جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

احساس کهتری و پیامدهای آن


احساس کهتری و پیامدهای آن

«احساس کهتری » از جمله احساس هایی است که تقریبا تمامی افراد با شدت و ضعف, با آن درگیرند این احساس از یک سو, گران بهاترین انگیزه ای است که انسان را وادار می کند تا به تکامل خویش و راهکارهای رسیدن به کمال بیندیشد تا آن جا که مبنای حرکت و موجب گذر از کهتری به مهتری می گردد

«احساس کهتری‏» از جمله احساس‏هایی است که تقریبا تمامی افراد با شدت و ضعف، با آن درگیرند.این احساس از یک سو، گران‏بهاترین انگیزه‏ای است که انسان را وادار می‏کند تا به تکامل خویش و راهکارهای رسیدن به کمال بیندیشد تا آن‏جا که مبنای حرکت و موجب گذر از کهتری به مهتری می‏گردد و از سوی دیگر، می‏تواند نقشی مخرب و ویرانگر داشته باشد و به صورتی دردناک در وجود فرد رسوخ یابد و به جای حرکت و گذر به مهتری، موجب رفتارهای نامطلوب و غیرعادی شود.احساس کهتری همچون سکه دورویی است که یک روی آن ارجمندی انسان را در پی دارد و روی دیگرش سقوط او را.بنابراین، موفقیت و عدم موفقیت انسان وابسته به چگونگی مواجهه با احساس کهتری است.

اما از آن‏جا که همه افراد از عزت نفس بالایی برخوردار نیستند، در مواجهه با احساس کهتری اقدام به جبران کاذب یا انحرافی می‏نمایند.مکانیزم فرار از واقعیت و روی‏آوردن به خیالات، گریز از مسؤولیت، خودنمایی و ریاکاری، جلب توجه، ترور شخصیت، تخریب دیگران و استفاده از غیبت - تهمت، استهزاء و...، روی آوردن به لذات موقت و مواد مخدر، روشنفکرنمایی و هویت‏باختگی، شبهه‏افکنی و سنت‏شکنی و ریاست‏طلبی نمونه‏هایی از جبران کاذب به شمار می‏آیند.

● تحلیل مفهومی احساس کهتری

اصطلاحاتی نظیر «حس حقارت‏» و یا «خود کم‏بینی‏» و حتی «حس پستی‏» و نظایر آن، که در برخی از نوشته‏ها به چشم می‏خورد بار معنایی منفی دارد و در آن‏ها هیچ جنبه مثبتی لحاظ نمی‏گردد.بر خلاف واژه «کهتری‏» که در آن فقط بار معنایی منفی لحاظ نشده است. بدین‏روی، هم می‏تواند مخرب و ویرانگر باشد، هم می‏تواند محرک و سازنده.علاوه بر این، هیچ اصطلاح و تعبیری نمی‏تواند بهتر و دقیق‏تر از اصطلاح «احساس کهتری‏» که تمام خصوصیات لغوی اصطلاح خارجی Inferiority Feeling را دربردارد، با مفهوم اصلی مطابقت داشته باشد.

،ربر A. Reber,۱۹۸۵) و الحفنی A. M.Alhefny,۱۹۹۴) معتقدند که احساس‏کهتری‏احساس ضعف و ناتوانی‏ای است که از کودکی با فرد همراه است و با نقص بدنی یا روانی تشدید می‏گردد و فرد را دچار یاس و ناکامی می‏سازد. (۱)

ریموند (J. Raymond, ۱۹۸۵) آدلر (A.Adler,۱۹۲۷) و برخی دیگر از روان‏شناسان احساس کهتری را گران‏بهاترین انگیزه‏ای می‏دانند که انسان را وامی‏دارد تا به تکامل خویش بپردازد. (۲)

بنابراین، به طور خلاصه، می‏توان گفت: احساسی که در نتیجه شکست‏ها، طردشدن‏ها، ناکامی‏ها و نامقبول شدن‏ها پیش بیاید که فرد همه را برتر از خود و خود را فاقد استعداد بیابد، «کهتری منفی‏» است و احساسی که مبنای حرکت و گذر از موقعیت کهتری به مهتری گردد، «کهتری مثبت‏» و مفید می‏باشد.

● مرز میان احساس کهتری و دیگر صفات اخلاقی مقارن

شخص کهتر واجد برانگیختگی، بدبینی، کم‏رویی، کناره‏گیری و برخی رگه‏های خلقی منفی است که همه برخاسته از حقارت و ناتوانی‏ای است که در خود احساس می‏کند.در نتیجه، نباید احساس کهتری با بعضی از صفات و ویژگی‏های اخلاقی دیگر نظیر تواضع مشتبه گردد.اگر کسی به جای حرف زدن، سکوت اختیار کند یا در برابر دیگران از خود تواضع و کوچکی نشان دهد یا برای اجتناب از نامحرم با وی ارتباط برقرار نسازد، نشان از احساس کهتری وحقارت نیست.در بعضی موارد، سکوت، ناسازگاری اجتماعی، تواضع، تنهایی و عدم ارتباط با دیگران کمال است و ارزش محسوب می‏گردد; چنان‏که در توصیه‏های رسول گرامی‏صلی الله علیه وآله به ابوذر آمده است: «ای ابوذر، همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد، و بیان خیر بهتر از سکوت است و سکوت بهتر از گفتار بد.» (۳)

احساس حقارت و کوچکی گاهی در برابر خداست، به گونه‏ای که انسان خود را فقیر محض و خدا را غنی مطلق می‏شناسد و این زمانی است که انسان گستره دایره وجودی خدا را بی‏نهایت می‏بیند و خود را در نهایت‏حقارت که این، احساس حقارت نیست، بلکه عبودیت‏حق تعالی است.اما گاهی حقارت با تواضع مشتبه می‏گردد و این زمانی است که شخص در مقابل مردم کوچکی اختیارکندتا دچار خودمحوری نگردد.از این حقارت، به «تواضع‏» تعبیر می‏شود که عبارت است از: شکست نفسی که انسان خود را بالاتر از دیگری نبیند. (۴)

تواضع موجب ذلیل شدن شخص در برابر دیگری نمی‏شود، بلکه سبب رفعت و عزت او می‏گردد; چنانکه پیامبر گرامی‏صلی الله علیه وآله می‏فرماید: «تواضع بر رفعت و عزت انسان می‏افزاید.پس، تواضع اختیار کنید تا خداوند شما را سربلند گرداند.» (۵)

● تواضع، اعتماد به نفس

برخی از روان‏شناسان معتقدند که اگر انسان خویشتن را کم‏تر و بی‏ارزش‏تر از دیگران بشناسد، به «عقده حقارت‏» مبتلا می‏شود و در نتیجه نمی‏تواند با دیگران ارتباط برقرار کند; نمی‏تواند به خوبی صحبت‏کند، دچارشرم‏بیش‏از حد می‏گردد، اعتماد به نفس خویش را از دست می‏دهد، از اجتماع گریزان می‏شود و گوشه‏گیر می‏گردد.حال چگونه می‏توان بین تواضع و اعتمادبه‏نفس جمع‏کرد; یعنی هم تواضع پیشه کرد و هم روان خویش را سالم نگه داشت; هم خود را از دیگران کوچک‏تر دید و هم نشاط روانی‏خویش راحفظ نمود؟ (۶)

به نظر می‏رسد منشا بسیاری از بیماری‏های روانی در انسان‏ها - بدون این‏که بخواهیم نقش خانواده و محیط را نادیده بگیریم - بی‏اعتقادی به وجود خداوند و اتکا نداشتن به منبع عظیم وحی الهی است.اگر انسان این نقطه اتکای اساسی و مهم را از دست‏بدهد، سیل حوادث و بحران‏های روانی او را فرا می‏گیرد و روان او آماج تیرهای آفات و امراض قرار می‏گیرد.اما اگر همه کنش‏ها و واکنش‏های خود را با موازین آسمانی تنظیم کند، از بسیاری آلام روانی نجات می‏یابد.از این‏رو، در روایات، تواضع به «خدایی بودن‏» مقید گشته است: (۷)

پیامبر صلی الله علیه و آله می‏فرماید: «من تواضع لله رفعه الله‏» ; (۸) هر که برای خدا تواضع کند، خداوند سرافرازش می‏گرداند.

اگر تواضع انسان در برابر دیگران، فقط برای خشنودی خداوند باشد و عملش برای خداوند خالص گردد; هیچ حقارتی احساس نخواهد کرد.بدین‏روی، تواضعی پسندیده است که ناشی از اخلاص برای خداوند باشد، وگرنه تواضعی که ناشی از ضعف، شکست و خودکم‏بینی باشد هیچ ارزشی ندارد. (۹)

بر اساس این تحلیل، باید گفت: اگر تواضع انسان در برابر دیگران تنها به دلیل عبودیت و اطاعت از فرمان الهی باشد، نه تنها موجب تضعیف نفس نخواهد شد، بلکه سبب افتخار انسان نیز می‏گردد.

یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید

که جایی که دریاست من کیستم گر او هست‏حقا که من نیستم

چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید

بلندی از آن یافت کو پست‏شد در نیستی کوفت تا هست‏شد. (۱۰)

با توجه به تبیین عبودیت (حقارت انسان در برابر خدا) و تواضع (کوچکی در برابر دیگران برای خدا) مفهوم «کهتری‏» روشن می‏گردد: وقتی شخص خود را در مقایسه با دیگران ناتوان و ضعیف بشمرد و جرات اقدام بر کاری را در خود نبیند.

ربرمی‏گوید: هربازخوردانتقادی‏وعموما منفی‏به سوی خود کهتری و حقارت است.

● کهتری ذاتی

نوعی کهتری از تولد تا مرگ با انسان همراه است.این کهتری موجب می‏گردد که انسان همواره کمال جو و استقلال‏طلب باشد.آدمی در دل و قلب، به کمال عشق می‏ورزد و دایم آن را آرزو می‏کند.علمای کلام و اخلاق این کمال‏طلبی را «فطرت‏» می‏نامند. گرچه در تشخیص «کمال‏» و این که «کمال در چیست‏» اختلاف نظر وجود دارد، اما این حقیقت غیرقابل انکار است که مردم به کمال عشق می‏ورزند، پس از نیل به هر مرتبه‏ای از کمال، به کامل‏تر از آن می‏اندیشند و وقتی به کامل‏تر رسیدند اکمل آن را طلب می‏کنند. این کهتری ذاتی سبب می‏شود که انسان در هیچ مرتبه‏ای از مراتب کمال، رحل اقامت نیفکند.بدین‏روی، انسان آگاهانه یا ناآگاهانه (خواسته و ناخواسته) عاشق کمال مطلق است و همیشه در مقایسه کمال با کمال مطلق، خود را ضعیف و ناقص می‏شمرد.در نتیجه، شعله عشقش فزون‏تر می‏گردد و حرکت مضاعفی آغاز می‏کند.

همچنین انسان‏هایی که آگاهانه این مسیر را می‏پیمایند، در مقایسه با کمال مطلق، خود را نقص مطلق می‏یابند و هر چه را واجدند از ناحیه کمال مطلق می‏بینند. این‏جاست که به «کهتری مثبت‏» می‏رسند و پی می‏برند که از خود هیچ ندارند و هرچه هست از ناحیه کمال مطلق است. (۱۱) در قرآن کریم آمده است: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله‏» (فاطر: ۱۵) ; ای مردم، شما نیازمند به خدا - غنی مطلق - هستید.

این کهتری ذاتی پیوسته در انسان وجود دارد و او را وامی‏دارد تا در جست‏وجوی‏چیزی باشد که تصور می‏کند کمال است.علم‏جویی، زیبایی‏خواهی، قدرت‏طلبی و صفاتی مانند آن از همین حس کمال‏خواهی او سرچشمه می‏گیرد.

▪ کهتری عرضی (مثبت)

انسان زمانی که پا به عرصه هستی می‏گذارد هیچ نمی‏داند.قرآن کریم می‏فرماید: «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا» (نحل: ۷۸) ; خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ نمی‏دانستید.همین احساس موجب تحول جسمی و ذهنی وی، توسعه خود و غلبه بر ناتوانی‏ها می‏شود; بدین معنا کودک نوعی تمایل تسلط یابنده یا فایق شونده مربوط به تحول از خود نشان می‏دهد و این‏گونه به نظر می‏رسد که چنین تمایلی برای بنا کردن موجودیت معنوی و روحانی وی ضروری است و به پاس همین تمایل مشخص، بی‏آن‏که تنها به شناختن چیزهایی رضایت دهد که برای ارضای نیازهای آنی وی تکافو می‏کند، مایل است همواره بیش‏تر بشناسد و بیش‏تر بداند.بر این اساس می‏پرسد، می‏آزماید، جست و جو می‏کند، در همه چیز دخل و تصرف می‏نماید و دایم پا از حوزه ضروریات فوری فراتر می‏نهد و در هر لحظه، به افق والاتر و بالاتری می‏گراید.بدین‏گونه، حلقه رغبت‏های خود را گسترش می‏دهد و در راه به دست آوردن و فتح دنیایی که در آن غوطه‏ور است گام برمی‏دارد.اما از همان نخستین روزهای زندگی، موانعی غلبه نایافتنی سد راه توسعه وجود او می‏شود و دست‏رسی به هدف را تقریبا غیرممکن می‏سازد.کسانی که دارای عزت نفس بالایی هستند و از کهتری عضوی یا بدنی یا روانی رنج می‏برند، احساس کهتری در آنان به منزله منبعی تحریکی است که غریزه جنگنده آنان را به حرکت درمی‏آورد.گویی به ضعف خود می‏گویند: «فکر می‏کنی بر من چیره خواهی شد؟ اشتباه می‏کنی، من بر تو غلبه خواهم کرد! » و برای آن‏که بر ضعف خود غالب آیند، تنها به تلافی رضا نمی‏دهند، بلکه به «جبران مضاعف‏» می‏پردازند; بدین معنا که در راه این پیروزی، تمام نیرو و پشتکار خود را به کار می‏اندازند تا نه تنها ضعف همان عضو را از میان بردارند، بلکه آن را به صورت عضوی‏بیش‏ازحد معمول‏نیرومند درآورند.

نمونه بارز این جبران مضاعف، وضع دموستن (Demosten) ،خطیب مشهور یونانی، است. وی‏در نوجوانی الکن و کم‏رو بود، بعدها نه تنها بر این نقایص خود فایق آمد، بلکه‏بزرگ‏ترین‏ناطق‏عصرخودشد. (۱۲)

الفرد آدلر در یک بررسی نشان داده است که ۷۰ درصد نقاشان مشهور به یکی از نقایص بینایی مبتلا بوده‏اند.بدین‏روی، حس غلبه یافتن بر کهتری در بسیاری از موارد، موقعیت و شاه‏راه به دست آوردن قریحه و استعداد در آنان است. (۱۳)

جبران کهتری با صفاتی عالی‏تر از نوعی که فقدان آن انسان را رنج می‏دهد، در واقع، بهترین و عالی‏ترین راه جبران شکست است.اما همواره وضع بدین‏گونه نیست; زیرا موانع متعدد و علل گوناگونی در مسیر تحول انسان خودنمایی می‏کند و راه تحول را ناهموار می‏سازند.در چنین زمانی است که احساس کهتری در انسان تشدید می‏گردد و آن را در وجودش به نوعی کهتری از تولد تا مرگ صورتی‏جانگدازمستقر می‏سازد.حال باید دید که فرد در برابر این‏رنج جانکاه چه واکنشی از خود نشان می‏دهد. چگونه می‏کوشد تا خود را از گریز آنان مصون بدارد؟

همان‏گونه که گفته شد افراد با عزت نفس بالا در چنین مواقعی، اقدام به جبران مضاعف نموده و بر کهتری خود غالب می‏گردند.اما برخی نمی‏توانند با کهتری خود به مبارزه برخیزند و بر آن چیره شوند تا به تعادل دست‏یابند.به عبارت دیگر، آنان نقص خود را پذیرفته و دچار ناتوانی و یاس می‏گردند.در این صورت، دچار کهتری مرضی می‏گردند.آدلر بر این باور است‏که‏بیش‏تررفتارهای‏نابهنجاروغیرعادی ریشه در این احساس کهتری دارد. (۱۴)

▪ کهتری مرضی (منفی)

آدلر (۱۸۷۰ - ۱۹۳۷ م.) روان تحلیل‏گر اتریشی و بنیانگذار روان‏شناسی فردی مقایسه‏ای و یکی از نظریه‏پردازان احساس کهتری است.او معتقد بود علت احساس کهتری مرضی می‏تواند هر نوع نقص بدنی، ذهنی و اجتماعی، حقیقی یا خیالی باشد. بدین‏سان علت اساسی کهتری حالت ذهنی و روانی است که به دنبال ناکامی‏ها و ناتوانایی‏ها به وجود می‏آید.

● عوامل ایجادکننده احساس کهتری

الف) معلولیت‏های جسمی

احساس کهتری ممکن است‏به دلیل نقص بدنی و نارسایی جسمی باشد.یک نقص عضوی موجب می‏شود که فرد خود را ناقص‏تر از دیگران یافته، احساس کمبود کند.همان‏گونه که عشق به کمال در آدمی فطری است تنفر از نقص نیز فطری به شمار می‏آید.از همین رو، عیب و نقص مورد تنفر فطرت است.شخص وقتی خود را ناقص می‏یابد، دچار احساس تنفر از خود می‏شود، به گونه‏ای که خود را نمی‏پذیرد و باور نمی‏کند. (۱۵)

شخص عاجز و یا ناقص در برابر نارسایی خود، در واقع، دو بار رنج می‏برد: یک بار وقتی خود را در محیط خویش در موقعیت کهتری می‏بیند و بار دیگر وقتی مورد تمسخر و استهزای دوستان و اطرافیان قرار می‏گیرد. (۱۶)

افرادی که دچار کهتری مرضی هستند، مراقبت اطرافیان از آن‏ها، این انتظار را ایجاد می‏کند که مورد توجه و ترحم دیگران نیز واقع شوند و چنین افرادی هرگز توانایی‏های خود را به بوته آزمایش نمی‏گذارند و همین سبب می‏شود که یک ارزیابی منفی از خود داشته باشند. (۱۷)

ب) عوامل خانوادگی

محیط خانوادگی به دو گونه احساس کهتری را، که در ابتدا چیزی عادی است، به صورت نامطلوبی تشدید می‏کند:

۱) غوطه‏ور کردن کودک در موقعیت‏های آسان، نازپروردگی، محبت‏بیش از حد، چرخیدن پروانه‏وار والدین گرد فرزند و برآورده ساختن همه خواسته‏های او سبب می‏شود تا او فقط در فکر ارضای نیازهای اولیه زیستی باقی بماند و از شناخت نیازهای عالی و وجودی‏اش عاجزگردد.امتحانات الهی و مصایب می‏تواند رشد آفرین و موجب شکوفایی و به فعلیت‏رساندن استعدادهای نهفته باشد، وگرنه در صورت نازپروردگی و عدم‏آمادگی در مواجهه با نگرانی‏های شدید، فرد ناتوان گردیده و مشکلش بیش‏تر و کهتری در وی تشدید می‏گردد.

۲) بدرفتاری و طردشدگی از سوی والدین نیز موجب می‏شود تا برخی از کودکان هرگز محبت را تجربه نکنند، به معنای مثبت ارتباط با دیگران دست نیابند و در نتیجه، دچار انزوا و سرگردانی شوند.این افراد در مواجهه با مشکلات، به بزرگ کردن بیش از اندازه مشکل خود و نادیده گرفتن توانایی‏های خویش تمایل دارند تا از زیر بار مسؤولیت‏شانه خالی کنند.

ج) عوامل تربیتی

▪ سرزنش: سرزنش کودک توسط برخی از مربیان در حضور هم‏سالان، انتظار بیش از حد توانایی از فرد، واگذار کردن تکلیف طاقت‏فرسا به او و تعیین اهداف بزرگ و دست نایافتنی موجبات احساس کهتری را فراهم می‏سازد.

پیامبر گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله فرمودند: «خدا رحمت کند کسی را که در نیکوکاری به فرزند خویش کمک کند.» پرسیدند: چگونه فرزند خود را در نیکی یاری نماید؟ حضرت در جواب، فرمودند:

«۱) آنچه را کودک در حد توان خود انجام داده است، بپذیرد.

۲) آنچه انجام آن برای کودک سنگین و طاقت‏فرساست، از او نخواهد.

۳) او را به گناه و طغیان وا ندارد.

۴) به او دروغ نگوید و در برابرش مرتکب کارهای احمقانه نشود.» (۱۸)

▪ مقایسه‏های بی‏جا: یکی از عوامل تشدیدکننده کهتری مقایسه‏های بی‏جاست.مسؤولان آموزشی و تربیتی باید به این نکته توجه کنند که مقایسه شخص با دیگری در حضور وی، حقارت و ناتوانی او را مضاعف می‏سازد و چنان اندوهی بر وی وارد می‏سازد که او را به واماندگی و جمود و انزوا سوق می‏دهد.

سخت‏گیری اولیای کودکان و توقعات نادرستی که‏فوق طاقت آن‏هاست موجبات احساس کهتری را فراهم می‏سازد.سطح مطالبات و خواسته‏ها باید با سن کودک، توان و استعداد او و با فضایی که در آن زندگی‏می‏کند مناسبت‏داشته‏باشد.بسیارند کسانی که کودک را بزرگ‏سال می‏پندارند و مطالباتی در سطح بزرگ‏سال از او دارند.همان‏گونه که توقعات بیش از حد توان، شخص را حقیر می‏سازد، اقدام به کارهای فوق طاقت نیز حقارت‏آور است.

امام باقرعلیه السلام می‏فرماید: «سزاوار نیست انسان باایمان موجبات خواری و حقارت خود را فراهم نماید.» عرض شد: چگونه انسان موجب خواری خود می‏شود؟ فرمودند: «به کاری دست می‏زند که قدرت انجام آن را ندارد.» (۱۹)

پذیرش مسؤولیتی که انسان شایستگی آن را ندارد، گفتن سخنی که از آن بی‏اطلاع است و اقدام به کاری فوق‏طاقت از جمله عواملی هستند که حقارت و خواری به دنبال می‏آورد.

امام صادق‏علیه السلام می‏فرماید: «شایسته نیست مؤمن خود را حقیرسازد.» پرسیدند: چگونه کسی خودراذلیل می‏کند؟ فرمودند: «در کاری دخالت می‏کند که شایسته آن نیست‏وسرانجام، بایدازآن‏عذربخواهد.» (۲۰)

از دیگر نتایج زیان‏بخش تکلیف ما لایطاق یا اقدام بر آنچه که فوق طاقت است، آلودگی به دروغ‏گویی است.رابطه بین دروغ‏گویی و احساس حقارت رابطه‏ای دوسویه است و شدت هر یک از این دو در یک دور باطل، شدت دیگری را در پی دارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.