چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

با کلام یا بی کلام


با کلام یا بی کلام

جشنواره تئاتر فجر فرصت خوبی است که همه انواع نمایش را ببینیم و تجربه کنیم از کارهای فرمی تا کارهایی که متکی بر زبان هستند و غیره کنار هم قرار گرفتن این چند دسته کار است که جشنواره را جشنواره می کند

نمایشی بود از کشور آلمان، با کارگردانی ایتالیایی درباره رویدادی در فرانسه. نمایش دیگری هم بود از مسجدسلیمان با نگاهی به نمایشنامه یی از اسپانیا. لابد تئاتر همین است. لابد همین که یکی از اینجا و دیگری از آنجا بیاید و کنار هم خوش بنشینند تئاتر است.

تئاتر با همین چیزهایش هست که تئاتر است. در نمایشی زبان مهم است و در نمایش دیگر حرکت و در دیگری نور و صدا و جالب آنکه همه هم تئاتر حساب می شوند.

نمایشی آمده بود از کشور آلمان به نام «مرگ دانتون». درباره انقلاب فرانسه بود و «روبرتو چولی» کارگردان ایتالیایی الاصل کشور آلمان آن را کارگردانی کرده بود. نمایش در تالار وحدت اجرا می شد و تقریباً سالن پر از جمعیت بود. قاعدتاً همه زبان آلمانی نمی دانستند و همه هم تاریخ نخوانده بودند و ماجرای انقلاب فرانسه، دانتون، روبسپیر و دیگران را نمی دانستند. خواندن نمایشنامه یی که چولی از روی آن تئاتر را ساخته بود، هم پیشکش.

چولی هم این موضوع را می دانست و با دستگاه پروجکشن، ترجمه فارسی برخی از دیالوگ ها را بر بالای صحنه که فضای سیاهی بود، می انداخت. شاید اگر مثل اولین سال های حضور این کارگردان چنین کمکی به مخاطب ایرانی نمی شد، خیلی ها همان اوایل اجرا، سالن را ترک می کردند و برای ادامه کار نمی ماندند، اما حرکت هوشمندانه کارگردان در ترجمه برخی از دیالوگ ها باعث شد همه پای کار بمانند. از طرفی شیوه اجرای نمایش های چولی به شیوه یی است که زیاد روی صحنه اش جنب و جوش نیست.

شاید دقایقی بگذرد و دو بازیگری که با هم صحبت می کنند، از جایشان تکان نخورند. لحن ماشینی بازیگران نمایش های چولی در همه کارها و مخصوصاً این کار که به روایت چند عروسک خیمه شب بازی بود، فرصت به تماشاگر می دهد تا نگاهش را به بالای صحنه ببرد و جمله ها را هم بخواند.

بعد از اینکه این نمایش اجرا شد، عده یی از اهل تئاتر بر آن خرده گرفتند و عده دیگری هم از آن دفاع کردند. چند نفری هم که از اهل تئاتر در آن اجرا در سالن بودند از حرکات و رفتارشان این طور می شد فهمید که با اثر ارتباط گرفته اند و از تماشای آن لذت می برند.

اگر این تایید ها را ملاکی بر خوب بودن این اثر بدانیم، می توانیم نتیجه بگیریم که کار چولی تئاتر بود. حتی اگر خیلی متکی بر دیالوگ باشد، اثری پذیرفته شده بود.

نمایشی آمده بود از شهر «مسجدسلیمان» به نام «عروسی خین» درباره عاشق و معشوقی که آخر نمایش کشته می شوند. داستان نمایش برگرفته از نمایشنامه «عروسی خون » نوشته فدریکو گارسیا لورکا است. نمایش قصه دختری را می گوید که در شب عروسی، توسط نامزد سابقش ربوده می شود و داماد پی آنها می آید و هر سه کشته می شوند. این داستان از آن داستان های ازلی - ابدی است که تقریباً در همه فرهنگ ها شنیده می شود و قصه اش را می شود حدس زد.

نمایش «عروسی خین» به لهجه بختیاری اجرا می شد و همه صحبت ها و کلمه ها را مخاطب غیربختیاری متوجه نمی شد. اما قصه از دست تماشاگر در نمی رفت. حرکات سریعی که در گوشه و کنار صحنه انجام می شد، رقص ها و آیین های سنتی ایل بختیاری و تقسیم شدن صحنه به دو قسمت در جلو و عقب و یکی هم در بالا، نمایش را به اثری پرتحرک تبدیل کرده بود که نمی شد حواس و چشم مخاطب به جایی غیر از صحنه و بازیگران باشد. اما رشته کار هم از دست مخاطب در نمی رفت.

«عروسی خین» نمایشی است که خیلی راحت با مخاطبش رابطه برقرار می کند. بدون آنکه نیاز زیادی به کلام داشته باشد. چند نفری از بزرگان تئاتر کشورمان که برای داوری این اثر در سالن بودند با لحظه لحظه نمایش ارتباط برقرار کردند و بعد از نمایش هم که به استراق سمع ایستاده بودیم از پچ پچه هایشان بوی رضایتمندی می آمد.

جشنواره تئاتر فجر فرصت خوبی است که همه انواع نمایش را ببینیم و تجربه کنیم. از کارهای فرمی تا کارهایی که متکی بر زبان هستند و غیره. کنار هم قرار گرفتن این چند دسته کار است که جشنواره را جشنواره می کند. اما گاهی مشکلات و موانع موجود بر سر راه دعوت از نمایش های خارجی و حتی جابه جایی زمان برپایی جشنواره باعث می شود که بخش بین الملل جشنواره تئاتر فجر آنچنان که باید متنوع نباشد و همین امر سبب می شود که وقتی می خواهیم مقایسه یی بین کارها داشته باشیم تنها دو نمونه جلوی دستمان باشد. خودتان قضاوت کنید که اگر چنین و چنان نبود، اوضاع چطور می شد؟

مانی صراف