلاطیان، ۲:۱۶.

۵۴ـ الوین پلانتینجا، پیشین، پاورقی ص ۱۳۷.

۵۵ـ رومیان، ۱۰،۸ ـ۱۰.

۵۶ـ الوین پلانتینجا، پیشین، ص ۳۷.

۵۷ـ «پس چون كه به ایمان عادل شمرده شدیم، نزد خدا سلامتی داریم به وساطت خداوند ما عیسی مسیح.» (رومیان، ۵:۱).

۵۸ـ عبرانیان، ۴:۳.

۵۹ـ اول پطرس، ۱:۸ / القس جیمس انس الامیركائی، پیشین، ج ۲، ص ۳۴۲.

۶۰ـ هنری تیسین، پیشین، ص ۲۵۹.

۶۱ـ رومیان، ۸:۹ـ۱۱.

۶۲ـ القس جیمس انس الامیركانی، پیشین، ص ۳۴۲ـ ۳۴۳.

۶۳ـ همان، ص ۳۴۶.

۶۴ـ همان.

۶۵ـ همان.

۶۶ـ متی، ۵:۱۶.

۶۷ـ خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب كتاب‏العین، مقدّمه و تعلیق محمدحسن بكائی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۴ ق، واژه «ایمان» / ابن منظور، لسان‏العرب المحیط، مقدّمه شیخ عبداللّه علایلی، بیروت، دارالجبل و دارالسان العرب، ۱۴۰۸ ق، واژه «امن»، ج ۱ / ابن اثیر، النهایه، تحقیق طاهر احمد زاوی و محمود طناحی، چ چهارم، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷، ج ۱، واژه «امن».

۶۸. L. Gardet, "Iman", In The Encyclopadia of Islam, V.III, Leiden E.J. Brill and London Luzac & co. ۱۹۸۶, P. ۱۱۷۰.

۶۹ـ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق و مقدّمه عبدالرحمن عمیره، بیروت، عالم‏الكتب، ج ۵، ص ۱۷۵ـ ۱۷۷.

۷۰ـ همان، ص ۷۶ / فاضل مقداد سیوری، ارشادالطالبین الی نهج‏المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجائی، به اهتمام سیدمحمود مرعشی، قم، كتابخانه آیهٔ‏الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۵ ق، ص ۴۳۹.

۷۱ـ سعدالدین تفتازانی، پیشین.

۷۲ـ همان.

۷۳ـ نصیرالدین طوسی، تجرید الاعتقاد، تحقیق محمدجواد حسینی جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۷ ق، ص ۳۰۹.

۷۴ـ علّامه حلی، مناهج الیقین فی اصول‏الدین، تحقیق یعقوب جعفری، تهران، اسوه، ۱۴۱۵ ق، ص ۵۳۲.

۷۵ـ فاضل مقداد سیوری، پیشین، ص ۴۳۹ / سعدالدین تفتازانی، پیشین، ص ۱۷۵.

۷۶ـ سعدالدین تفتازانی، پیشین، ص ۱۷۵.

۷۷ـ علّامه حلّی، انوارالملكوت فی شرح الیاقوت، تحقیق محمدمهدی نجمی، چ دوم، رضی و بیدار، ۱۳۶۳، ص ۱۷۹ / ابن میثم بحرانی، قواعدالمرام فی علم الكلام، تحقیق سیداحمد حسینی، چ دوم، قم، كتابخانه آیهٔ‏الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۶ ق، ص ۱۷۰.

۷۸ـ ابن میثم بحرانی، پیشین، ص ۱۷۰ / فاضل مقداد سیوری، پیشین، ص ۴۴۰.

۷۹ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، چ دوم، تهران، صدرا، ۱۳۷۰. ج ۱، ص ۲۹۱.

۸۰ـ عبدالله جوادی آملی، تسنیم (تفسیر قرآن كریم)، قم، اسراء، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۱۵۶ و ۱۵۷.

۸۱ـ سید محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیرالقرآن، چ پنجم، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۲ ق، ج ۱، ص ۴۵.

۸۲ـ همان، ج ۱۸، ص ۱۵۸.

۸۳ـ همان، ج ۱۵، ص ۶.

۸۴ـ همان، ج ۸، ص ۲۷۷.

۸۵ـ روح‏الله موسوی خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۷، ص ۸۷ و ۸۸.

۸۶ـ محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۱۲۸.

۸۷ـ عبداللّه جوادی آملی، پیشین، ج ۲، ص ۱۵۷.

۸۸ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱۸، ص ۲۵۹.

۸۹ـ همان، ج ۱۱، ص ۳۵۴.

۹۰ـ علّامه حلّی، انوارالملكوت فی شرح‏الیاقوت، ص ۱۷۹ـ۱۸۰.

۹۱ـ مانند آیات: اعراف: ۱۵۸ / سجده: ۱۸ـ۲۰ / فاطر: ۱۰.

۹۲ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱۸، ص ۲۵۹.

۹۳ـ همان، ص ۲۶۰ و ۲۶۱.

۹۴ـ همان، ج ۵، ص ۱۲۵ـ ۱۲۶.

۹۵ـ محمدتقی مصباح، معارف قرآن، چ دوم، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۶۸، ج ۳، ص ۶۰.

۹۶ـ «مرا از آتش آفریدی و او را از گل آفریدی.» (اعراف: ۱۲)

۹۷ـ «گفت: پروردگارا، به سبب آنكه مرا گم‏راه ساختی، من [هم گناهانش را] در زمین برایشان می‏آرایم و همه را گم‏راه خواهم ساخت.» (حجر: ۳۹)

۹۸ـ «گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزی كه برانگیخته خواهند شد، مهلت ده.» (حجر: ۳۶)

۹۹ـ نهج‏البلاغه، خطبه قاصعه.

۱۰۰ـ بقره: ۳۴.

۱۰۱ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۱۲، ص ۳۴۲.

۱۰۲ـ همان، ج ۱۲، ص ۳۴۲ و ۳۴۳.

۱۰۳ـ مجادله: ۲۲.

۱۰۴ـ مجادله: ۲۲.

۱۰۵ـ انعام: ۱۲۲.

۱۰۶ـ بقره: ۲۵۷ / آل عمران: ۶۸.

۱۰۷ـ مائده: ۶۹.

۱۰۸ـ توبه: ۴۰.

۱۰۹ـ غافر: ۶۰.

۱۱۰ـ بقره: ۱۵۲.

۱۱۱ـ هود: ۶۹ / نحل: ۳۲ / غافر: ۷ / شوری: ۵.

۱۱۲ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۲، ص ۹۱.

۱۱۳ـ همان.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.