جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مثل بافتن قالیچه یی ابریشمی


مثل بافتن قالیچه یی ابریشمی

شاید بتوان گفت واقعیت رویایی و البته تلخ مردی میانسال با سر و لباس چرك و كثیف و درب و داغان و سیگارهایی كه هیچ گاه خاموش نمی شوند در میان همه آن آدم های تروتمیز می لولد و جوری راه می رود كه انگار آنها را نمی بیند آدم های شیك پوش و مرتب طوری به او نگاه می كنند كه انگار او مهمترین آدم دنیاست

● یك‌ روز در پشت‌ صحنه‌ فیلم‌ «رییس‌» مسعود كیمیایی‌

روز چهارشنبه‌ است‌. تقویم‌ هم‌ ۲۵ مرداد را نشان‌ می‌دهد. اینها تنها واقعیاتی‌ هستند كه‌ می‌توانم‌ در وقوعشان‌ تردید نداشته‌ باشم‌. البته‌ خیابان‌ یوسف‌آباد و خانه‌ ویلایی‌ كوچه‌ سیزدهم‌ هم‌ واقعی‌ هستند. بعد از آن‌ هرچه‌ دیدم‌ در فضای‌ معلق‌ میان‌ واقعیت‌ و تخیل‌ می‌گذرد. آدم‌های‌ زیادی‌ در محل‌ گرد آمده‌اند كه‌ همگی‌ در دنیای‌ واقعی‌ حضور دارند، ولی‌ كارهایی‌ كه‌ انجام‌ می‌دهند برای‌ ساختن‌ دنیایی‌ دیگر است‌ كه‌ نه‌ از جنس‌ واقعیت‌ است‌ و نه‌ رویا.

شاید بتوان‌ گفت‌ واقعیت‌ رویایی‌ و البته‌ تلخ‌. مردی‌ میانسال‌ با سر و لباس‌ چرك‌ و كثیف‌ و درب‌ و داغان‌ و سیگارهایی‌ كه‌ هیچ‌گاه‌ خاموش‌ نمی‌شوند در میان‌ همه‌ آن‌ آدم‌های‌ تروتمیز می‌لولد و جوری‌ راه‌ می‌رود كه‌ انگار آنها را نمی‌بیند. آدم‌های‌ شیك‌پوش‌ و مرتب‌ طوری‌ به‌ او نگاه‌ می‌كنند كه‌ انگار او مهمترین‌ آدم‌ دنیاست‌.

مرد میانسال‌ دیگری‌ با روپوش‌ سفید دكترها كه‌ نامرتبی‌ و چركی‌ زیادش‌ او را از دكترهای‌ اتوكشیده‌یی‌ كه‌ می‌شناسیم‌ متمایز می‌كند، در آن‌ جمع‌ حضور دارد و بی‌تفاوتی‌ از سرورویش‌ می‌بارد. اصلاص كاری‌ به‌ آن‌ همه‌ سیم‌ و لامپ‌ و چراغ‌ و شلوغی‌ ندارد و مدام‌ از آن‌ مطب‌ ساختگی‌ و هراس‌آور بیرون‌ می‌رود و بعد از دقایقی‌ با صدای‌ یك‌ نفر كه‌ اغلب‌ دستیار كارگردان‌ است‌ می‌آید داخل‌ مطبش‌ و به‌ جراحی‌ عجیب‌ و غریبش‌ ادامه‌ می‌دهد. عجیب‌ترین‌ چیزی‌ كه‌ در آن‌ روز چهارشنبه‌ ۲۵ مرداد دیدم‌، جوانی‌ با موهای‌ مجعد و بافته‌ شده‌ به‌ شیوه‌ آفریقایی‌ و سر و بدنی‌ خون‌آلود بود كه‌ روی‌ تخت‌ مطب‌ دراز كشیده‌ بود و موقع‌ جراحی‌ چنان‌ نعره‌هایی‌ می‌زد كه‌ دیوارهای‌ اتاق‌ می‌لرزید. او مهمترین‌ آدم‌ این‌ جمع‌ بود، چراكه‌ قرار بود به‌ قهرمان‌ اسطوره‌یی‌ جان‌ بدهد.اینجا پشت‌ صحنه‌ فیلم‌ رییس‌، بیست‌وششمین‌ ساخته‌ مسعود كیمیایی‌ است‌ و همه‌ این‌ آدم‌ها قرار است‌ نقش‌های‌ مقابل‌ دوربین‌ و پشت‌ دوربین‌ را، برای‌ او، برای‌ زنده‌ كردن‌ ذهنیات‌ او روی‌ پرده‌ نقره‌یی‌ ایفا كنند.

● قالی‌ ابریشم‌

قرار است‌ سكانس‌ ۱۲ فیلمنامه‌ رییس‌، فیلمبرداری‌ شود. در این‌ سكانس‌، راننده‌ (اكبر معززی)، سیامك‌ (پولاد كیمیایی)، را كه‌ میان‌ زباله‌ها بوده‌ به‌ مطب‌ یك‌ دكتر (خسروشكیبایی‌) می‌برد و... یكی‌ از همان‌ سكانس‌های‌ كیمیایی‌وار كه‌ از همین‌ مرحله‌ فیلمبرداری‌ معلوم‌ است‌ نتیجه‌اش‌ چه‌ خواهد شد. اصلاً هم‌ مهم‌ نیست‌ كه‌ دوستداران‌ یا مخالفان‌ كیمیایی‌ در مورد فیلمش‌ چه‌ بگویند. نتیجه‌ فیلم‌، در نظر بینندگان‌ هرچه‌ باشد، در این‌ مساله‌ تفاوتی‌ ایجاد نمی‌شود كه‌ سكانس‌ ۱۲ در نسخه‌ نهایی‌، لحظه‌هایی‌ به‌ یادماندنی‌ را رقم‌ خواهد زد.

شاید به‌ این‌ دلیل‌ است‌ كه‌ «علیرضا زرین‌دست‌» از آن‌ به‌ یك‌ «قالی‌ ابریشم‌» تشبیه‌ كرده‌ و می‌گوید: «وقتی‌ در حال‌ بافتن‌ قالی‌ ابرشیم‌ باشید اگر از شما بپرسند چه‌ كار می‌كنید می‌گویید دارم‌ قالی‌ ابریشمی‌ می‌بافم‌. حالا من‌ هم‌ دارم‌ یك‌ قالی‌ ابریشم‌ می‌بافم‌.» او درباره‌ كلیت‌ كار می‌گوید: «این‌ فیلمنامه‌ دو سكانس‌ بسیار سخت‌ داشت‌ كه‌ خوشبختانه‌ آن‌ را همان‌ اول‌ كار گرفتیم‌ (منظورش‌ سكانس‌ پیدا شدن‌ پولاد از میان‌ زباله‌ها و نیز درگیری‌ ابتدای‌ فیلم‌ است)، اگر این‌ دو سكانس‌ برای‌ اواخر كار می‌ماند، دیگر انرژی‌ نداشتم‌.»

... و كیمیایی‌، مثل‌ همیشه‌اش‌ این‌ انرژی‌ را دارد. او با آن‌ پیراهن‌ زرشكی‌ مارك‌دار و شلوار یشمی‌اش‌ كه‌ مثل‌ اغلب‌ اوقاتش‌ خوب‌ با هم‌ ست‌ شده‌، بازیگرانش‌ را راهنمایی‌ می‌كند. او به‌ نوعی‌ با بازیگران‌ كس‌د دارد. شاید با یك‌ شوخی‌ یك‌ حس‌ بسیار مهم‌ را دارد توضیح‌ می‌دهد كه‌ اگر هنرپیشه‌ گیرا باشد، یكی‌ از بهترین‌ بازی‌هایش‌ را ارایه‌ خواهد كرد. می‌توان‌ گفت‌ این‌ درك‌ را، «اكبر معززی‌» كه‌ سالیان‌ سال‌ با كیمیایی‌ همكاری‌ كرده‌ و شاید رفاقتی‌ هم‌ كرده‌، داشته‌ باشد.

او در مورد نقشش‌ می‌گوید كه‌ نقش‌ یك‌ راننده‌ كامیون‌ را دارد كه‌ بیشتر در یك‌ ربع‌ اول‌ فیلم‌ بازی‌ دارد. معززی‌ اعتقاد دارد كه‌ بهترین‌ نقشش‌ در فیلم‌ تیغ‌ و ابریشم‌ بوده‌ است‌، ولی‌ كیمیایی‌ به‌ معززی‌ گفته‌ كه‌ نقش‌ خود را در رییس‌ حتی‌ بهتر از آن‌ فیلم‌ در آورده‌ است‌.... كیمیایی‌ كات‌ می‌دهد. یك‌ بار دیگر باید دیالوگ‌ معززی‌ گرفته‌ شود. «بهش‌ گفتم‌ دكتر، گفتم‌ ۴ تومن‌، ۳ تومن‌ مال‌ شما، یه‌ تومن‌ هم‌ مال‌ ما». كیمیایی‌ روی‌ تاكید كلمات‌ خاص‌، توجه‌ ویژه‌یی‌ دارد. با معززی‌ حرف‌ می‌زند و تا آماده‌ شدن‌ او در مورد رییس‌ می‌گوید: «فیلمبرداری‌ داره‌ خوب‌ پیش‌ میره‌. این‌ خیلی‌ فیلم‌ مشكلیه‌. البته‌ اینو از نظر اجرا و پروداكشن‌ می‌گم‌.»

او یك‌ بار دیگر هم‌ گفته‌ بود كه‌ «حكم‌» تمرینی‌ برای‌ ساخت‌ «رییس‌» بوده‌ است‌.

● كوتاه‌ و به‌ یاد ماندنی‌

شكیبایی‌، كه‌ در حكم‌ هم‌ حضوری‌ كوتاه‌ و به‌ یادماندنی‌ داشت‌، نقش‌ دكتر را دارد كه‌ باید زخم‌های‌ سیامك‌ (پولاد) را درمان‌ كند. مثل‌ همیشه‌ ، وقتی‌ كه‌ دیالوگ‌ «سالم‌ و درست‌ و شانه‌ كرده‌ می‌دم‌ تحویلت‌» را می‌گوید، باور پذیر و البته‌ خودش‌ است‌. دوست‌ ندارد راجع‌ به‌ فیلم‌ و نقشش‌ حرف‌ بزند، این‌ عادت‌ او در مورد تمام‌ كارهایش‌ است‌، ولی‌ شاید بخاطر كیمیایی‌ باشد كه‌ می‌گوید: «من‌ هر چی‌ راجع‌ به‌ كیمیایی‌ بگویم‌، راجع‌ به‌ كسی‌ است‌ كه‌ كم‌ از او گفته‌اند. من‌ كیمیایی‌ را یك‌ آدم‌ جهانشمول‌ و كارگردان‌ بزرگی‌ می‌بینم‌.

اصلاً كیمیایی‌ اوستای‌ منه‌ كه‌ اگه‌ با یه‌ اشاره‌ دست‌ (دست‌ راست‌ خود را بالا می‌برد) بگه‌ بیا، من‌ میام‌. حالا می‌خواد برا هر كاری‌ باشه‌.»رییس‌ ، ششمین‌ همكاری‌ مشترك‌ فرامرز قریبیان‌ با كیمیایی‌ است‌. همكاری‌ دو نفره‌یی‌ كه‌ حاصلی‌ پر بار چون‌ گوزن‌ها، خاك‌، غزل‌ و رد پای‌ گرگ‌ داشته‌ است‌. پس‌ از حدود ده‌، دوازه‌ سال‌ است‌ كه‌ این‌ دو یك‌ بار دیگر در فیلمی‌ دارند همكاری‌ می‌كنند. مسعود كیمیایی‌ راجع‌ به‌ این‌ اتفاق‌ می‌گوید: «در این‌ سال‌ها من‌ نقشی‌ برای‌ قریبیان‌ نداشتم‌. آخرین‌ نقش‌ در «رد پای‌ گرگ‌» بود و بعد از آن‌ هم‌ نقش‌هایی‌ كه‌ دوست‌ داشتم‌ و مناسب‌ او بود در فیلم‌هایم‌ نبود.

فرامرز باید نقش‌های‌ خیلی‌ خاصی‌ را توی‌ فیلم‌های‌ من‌ بازی‌ كند، او هنرپیشه‌ خیلی‌ خوبی‌ است‌، ولی‌ اگر كمی‌ دلسردی‌ و مساله‌ داشته‌ باشد براحتی‌ بازی‌ خوب‌ خودش‌ را كنار خواهد گذاشت‌.»

... و پولاد كیمیایی‌ كه‌ در حكم‌ از عنوان‌ پسر مسعود كیمیایی‌ گذشت‌ و تبدیل‌ به‌ پولادی‌ شد كه‌ یك‌ هنرپیشه‌ خوب‌ است‌. كیمیایی‌ در مورد او می‌گوید: «در حكم‌ كه‌ خیلی‌ خوب‌ بود و در این‌ فیلم‌ هم‌ خوب‌ بازی‌ خواهد كرد. پولاد از جوانان‌ خوش‌ صورت‌ سینمای‌ امروز نیست‌ و خودش‌ هم‌ خیلی‌ تلاش‌ دارد كه‌ از آنان‌ نباشد. پولاد اصولاً بازیگری‌ است‌ كه‌ به‌ زبان‌ تن‌ خیلی‌ اهمیت‌ می‌دهد. یعنی‌ همانقدر كه‌ تنش‌ باید بازیگر باشد صورتش‌ هم‌ باید بازیگر باشد.» در مورد مهناز افشار هم‌ می‌گوید: «دنبال‌ یك‌ بازیگر جوان‌ می‌گشتیم‌ و فیلم‌ «آتش‌ بس‌» میلانی‌ را دیدم‌ و چنین‌ شد كه‌ او را برای‌ ایفای‌ نقش‌ طلا انتخاب‌ كردیم‌.»

گذشته‌ از پروداكشن‌ سخت‌ فیلم‌ ، آیا «رییس‌» سختی‌های‌ دیگری‌ هم‌ برای‌ كیمیایی‌ دارد؟ جواب‌ او، غیر منتظره‌ است‌: «دو تا مساله‌ توی‌ این‌ فیلم‌ دارم‌. یكی‌ اینكه‌ تا این‌ تاریخ‌ یك‌ موسیقیدان‌ و آهنگساز فیلم‌ می‌خواهم‌ معرفی‌ كنم‌ و دو سه‌ تا بازیگر جدید...»

نگارباباخانی‌


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.