دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

ابو علی سینا ابر مردی از دیار علم و عرفان


ابو علی سینا ابر مردی از دیار علم و عرفان

دانش ها و علومی که حقیقی هستند و ما را بطرف معرفت سوق می دهند, خاصیت آب بارانی را دارند که باعث شادابی و سرسبزی جان و روان ما می شوند, اما دانش ها و علومی که ما را بسوی مجاز می کشانند, خاصیت آبی را دارند که از سوراخ ناودان بالای ما می ریزند

دانش ها و علومی که حقیقی هستند و ما را بطرف معرفت سوق می دهند، خاصیت آب بارانی را دارند که باعث شادابی و سرسبزی جان و روان ما می شوند، اما دانش ها و علومی که ما را بسوی مجاز می کشانند، خاصیت آبی را دارند که از سوراخ ناودان بالای ما می ریزند. آبی که از ناودان بالای ما می ریزد و هرگاه این ناودان در اثر آسیب بشکند، آب حیات نبوده خرابی ببار می آورد. علم های عاریتی حاصل دست دوم بوده و مانند آب باران نیست .

مولانا در دفتر پنجم «مثنوی»می گوید:

علم چون در نور حقّ پرورده شد

پس زعلمت نــور یابد قــــــــوم لُدّ

هر چه گویی باشــد آنهم نور پاك

كاسـمان هرگز نبارد سنگ و خاك

آسمــــــان شو ابر شو باران ببار

ناودان بارش كنـد نبود بكــــــــــار

آب اندر ناودان عــــــاریّتی است

آب اندر ابر و دریا فطرتی اســـــت

فكر و اندیشه اســت مثل ناودان

وحیِ مكشوفست ابر و آسمـــــــان

آب باران، باغ صـــد رنگ آورد

ناودان همســـــــــایه در جنگ آورد

این گفتار زیبای مولانا را از جهت آن آوردم، چون در نوشته های کثیری از نویسندگان در بارهء ابو علی سینا، بیشتر افکار و طرز جهان بینی نویسندگان و پژوهشگران چشم گیر بوده هر کدام وشیده اند مطابق ذوق و سلیقه های خود در عرصه های مختلف علوم و فلسفه، این شخصیت فرزانه را بمردم بشناسانند. ولی با تاسف این نوشته ها از خاصیت آب باران بیرون و به ناودان تبدیل شده اند.

عرفان معجون خوشگواری از مكاتب مختلف فلسفی جهان است. در عرفان عقاید مختلف ادیان، مذاهب، فلسفیان، مسلمانان زاهد و نكات از آیین زردشتی را می توان یافت. اندیشمندان بطور خلاصه از دید فلسفه اگر خلاصه بسازیم دو دسته را دربر می گیرند، یعنی آنانی كه به فلسفهء توحیدی عقیده دارند و دیگری به فلسفهء ماتریالیزم و به عبارت دیگر، دستهء معتقد به حقیقت این عالمند و می گویند آنچه را كه ما بوسیلهء حواس درك می كنیم، به ذات خود قایم است و با از بین رفتن ما از بین نمی رود و زوال ناپذیر است. دستهء دیگر به حقیقت این عالم معتقد نیستند و مذعنند كه خارج این جهان ، تنها جزء خیالات ما بوده و حاصلی از تصورات ذهنی ما را دربر می گیرد كه به ذات خود حقیقت ندارد و تنها در ذهن ما حضور دارد. بین این دو دسته همواره مناقشات وجود داشته و دارد.

امّا عارفان از بین دو نظریه بالا راه متوسطی را گزیده اند. بدین معنی که به ادراکات حواس که جهان آگاهی عملی از آن تکوین می یابد اقرار می کنند، و آن را قوه تصویرگر فکر می دانند، ولی به وجود جهانی از علل که در ماوراء ادراکات حواس قرار دارد نیز قائلند، و می گویند آن راه حقیقتی است برتر از حقیقت عالم حسی.

بنابراین عارفان بدین طریق راه حل میانه ای را پیش روی می نهند که بیشتر مورد توجه دیندارانی است که می خواهند میان دین و لوازم اخلاقی آن از یکسو، و موهبتهای علم که از تجربه حسی حاصل شده است از دیگر سو، تلفیق کنند.

از آنجا كه به همه معلوم است، علی سینا در علم قال نابغهء وقت خود بوده كه ۵۰۵ تالیف گرانبهای او در تمام علوم گواه این ادعا شده می تواند و درعرصه های مختلف، فلسفه، طبابت، منطق، نجوم، موسیقی، ادبیات، روانشناسی، الهیات، طبیعت و ساینس دست آورد های چشمگیری دارد كه بشر امروز از آن برای ترقی و تعالی خود استفاده می كند.

و اما می آییم به بررسی مختصر در مورد علم حال و عرفان علی سینا تا ببینیم كه در دنیای عرفان و معرفت، این دانشمند عالی مقام چه دست آورد هایی را نصیب خود نموده است. علی سینا از دو اوقیانوس عرفان و تصوف یكی ابو سعید ابوالخیر و دیگری ابوالحسن خرقانی فیض ها برده است و این دو مشایخ بزرگ در تربیت عرفانی او نقش و اثر گذار بوده اند.

برای اثبات این ادعا دو حكایت را نقل می كنیم:

در كتاب « اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید » تالیف « محمد بن المنور» به تصحیح شادروان استاد احمد بهمنیار، در صفحهء ۱۵۹ چنین آمده است:

" یكروز شیخ ما ابوسعید (قدس الله سره) در نیشاپور مجلس می گفت، خواجه ابو علی سینا رحمته الله علیه از در خانقاه شیخ درآمد و ایشان هر دو پیش از آن یكدیگر را ندیده بودند اگر چه میان شان مكاتبت بود. چون بوعلی از در درآمد، شیخ ما روی به وی كرد و گفت، حكمت دانی آمد، خواجه بوعلی درآمد و بنشست، شیخ به سر سخن شد و مجلس تمام كرد و از تخت فرود آمد و در خانه شد و خواجه بوعلی با شیخ در خانه شد و در خانه فراز كردند و سه شباروز با یكدیگر بودند بخلوت و سخن می گفتند كه كس ندانست و هیچكس نیز به نزدیك ایشان درنیآمد مگر كسی كه اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیآمدند.

بعد از سه شباروز خواجه بوعلی برفت. شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند كه شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هرچه من می دانم او می بیند، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیك شیخ درآمدند از شیخ سئوال كردند كه ای شیخ بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هرچه ما می بینیم او می داند. و خواجه بوعلی را در حق شیخ ما ارادتی پدید آمد و پیوسته به نزدیك شیخ ما درآمدی و كرامات شیخ ما ظاهر می دیدی.

یكروز از در خانهء شیخ درآمد شیخ گفته بود كه ستور زین كنید تا به زیارت اندرزن شویم، و آن موضعی است بركنار نیشاپور در كوه معروف بغار ابراهیم ادهم رحمته الله علیه و صومعهء او آنجاست كه مدت ها عبادت كرده است، چون خواجه بوعلی درآمد، شیخ ما گفت: ما را اندیشهء زیارت اندرزن می باشد، خواجه بوعلی گفت: ما بخدمت بیاییم، هردو برفتند و جمع بسیار از متصوفه و مریدان شیخ و شاگردان بوعلی با ایشان برفتند. و در راه كه می رفتند نیی ( نی) بر راه افتاده بود، شیخ فرمود تا برگرفتند چون به نزدیك صومعه رسید، شیخ از اسپ فرود آمد و آن نی را بگرفت بموضعی رسیدند كه سنگ خاره بود، شیخ آن نی را در دست گرفت و بر آن سنگ خاره زد تا بدانجا كه دست شیخ بود آن نی بدان سنگ فرو شد، چون خواجه بوعلی آن بدید در پای شیخ افتاد و بوسه بر پای شیخ داد و كس ندانست كه در اندرون خواجه بوعلی چه بود كه شیخ ما آن كرامت به وی نمود.اما خواجه بوعلی مرید شیخ ما چنان گشت كه كم روزی بودی كه به نزدیك شیخ ما نیآمدی و بعد از آن هر كتابی كه درعلم حكمت ساخت چون اشارات و غیر آن فصلی مشبع در اثبات كرامات اولیا و شرف حالات ایشان ایراد كرد و در این معنی و بیان فراست ایشان و كیفیت سلوك جادهء طریقت و حقیقت تصانیف مفرد ساخت چنانكه مشهور است."

" در كتاب « نورالعلوم» شیخ ابوالحسن خرقانی، به كوشش و نگارش عبدالرفیع حقیقت «رفیع» در صفحهء ۲۶۴ و ۲۶۵ آمده است كه: شیخ الرئیس در اثنای مباحثات ادله منطقیه بیان می كرد. روزی در همان ایام دیواری از سرای شیخ خراب گشته تهیه بجهت تعمیر آن دیده بودند. شیخ ابوالحسن خود روز ها به كار گل مشغول می گشت و وقتی دیگر نیز كه شیخ الرئیس به كمالات علمیه اشتغال داشت، در بین صحبت، شیخ ابوالحسن از جای برخاست كه مرا معذور دار كه دیوار باید عمارت كرد و بر فراز دیوار شد و مشغول گل كاری گردید، ناگاه تیری كه بجهت نصب كردن به مكانی بر دست گرفته بود از دستش بیفتاد، شیخ الرئیس از جای برخاسته تا تیر بدستش دهد، قبل از آنكه تیر را از زمین بردارد تیر بلند شده بدست وی قرار گرفت، بدو گفت: ای حكیم دانشمند بر این عمل چه دلیل داری؟ شیخ الرئیس چون آن حالت بدید یكبارگی دل از دست داده و دیگر در نزد شیخ ابوالحسن از علوم ظاهری سخن نكرد و حكمت به طریقت كشید."

در كتاب « اشارات و تنبیهات » علی سینا ، نگارش دوكتور حسن ملكشاهی كه شامل مباحث طبیعیات، الهیات، عرفان و تصوف است، بر می خوریم به این تفسیر در باب مقامات عرفا:

" این نمط از دقیق ترین و مهم ترین قسمت های كتاب اشارات است. در تایید این نكته كافی است به سخن امام فخر رازی، شارح و منتقد معروف اشارات استناد كنیم كه می گوید: « این باب مهم ترین و با ارزش ترین مطالب این كتاب است چرا كه ابن سینا در آن علوم و معارف صوفیه را به نحوی مرتب نموده است كه پیش از او كسی چنین نكرده و بعد از او نیز كسی بر آن نیفزوده است »

گفتیم علی سینا شاگردی از دبستان معرفت دو مشایخ بزرگ كه در بالا ذكر نمودیم ، بوده و گل های از این بوستان معرفت چیده است، طوری كه امام فخر رازی او را اولین و آخرین كسی می داند كه دست آورد های شگرفی در تصوف و عرفان دارد. پس لازم است كمی از این رایحه ای عرفان او كه كوته فكران شریعت او را كافر و زندیق خوانده اند، مشام خود را معطر ساخته كام جان را شیرین بسازیم.

من در نظر گرفته ام تا به نكاتی تماس بگیرم كه سبب نوشتن این مقاله شده و به آن باریكی ها از دید شریعت و عرفان اشاره كنم تا قضاوت های دانش های عاریتی و دست دوم را كه در اول آن را به آب ناودان تشبیه كردیم، آشكار شده حقیقت كلام علی سینا به نمایش گذاشته شود تا دیگران را قضاوت بر آن چه باشد.

● اشاره های از علی سینا :

▪ عرفان

عرفان وسیله ای است برای معرفت حق، بنا براین خود عرفان هدف نیست. پس اگر كسی منظورش از عرفان خود عرفان باشد، موحد نیست، زیرا غیر حق را كه عرفان باشد در نظر دارد. و اگر كسی به عرفان برسد به گونه ای كه گویی به آن نرسیده است بلكه فقط به حق رسیده است، چنین كسی به اوقیانوس وصول رسیده است. و در اینجا درجاتی هست كه با عبارت قابل تعبیر و بیان نیست. این جا جای حال است نه مقال، شایستگی دیدار لازم است نه ورزیدگی گفتار. مولانا گوید:

هرچه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم خجل باشم از آن

گرچه تفسیر زبان روشنگر اسـت

لیك عشق بی زبان روشــنگر است

▪ ویژگیهای یك عارف

عارف گشاده رو و خوش برخورد و خندان است، در تواضع و فروتنی كودكان و خرد سالان را همچون بزرگسالان محترم می شمارد، از گمنام همچون آدم مشهور با گشاده رویی استقبال می كند. چگونه گشاده رو نباشد در حالتی كه او به حق مسرور و شاد است؟ و در هر چیزی خدا را می بیند و چگونه برابر نداند در حالتی كه همگان در نزد او شبیه اهل رحمتند كه به باطل اشتغال ورزیده اند؟.

عارف دلیر است ، و چگونه نباشد، و حال آنكه او از مرگ نمی هراسد؟ عارف بخشنده است، و چگونه بخشنده نباشد، كه او از محبت باطل و نعیم دنیا به دور است؟ او از گناهان در می گذرد و چگونه نگذرد، كه او بزرگتر از آن است كه ذلت و خواری بشری او را از جای به در برد؟ او كینه ها را فراموش می كند، و چگونه كینه ها را فراموش نكند، زیرا یاد او مشغول به حق است؟ عارف به تجسس احوال مردم نمی پردازد، و خشم بر او مستولی نمی شود بلكه همیشه دلسوزی و رحمت به او دست می دهد. با مردم با مدارا رفتار می كند و با مهربانی به آنان نصیحت می كند و احیانا امر مهم و عظیم را به نا اهل نمی گوید، اما نه از روی حسد بلكه از روی غیرت.

▪ احوال عرفا در سیر و سلوك بسوی حق

احوال عرفا در سیر و سلوك را علی سینا در یازده فصل مفصل بیان نموده است. اما اینجا بطور مختصر بیان می كنم:

عرفا نخستین مرحلهء حركات و سلوك خود را « اراده » می نامند و چندی كه عارف در این مرحله است « مرید » خوانده می شود.سپس او به ریاضت نیازمند است. و ریاضت متوجه سه هدف است: اول ، دور ساختن غیر حق از راه حق . دوم، تابع ساختن نفس اماره به نفس مطمئنه تا قوای تخیل و وهم به سوی توهمات مناسب با امر قدسی كشیده شوند و از توهمات مناسب جهان زیرین و خاكی روی گردان شوند. سوم، لطیف ساختن درون برای تنبه و آگاهی . زهد حقیقی به هدف اول یاری می كند. و چند چیز به هدف دوم كمك می كند: عبادت همراه با فكرت . نغمه هایی كه قوای نفس را به كار می گیرند و موضوع نغمه هایشان را مورد قبول اوهام می سازند. وسپس خود سخن پندآموز از گوینده ای پاك با عبارت بلیغ و نغمه ای خوش و به طریق روشن و اقناع كننده. اندیشهء باریك و عشق پاك كه شمایل معشوق، نه سلطان شهوت در آن حكم كند، به هدف سوم یاری می كند.

وقتی كه اراده و ریاضت مرید را به حدی رسانید، خلسه ( حالت ربودگی، فرصت مناسب و حالت میان خواب و بیداری عارف را گویند) هایی از مشاهدهء نور حق برای او حاصل می شود كه این خلسه ها لذیذند و گویی آنها برق هایی هستند كه بسوی او می درخشند و سپس خاموش می گردند. این حالت نزد عارفان « اوقات » نامیده می شود. هر « وقتی » در میان دو وجد قرار دارد. وجدی قبل از آن وقت و وجدی بعد از آن. و هرگاه او در ریاضت فرو رود، حالات و غواشی « پرده ها » مذكور بیشتر می گردد. علی سینا می گوید: اتصال به جناب حق وقتی ملكه شد، در غیر حالت ریاضت نیز حاصل می گردد و بدون آمادگی قبلی نیز روی می دهد و در هر چیز جلوهء حق را مشاهده می كند.

وقتی ریاضت به پایان رسید و سالك به حق واصل گردید، درون او آیینهء حق می گردد و لذات حقیقی به وی می رسد و او از خود مسرور است، زیرا اثر حق در درون او هست. با این حال او میان نظر به حق و نظر بخود مردد است و هنوز وصول تام تحقق نیافته است.

آخرین درجهء سلوك بسوی حق، درجهء وصول نامیده می شود. در مقام وصول تام ترددی كه در مرحلهء پیش بود از میان می رود و بیرون شدن از خود و وصول به حق میسر می گردد و درجات سلوك پایان می یابد و درجات وصول آغاز می گردد.

و حالا می خواهم با یك مثال نكتهء حساس ایرا كه سبب اختلاف میان علی سینا و كوردلان اهل شریعت شده است، واضح تر بسازم تا آنچه در نوشته های دیگران این اختلافات با طرز تفكرات و جهان بینی نویسندگان آن به شكل ابهام بافت خورده است، روشن گردد:

علی سینا می گوید:

" عارف گاهی در حالت اتصال به حق از جهان محسوس غافل میشود و تكالیف شرعی را انجام نمی دهد. او گناهكار نیست، زیرا او در حكم غیر مكلفین است، چه آنكه تكلیف به كسی تعلق می گیرد كه از تكلیف آگاه باشد، آن هم در حین آگاهی، یا به كسی تعلق می گیرد كه عمدا باعث ترك تكلیف شود".

بگذارید این جملات را كمی واضح تر بسازم: سینا می گوید: هرگاه عارف در حالت اتصال قرار داشته باشد و در ذكر و تفكر با خدای خود وصل باشد، هر تكلیف شرعی ایكه در حالت عادی بالای او فرض است، در این حالت معاف و بلا تكلیف است. یعنی اگر وقت نماز می شود و نماز فوت می شود، عارف مرتكب گناه نمی شود، چون او در این حالتی كه مستغرق است، خاصیت انسان بیهوش را دارد، مگر از آدم بیهوش توقع نماز خواندن می رود؟ تكلیف بالای كسی فرض است كه از تكلیف خود آگاهی داشته باشد. هرگاه ترك تكلیف آگاهانه صورت می گیرد، گناه است.

در حكایت آمده است كه: سلطان العارفین بایزید بسطامی با مریدان در حالت ذكر بودند و شیخ در این حالت در خویش فرو رفته مستغرق گشت، كه همین حالت اتصال با پروردگار است. وقت نماز رسید نیمی از مریدان برخاستند و به نماز اقتدا نمودند و نیمی دیگر مانند شیخ مستغرق شده بودند. وقتی شیخ با خود شد، فرمودند: آنانیكه با من بودند نماز شان قبول شد.

در این نكته اهل شریعت با علی سینا موافق نیست . اختلافات میان علی سینا و اهل شریعت روی همچو مسایل شفاف و باریك عرفانی بوده كه این اختلاف را مدام اهل شریعت با همهء مشایخ و عرفا داشته است. بایزید بسطامی را هفت مرتبه از بسطام بیرون كردند و در بار آخر از مردم پرسید: مرا به جرم چه از شهر بیرون می كنید؟ به او گفتند كه تو كافر و زندیق استی. بایزید گفت : چه نیكو شهری كه كافر و زندیقش بایزید باشد، منصور را بر دار زدند:

زابلیس به بوالبشر چه انكار رسید

حق گفت حسین و بر سر دار رسید

از شـــومی و شر نفس ملایان بود

با هــــــر نبی و ولی كه آزار رسید

علی سینا، حافظ قرآن بوده به تمام احكام شریعت واقف بود و هیچ نوعه اختلافاتی میان او و اهل شریعت وجود نداشته است. می خواهم بگویم كه تمام عرفا و مشایخ متصوفه بشمول علی سینا عین اختلافات را داشته اند كه در بالا نمونه ای را ذكر نمودم. داستان های دور از حقیقت و افسانه هایی كه نسبت به اعتقادات علی سینا در مورد اسلام و فلسفه و منطق او بافته شده اند، نظر و طرز تفكر خود نویسنده بوده كه به شكل عاریت مثل آب ناودان بالای ما ریخته است. علی سینا، مسلمان آگاه و دارای شریعت، عالم دین، عارف كامل، فیلسوف صاحب اندیشه و دانشمند زمان خود بود. خود او چه زیبا فرموده است:

"تعداد واصلان به حق اندك است و جناب حق به روی هر كس باز نیست. او اشاره می كند كه علت انكار مردم نسبت به مسایل عرفانی، جهل و نادانی آنان است، و این نوع كمال برای هر كسی میسر نیست، زیرا با اكتساب محض فراهم نمی گردد، بلكه علاوه بر اكتساب ، گوهری مناسب و شایستهء آن كمال لازم است ".

گــــــــوهــــر ناب بایدش آنكه شود قبول فیض

از همــه این كمــال هــــا بی هنری شنیدن است

كُشـــتهء تیغ جور تُست بنده و چاكـرت (رفیع)

در حـــــرم تو گشـــــتنم طــــالب یك تنیدن است

پاورقی ها:

بیت های از مثنوی مولانا، چاپ نیكلسون

« اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید » تالیف « محمد بن المنور» به تصحیح شادروان استاد احمد بهمنیار

« نورالعلوم» شیخ ابوالحسن خرقانی، به كوشش و نگارش عبدالرفیع حقیقت «رفیع»

« اشارات و تنبیهات » علی سینا ، نگارش دوكتور حسن ملكشاهی