شعله شیرین

تشنه‏ام، جانِ فراتِ همه آبم بدهید
یا به دریا خبر از حالِ خرابم بدهید
چون اباالفضلِ پر از عشق، بیایید همه
بین گهواره پرپر شده، تابم بدهید
تشنه‏ام، با لب گلگونِ عطش وا عطشم …

تشنه‏ام، جانِ فراتِ همه آبم بدهید

یا به دریا خبر از حالِ خرابم بدهید

چون اباالفضلِ پر از عشق، بیایید همه

بین گهواره پرپر شده، تابم بدهید

تشنه‏ام، با لب گلگونِ عطش وا عطشم

در دلِ بسترِ خون، رخصتِ خوابم بدهید

حربه حرمله‏ها با دل و جانم چه نكرد

خبر از تشنگی و حال خرابم بدهید

با نشان دادنِ گل‏هایِ به خون خفته باغ

كمتر از دیدنِ این صحنه عذابم بدهید

ساقیانِ لبِ كوثر، بشتابید كنون

كه از این تشنه لبی جام شرابم بدهید

كی می‏آیید به بالینِ منِ غرقه به خون

تا به پاس عطشم، جرعه‏ای آبم بدهید

تا نبینم غضب و چهره ظلمانی شب

با گل و لهجه خورشید، جوابم بدهید

محمد علی قاسمی