جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تجربه دینی


تجربه دینی

یکی از مباحث نوظهور در تفکر دینی مبحث تجربه دینی است البته تجربه دینی یا به تعبیری شاید دقیق تر کشف و شهود دینی به هیچ وجه پدیده نوظهوری نیست, بلکه سرگذشتی به قدمت تاریخ بشر دارد و حتی دوران ما دوران افول چنین تجربه هایی است

دکتر انشاءالله رحمتی در شماره دوم ماهنامه پژوهشی «اطلاعات حکمت و معرفت» با تاملی در ماهیت تجربه دینی مقاله ای دراین باره نوشته اند با عنوان معانی هرگز اندر حرف ناید که بخشی از آن را در ادامه می خوانید.

یکی از مباحث نوظهور در تفکر دینی مبحث تجربه دینی است. البته تجربه دینی یا به تعبیری شاید دقیق تر کشف و شهود دینی به هیچ وجه پدیده نوظهوری نیست، بلکه سرگذشتی به قدمت تاریخ بشر دارد و حتی دوران ما دوران افول چنین تجربه هایی است؛ چرا که به زبان آماری می توان گفت شمار کسانی که در زمانه ما از چنین تجاربی برخوردار هستند در قیاس با دوران های گذشته و به نسبت با تعداد جمعیت امروز بشر بسیار اندک است. به تعبیر حافظ «گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت». اما تامل در این قبیل تجارب و کشاندن آنها به عرصه بحث و نظر فلسفی، البته پدیده نوظهوری است. در گذشته لااقل به صورت منسجم به موضوع تجربه دینی پرداخته نشده و تلاش نظام مندی برای استنباط و استخراج لوازم معرفتی چنین پدیده ای صورت نگرفته است ولی امروزه تجربه دینی به عنوان یکی از موضوعات ثابت رشته هایی چون فلسفه دین و روانشناسی دین مطرح است. عمده ترین پرسش هایی که در باب تجربه دینی مطرح است را می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد؛

۱) پرسش های راجع به ماهیت تجربه دینی

۲) پرسش های راجع به اعتبار این تجربه.

ابتدا باید این پدیده را تحلیل کرد و چند و چون آن را معلوم ساخت. به این معنا که چیزی که تحت عنوان درک دینی یا درک خداوند می شناسیم، در قیاس با دیگر ادراکات بشری چه جایگاهی دارد، آیا به پاره ای از این ادراکات همانند است یا اصولاً سنخ جداگانه ای دارد. این را می توان حیث تصوری مساله دانست. ولی پرسش دیگر این است که آیا این تجربه می تواند دلیل بر وجود موضوع خود باشد، به عبارت دیگر آیا این تجربه واقعاً موضوع و متعلقی دارد و می تواند از آن موضوع و متعلق پرده بردارد. آیا این تجربه تجربه ای واقعی است و لااقل به اندازه دیگر تجربه هایی که داریم قابل اعتماد است، یا نه اصولاً تجربه نیست بلکه تجربه نما است. این را می توان حیث تصدیقی مساله دانست. در این نوشتار بحث ما به پرسش نخست معطوف است. در اینجا عمدتاً با تکیه بر آرای سه تن از نام آوران این عرصه یعنی ویلیام جیمز، ردولف اتو و فردریش شلایرماخر این مساله را بررسی می کنیم.

ترکیب «تجربه دینی» قدری عجیب و غیرمعمول به نظر می رسد بخصوص برای کسانی که تجربه را با اندام های حسی و ادراک حسی قرین می دانند. به لحاظ منطقی قضایایی که آنها را به نام «مجربات» می شناسیم، به نوعی بر محسوسات مبتنی اند. مراد از «محسوسات» قضایایی است که عقل به واسطه حس به صدق آنها حکم می کند. به عبارت دیگر صرف تصور دو طرف قضیه یعنی موضوع و محمول همراه با نسبت برای تصدیق به آنها کافی نیست بلکه آدمی باید از حس مربوط به آن نیز برخوردار باشد تا بتواند چنین قضیه ای را تصدیق کند. به همین دلیل گفته اند؛ «من فقد حساً فقد فقد علماً»، «هرکس از یک حس بی بهره باشد از دانشی هم که برخاسته از آن حس است، بی بهره خواهد ماند.» البته در اینجا «حس» اعم از حس ظاهر و حس باطن است. حال «مجربات» قضایایی هستند که ذهن براساس تکرار مشاهده حسی به صدق آنها حکم می کند، هرچند صرف تکرار مشاهده برای این حکم کافی نیست، ولی در هر صورت مشاهده و تکرار آن شرط لازم برای رسیدن به چنین حکمی است. با توجه به این توضیح باید دید مراد از «تجربه» در اینجا چیست. تجربه به معنایی که در این ترکیب به کار رفته است، با این تصور از مجربات در منطق تفاوت دارد. لفظ «تجربه» experience را در اینجا هم می توان به معنای «محسوسات» تفسیر کرد و هم می توان آن را در مقابل «محسوسات» قرار داد. برای مثال همان طور که در ادامه بحث خواهیم دید، تجربه دینی بنا به تلقی شلایرماخر از سویی یا پرادفوت از سوی دیگر با «محسوسات» منطبق نیست، هرچند که تلقی ویلیام آلستون از آن را می توان با «محسوسات» منطبق دانست. بنابراین لفظ experience هرچند در زبان فارسی به «تجربه» ترجمه شده است، ولی در نگاه نخست دلالت بر نوعی «حال»، «دریافت»، «دل آگاهی» و تعابیری از این دست دارد. با توجه به این، به کار بردن «تجربه» به معنای دقیق کلمه مابه ازای این واژه می تواند ما را دچار مغالطه «مصادره به مطلوب کند»؛ مگر اینکه لفظ «تجربه» را مشترک لفظی یا لااقل واژه ای مبهم و چندمعنایی بدانیم. پس در اینجا «تجربه» را فعلاً به همین معنای کلی در نظر می گیریم. حال پرسش این است که وجه امتیاز این تجربه، حال، دریافت، از امور مشابه کدام است؟ به عبارت دیگر تمایز تجربه دینی از تجربه های دیگر به چیست؟ تمایز این تجربه به موضوعً آن است. تجربه ای را که موضوع یا متعلق آن اموری است که عجالتاً به حوزه و حریم دین به طور کلی مربوط می شوند، می توان تجربه دینی خواند. هر تجربه ای که صاحب آن احساس کند که به موجب آن دریچه ای به عالم غیب به رویش باز شده و از رهگذر آن با امور یا عوالمی آشنا شده است که در ورای دایره ملموس و محسوس زندگی روزمره قرار می گیرند، می تواند نمونه ای از تجربه دینی باشد. البته این بیان، تعریف تجربه دینی نیست ولی راهنما یا دستورالعملی است که براساس آن می توان نمونه های تجربه دینی را گرد آورد و تحلیل و بررسی کرد.

نویسندگان این حوزه نیز بر همین مبنا به گردآوری و تحلیل نمونه های تجربه دینی پرداخته اند.



همچنین مشاهده کنید