جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
سفر به هیچ کجا, از هیچ کجا
«جاده» تصاویر و کاراکترهای رمان کورمک مککارتی را جان میدهد. این فیلم قوی است اما برای من فاقد آن تاثیرگذاری احساسی بود البته مطمئن نیستم که این اشکال به فیلمسازها مربوط باشد؛ خود رمان هم اگر به کاراکترها و تصاویر آنها محدود میشد موفق از کار در نمیآمد. تاثیرگذاری و قدرت رمان ناشی از نوع خاص «نثر» مککارتی و سحر کلمات انتخابی او است. این اتفاقی است که در تمام کتابهای مککارتی افتاده است اما بهخصوص در این مورد خاص بیشتر حس میشود چرا که دیالوگهای این کتاب بسیار خاص، موجز و هوشمندانه هستند. داستان فیلم مشخص و سرراست است: آمریکا ویران شده و به یک برهوت بدل شده است. تمام محلهای سکونت یا ویران شدهاند یا خالی از سکنه هستند؛ گیاهان، سبزی و آبادانی هم مرده است، محصولی نمیروید و تمام نشانههای تمدن ناپدید شده است.
این اتفاق آنقدر جدید است که حتی بچه فیلم پسر که خیلی کم سن است، در دوران سلامت و خوشی به دنیا آمده است. علت این ویرانی و فنا توضیح داده نمیشود. شاید به این دلیل که هیچ توضیحی نمیتواند برای چنین ویرانی قانعکننده باشد. مککارتی دوران پرتوهم پس از حادثه یازدهم سپتامبر را دوباره زنده میکند. پسر و مرد راه خود را به سوی دریا باز میکنند، شاید به این دلیل که دریا و اقیانوس در آمریکا و فرهنگ آنجا همیشه سمبل امید بوده است. تنها نجات یافتهها به صورت انفرادی زندگی میکنند و آنهایی که ضعیفترند به بردگی گرفته میشوند و شاید حتی از آنها به عنوان غذا استفاده میشود. ما اغلب این کار را انجام دادهایم. برای مثال گاوها را نگه میداریم، آنها در هکتارها زمین زندگی میکنند تا در زمان لازم آنها را بکشیم و از گوشت آنها استفاده کنیم. طبیعی است که در مملکتی که غذا در دسترس نیست، ممکن است انسانها از این بترسند که گوشت آنها خوراک آدمخوارها شود. اگر چه از همین حالا شایعاتی در مورد انسانهایی که برای روز مبادا اسلحه انبار میکنند شنیده میشود، اما پسر و مرد طی راه هیچ مغازه اسلحهفروشی نمییابند.
مرد اسلحهای دارد که تنها دو گلوله دارد. مرد بدبین است و به همه چیز شک دارد. او و پسر امیدواریهای اندک باقی مانده را تصویر میکنند، او از پسرش میخواهد که به راه رفتن ادامه دهد، اما امید اندکی دارد که سفر آنها یک روز به پایان برسد. شک دارم که این کاراکترها را میشد بهتر یا به گونهای دیگر، بازی کرد. ویگو مورتنسن مرد را به شیوهای خودسر و شکاک بازی میکند که تلاش میکند از پسرش محافظت کند. کودی اسمیتمکفی هم به خوبی نقش پسری را بازی میکند که ویرانیها پریشانش کرده و او در زمانی که هر انسانی ممکن است در ثانیه از بین برود به شدت به پدرش وابسته شده است. فیلم در مقابل تمام وسوسهها برای بدل کردن کودک به بچهای جذاب یا محبوب و از بدل کردن این دو کاراکتر اصلی به یک زوج گرم ایستادگی میکند و به این مسائل تن در نمیدهد. در صحنههای فلاشبک چارلیز ترون، ستاره مشهور، نقش همسر و مادر این دو نفر را در گذشته که روزهای آفتابیتر و بهتری داشتند را بازی میکند البته در این صحنهها ازدواج مرد و زن به بنبست رسیده و تصور میشود این خاطرات همراه مرد است. نمیدانم که این داستان فرعی قرار است در کلیت فیلم چه نقشی را بازی کند: ازدواجی شاد یا ناکام، در دنیای جدید آیا فرقی با هم دارند؟ البته شاید برای مرد و پسر این مساله فرق کند چرا که در روزگار ویرانی و نابودی خاطرات تنها دستاویز انسان هستند. اتفاقات بیرونی رمان عینا در فیلم آمدهاند اما نوع خاص نثر مک کارتی را نمیتوان با دیالوگها و وقایع نشان داد. این نثر مثل شعر میماند و غیرقابل رسوخ است.
«جاده» مثل آثار ساموئل بکت است. اگر این ویژگیها نبود «جاده» ممکن بود صرفا یک داستان علمی تخیلی با مضمون وقایع آخر الزمانی شکل بگیرد و فیلمی اینگونه از روی آن ساخته شود. سهل است که فرض کنیم چنین دستمایهای به چطور فیلمی بدل میشود. مثل رمان ریچارد ماتیسون که دستمایه ساخت فیلم «من اسطوره هستم» در سال ۲۰۰۷ بود. چطور کارگردان و فیلمنامهنویس فیلم جان هیلکات و جوپنال میتوانستند قدرت کلمات مککارتی را در فیلم خودشان بیاورند؟ آیا آنها میتوانستند از شیوه بصری استیلیزهتری، به جای رئالیسم صرف استفاده کنند؟ آیا تصاویر سیاه و سفید میتوانست به کار بیاید؟ در این مورد مطمئن نیستم. شاید هم کارهای مککارتی، به سادگی، مثل کارهای فالکنر، قابل تبدیل به فیلم نباشد. شاید بهترین اقتباس از کارهای مککارتی را برادران کوئن با فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» انجام دادند. در آن فیلم داستان با یک کارکتر غیرمعمول شروع میشود و بعد این کاراکتر با دیگران احاطه میشود اما در «جاده» این مساله وجود ندارد و جهان خالی از حیات تصویر میشود. بهترین کارهای مک کارتی «ساتری» و «استوای خون» است.
این کتاب دوم که در غرب قدیم میگذرد در مورد یک مرد لاغر طاس نترس به نام جماح هولان است که سنگدلی او رنج و هراس و مرگ رقم میزند (این کتاب قرار است توسط تاد فیلد کارگردان «در اتاق خواب» به فیلم بدل شود). فیلم قبلی هیلکات «تکلیف» (۲۰۰۵) که فیلمنامه آن توسط نیک کیو نوشته شد در کل یک اثر مک کارتی جلوه میکند. انگار چیزهایی در کار مککارتی است که هیلکات را به خود جذب میکند و البته یک کارگردان باید شجاع باشد تا اجازه دهد چنین اتفاقی به صورت عملی بیفتد. البته زمانی که این مطلب را مینویسم، در ذهنم دارم که کمتر کسی از خوانندگان این نوشته، کتاب «در جاده» را خوانده باشد، هر چند که این کتاب در فهرست کتابهای منتخب اپراوینفری هم جای گرفته است. تعداد خوانندگان بقیه کتابهای مک کارتی از این هم کمتر است. سالهاست که این جمله را تکرار کردهام که یک منتقد باید فیلم را صرفا در حیطه خودش نقد کند و به این مساله فکر نکند که فیلم چقدر به کتاب منبع خود «وفادار» بوده است. این مثل این است که ما به کتاب وفادار هستیم و ساختن یک نسخه سینمایی از روی کتاب خیانت به آن است. قبول دارم که مشکل من این است که خیلی با کارهای کورمک مککارتی آشنا هستم. شاید این موضوع باعث شود که کار من در مورد نقد هر فیلمی که از روی آثار این نویسنده ساخته میشود، تحت تاثیر قرار بگیرد. همیشه وقتی میشنوم قرار است از روی کتابی فیلمی ساخته شود تصمیم میگیرم کتاب را نخوانم اما از خواندن کتابهای مک کارتی خوشحالم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر بارش باران یسنا آتش سوزی پلیس قوه قضاییه تهران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو کارگران
فضای مجازی سریال نمایشگاه کتاب تلویزیون مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی