یکشنبه, ۳ فروردین, ۱۴۰۴ / 23 March, 2025
مجله ویستا

سلام بر فصل کودکی ها


سلام بر فصل کودکی ها

تابستان خوبم سلام. امروز دوازدهمین روزی است که تو آمده‌ای و من انگار نه انگار که فصلی رفته و فصلی آمده است.
تقصیر تو نیست. تقصیر ماست که با بهار دلمان بارانی می‌شود و فکر می‌کنیم …

تابستان خوبم سلام. امروز دوازدهمین روزی است که تو آمده‌ای و من انگار نه انگار که فصلی رفته و فصلی آمده است.

تقصیر تو نیست. تقصیر ماست که با بهار دلمان بارانی می‌شود و فکر می‌کنیم بهار چه زیبا و چه دلنشین است. کاش بعد از بهار نمی‌آمدی تا قدر تو را بیشتر بدانیم.

تقصیر تو نیست. تقصیر ماست که دمدمی مزاجیم. صبح حالمان خوب است. ظهر با مردم دعوا داریم و شب که می‌شود حوصله خودمان را هم نداریم. درست مثل بهار که صبحش ملس است. ظهرهایش آرام است. سر شب ابری است و تا صبح هم بارانی می‌شود. اما تابستان خوبم، تو فصل دیگری هستی.

تو فصل خورشیدی و همه چیز ما از خورشید است. تو فصل صبری و ثبات با تو معنا می‌شود. در روزهای تو، خورشید که بالا می‌آید، نسیم‌ها که هیچ، بادها هم آرام‌ترند. مزارع گندم در تو و با تو تمام می‌شوند.

درخت‌ها با تو سر به زیری را می‌آموزند، وقتی که به‌بار می‌نشینند. تاک‌های انگور با تو به جلوه‌گری می‌رسند. ای تابستان داغ، وقتی تو می‌آیی ما معنای سایه‌ها را بهتر می‌فهمیم.

قدر عافیت را بیشتر می‌دانیم. معنای آب را بیشتر درک می‌کنیم. تو مثل یک پدر مقتدر و صبور می‌مانی که جلف بازی‌های بهار و جلوه‌گری‌ها و طنازی‌های پاییز را می‌بینی و خم به ابرو نمی‌آوری. تو صبورتر از این حرف‌ها هستی.

همین است که ما و کودکی‌هایمان با تو بیشتر مانوسیم. هیچ بزرگ‌تری شیطنت‌های ما را وقتی که کودکیم، اندازه تو تحمل نمی‌کند.

همین است که وقتی بزرگ می‌شویم تاب ایستادن در تابستان برایمان سخت می‌شود، اما در کودکی‌هایمان حتی اگر صبح تا شب هم با تو کلنجار می‌رفتیم باز هم عین خیالمان نبود.

تابستان مهربان، ما بعضی از روزهای تو را در بعضی از روزهای زندگی‌مان بیش از اندازه دوست داریم. روزهای شهریوری تو برای ما وقتی به انتظار مهر می‌نشستیم خیلی دوست داشتنی بودند و هستند.

همان روزهایی که تو در حال رفتن بودی و با رفتنت فصل مهر و مدرسه ما هم آغاز می‌شد و البته ما دلمان می‌خواست بیشتر و بیشتر با تو بمانیم و سرخوشانه و دلخوشانه و دور از هر دغدغه‌ای روزها و شب‌هایمان را سپری کنیم.

تابستان خوبم، حالا مدتی است ما در گیرودار زندگی دیگر به انتظار تابستان نمی‌نشینیم. تو می‌آیی و می‌روی و ما سرمان به کار خودمان گرم است. ما بزرگ شده‌ایم و انگار دیگر روزهای کشدار و تب‌دار تو و خورشید گرمت دلمان را گرم نمی‌کند.

تابستان خوبم، تو انگار فصل کودکی‌ها هستی. فصل خوبی‌های کودکانه. فصل شادمانی زیر آسمان داغ. فصل کوچه‌‌ها، کوچه باغ‌ها، تابستان مهربان خوش به حالت که همیشه قلبی به سادگی کودکی‌ها داری...

صولت فروتن