چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

تکنولوژی له یا علیه بشر


تکنولوژی له یا علیه بشر

نگاهی به دستاوردهای مثبت ومنفی فن آوری و آثار آن بر سلامت روان بشر

کاربرد تکنولوژی و دوره‌های مختلف آن بر زندگی را می‌توان به سه دسته کشاورزی، صنعتی و فرا صنعتی تقسیم کرد. در تمام دوران زندگی انسان برای رسیدن به کمال در جست‌وجوی دانش و معرفت بوده است. از این رو فن‌آوری در همه زمینه‌های علمی و معرفتی به وجود آمد که موجب شکوفایی زندگی انسان در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و هنری و حتی اعتقادی شده است.

با نگاهی به تکنولوژی عصر حاضر در قلمرو زندگی فردی و تعمق در اثرات مثبت و منفی تکنولوژی در این زمینه، می‌توان روند تغییرات رو به رشد نحوه زندگی انسان را احساس کرد. محصولات تکنولوژی که هر روز به بازار مصرف وارد می‌شود، فرهنگی جدید نیز با خود به ارمغان می‌آورند و انسان به عنوان یک مصرف کننده صرف تولیدات مادی و معنوی تکنولوژی، آن را می‌پذیرد و خود را بدان وابسته می‌داند.

وابستگی که گهگاه موجب پایمال شدن ارزشهای انسانی نیز شده است. برخی اندیشمندان همچون هربرت مارکوزه، نظریه عمومی خویش را در باب سلطه تکنولوژی چنین بیان می‌کند: تمامی جوامع صنعتی به واسطه اعتقادشان به علوم و تکنولوژی، خود را با عقلانیت ابزاری تولید سازگار ساخته اند، عقلانیت ابزاری، تمامی بخشهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه را ناگزیر می‌سازد تا به اصل مهم بهره وری مادی وفادار بمانند.

لیکن در اینجا مقوله‌ای به نام استفاده صحیح از تکنولوژی مطرح می‌گردد مبنی بر اینکه می‌توان از تکنولوژی به گونه‌ای صحیح بهره برد تا ارزشهای انسانی را تحت الشعاع قرار ندهد.

محققان معتقدند با وجود اینکه شگفتی‌های تکنولوژیکی زندگی را برای انسان‌ها تسهیل کرده در عین حال باعث شده است در میان نسل جدید تعداد انسان‌های افسرده نیز افزایش یابد.

بر اساس گفته‌های دنیل گلمن روان‌شناس، انسان‌های امروز نسبت به نسل پیشین افسردگی شدیدتری را تجربه می‌کنند که این افسردگی با پیشرفتهای تکنولوژی، ارتباطی مستقیم دارد؛ با ادامه نفوذ تلفنها، رایانه‌ها و اینترنت در زندگی انسان، وابستگی‌های متعددی از قبیل کنترل دائمی نامه‌های الکترونیکی و پیامهای اینترنتی، به روز کردن فیس بوک، مای اسپیس و پروفایل LinkedIn برای انسان به وجود آمده است.

گلمن معتقد است انسان‌های نسل امروز خوابگردهایی هستند که تکنولوژی تاثیر شگرفی بر روی سلامتی و خوشی آنها گذاشته است و انسان‌ها باید هر چه زودتر از این سلطه تکنولوژیکی جلوگیری کنند.

با افزایش میزان قرارگیری انسان در برابر تشعشعات تبلیغاتی جوانان و کودکان به صورت فزاینده‌ای به خود می‌باورانند که برای داشتن احساس خوب باید مالکیت جدیدترین مدلهای ابزارهای الکترونیکی را به دست آورند؛ مطالعات جدیدی که توسط محققان کالج ناکس در گالزبرگ صورت گرفته است نشان می‌دهد افرادی که ارزش زیادی را برای اهداف مادی خود قائل می‌شوند، نسبت به افرادی که چندان مادی گرا نیستند، بسیار غمگین‌تر خواهند بود.

مادی گرایی در عین حال با عزت نفس پایین تر، خود شیفتگی بالاتر، گرایش بیشتر برای مقایسه ناعادلانه خود و دیگران، همدلی کمتر و پیچیدگی‌های بیشتر در برقراری ارتباط با دیگران ارتباط دارد.

گفته می‌شود که وقت طلا است این اصطلاح استدلالی برای توجیه نیاز به کارآیی کامل و نیاز به استفاده از لپ تاپها و تلفن‌های همراه هوشمند است تا به این شکل افراد بتوانند فاصله میان کار و منزل خود را از بین ببرند و نبود این فاصله می‌تواند به رابطه فرد با افراد مورد علاقه‌اش آسیبهای جدی وارد کند.

این رویدادها همچنین می‌تواند بینش آینده نگر انسان را از بین برده و باعث شود فرد تنها بر روی اهداف کنونی و حال تمرکز داشته باشد. جامعه مدرن تحت تاثیر این فشارها در معرض خطر تعویض استاندارد زندگی با کیفیت زندگی قرار خواهد گرفت.

گلمن استقلال، روحیه رقابت طلبی، برقراری رابطه با اطراف و تفکر منتقدانه را راه حلهایی تاثیر‌گذار می‌داند تا به این شکل انسان بتواند رویکردی متعادل نسبت به تکنولوژی یافته و سلامت خود را بهبود بخشد. عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است. در هر طبقه و صنفی و در هر گروه و جمعی، اشخاص نامتعادلی زندگی می‌کنند. بنابراین در مورد همه اعم از کارگر، محصل، پزشک و مهندس، زارع، استاد دانشگاه و غیره، خطر ابتلا به ناراحتی‌های روانی وجود دارد، به‌عبارت دیگر هیچ فرد انسانی در برابر امراض روانی مصونیت ندارد.

امروزه به دلایل مختلف بیماریهای روانی افزایش یافته، پیشرفت تکنولوژی، صنعت، زندگی ماشینی، ازدیاد و افزایش جمعیت، بحران آموزش و بهداشت، بیکاری، فقر اقتصادی، از بین رفتن سنن، آداب و رسوم دیرینه، سست شدن پایه‌های معنویت، فضیلت، انسانیت و نوع دوستی که انسان را تبدیل به یک ماشین کرده است.

نکته مهم و قابل ذکر اینکه امروزه کار به جایی رسیده که بدون تکنولوژی نمی‌توان زندگی کرد و اصول تکنولوژی تنها راه عملی برای پیشرفتهای اجتماعی است. پس بهترین راه حل این است که بین علم و تکنولوژی از یک طرف و روان انسان از طرف دیگر سازش و آشتی برقرار کرد و تکنولوژی را در خدمت آزادی اندیشه و رعایت حال روحی و معنوی مردم به کار برد نه اینکه آنان را گرفتار کرد و به اصطلاح کاری کرد که قلب، روح و عاطفه انسان دستخوش ناراحتی و نابه‌سامانی نشود.

تکنولوژی و فشار زندگی مدرن، بزرگ‌ترین متهمان ایجاد اپیدمی تنهایی و افزایش تعداد کسانی هستند که برای ارتباط با دوستان و خانواده خود متکی به اینترنت هستند.

گزارش جدید و معتبر بنیاد سلامت روانی نشان می‌دهد که بیش از یک نفر در هر ده نفر در بریتانیا، اغلب احساس تنهایی کرده و شمار افرادی که به تنهایی زندگی می‌کنند و ساعت‌های طولانی کار کرده و به ندرت یکدیگر را می‌بینند، در حال افزایش است.

یافته‌های نظرسنجی انجام شده از بیش از ۲۲۰۰ بزرگسال در بریتانیا، نشان داد تنهایی و انزوا بر همه گروه‌های سنی تاثیرگذار بوده است؛ اما زنان بیش از مردان به این معضل دچار بوده‌اند.

در این باره باید گفت، در حالی که اینترنت نحوه ارتباط مردم را تغییر داده است، برخی کارشناسان بر این باورند، سایت‌های اجتماعی مانند فیس بوک و توئیتر، مهارت‌های اجتماعی و توانایی فهمیدن زبان بدن را کاهش می‌دهند.

نظرسنجی این بنیاد نشان داد یک نفر از هر سه نفر، دوست دارد تا به خانواده‌اش نزدیکتر باشد تا زودتر آنها را ببیند. تقریبا یک نفر در هر پنج نفر (۱۸درصد) می‌گویند زمان زیادی را در اینترنت صرف ارتباط با خانواده و دوستان می‌کنند، در حالی که باید این کار را شخصا انجام دهند.

برای نتیجه گیری متقن زمان مناسبی نیست، چرا که تکنولوژی توانایی‌های محوری ما برای ارتباط با دیگران را تغییر داده است؛ اما می‌توانیم به راحتی به این نکته برسیم که تکنولوژی ـ که مانعی برای انزواست ـ نمی‌تواند جانشینی برای ارتباط میان انسان‌ها باشد.

برای مثال بریتانیایی‌ها با حضور روزانه پنجاه دقیقه در دنیای مجازی، باعث کاهش توانایی در زندگی واقعی و اجتماعی‌شان می‌شوند. تکنولوژی‌های نو می‌تواند برای کاهش انزوای اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد؛ اما تکنولوژی شامل ارتباط فیزیکی که برای سلامت روان ما مفید است، نمی‌شود.

این بنیاد اعلام کرده است که شمار خانه‌هایی که یک نفر در آنها زندگی می‌کند، از ۶ درصد در سال ۱۹۷۲ به ۱۲ درصد در سال ۲۰۰۸ رسیده است، در حالیکه افزایش آمار طلاق هم نشان می‌دهد تعداد خانواده‌هایی که یک سرپرست دارند، در حال افزایش است.

در این باره باید گفت، در حالی که انزوا، احساسی است که توسط بیشتر افراد در مرحله‌ای از زندگی تجربه می‌شود، تداوم یا حاد شدن آن، می‌تواند منجر به سبک‌های زندگی ناسالم و مشکلاتی برای سلامت روان مانند افسردگی، اختلال در تغذیه یا اعتیاد به مواد مخدر یا الکل شود.

هنگامی که انزوا به مرحله حاد برسد، درمان آن سخت است و افرادی که دارای انزوای شدید هستند، می‌توانند درگیر رفتارهای منفی شوند؛ مثلا برای فرار از آن، مرتب با افراد گوناگون، رابطه برقرار کرده، همین می‌تواند منجر به انزوای بیشتر آنان شود.

احساس انزوا در میان زنان با ۴۷ درصد در برابر ۳۶ درصد در میان مردان بیشتر بوده و بیشتر از مردان نیز به دنبال کمک بوده‌اند.

ممکن است، احساس انزوا در افرادی که برای یافتن کار مسافت زیادی را گذرانده‌اند یا افرادی که احساس می‌کنند در بیرون از محیط کار، تحت حمایت شبکه‌ای نیستند، پدید می‌آید.

در جامعه مدرن، با اغلب افراد متکی به روابط شبکه‌ای خاص مانند روابط کاری هستیم که این امر ما را در برابر تغییرات زندگی آسیب‌پذیر می‌کند؛ برای نمونه، طلاق می‌تواند شما را از برخی دوستان هم جدا کند یا بچه‌دار شدن که شما را از روابط کاری دور می‌کند.

نوع انسان، حیوانی اجتماعی است و به زندگی در گروه‌های خانوادگی عادت کرده است؛ بنابراین، اگر ما در گروهی این‌چنینی قرار نگیریم، به تدریج احساس ناراحتی و افسردگی کرده و به تدریج منظم کردن رفتارمان برایمان سخت می‌شود.

گروه‌هایی مانند کهنسالان، افراد بیکار و افراد دارای معلولیت که در خطر انزوا هستند، باید حمایت‌هایی را برای کاهش آسیب‌پذیری آنان در برابر انزوای حاد ـ که همراه با مشکلات سلامت است ـ دریافت کنند.

به‌طور کل میتوان چنین نتیجه گیری کردکه مردم بیش از پیش منزوی شده و از یکدیگر فاصله گرفته‌اند، در حالی که تنهایی و انزوا در میانسالی یا هنگام بازنشستگی و زمانی که فرزندان خانه را ترک می‌کنند یا وقوع طلاق یا فوت نزدیکان، عادی است، اما محدود به گروه‌های سنی کهنسال نمی‌شود.

پارمیس ایزدپناه