سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
بوشوك, سگ نیمه باوفا
بوشوك سگ نسبتاً كودنی است كه همیشه در ركاب لوك حاضر است و خدمات كلی و جزیی را به هر جان كندنی است انجام میدهد. البته این سگ، كودن نیست بلكه نیمه كودن است ولی گاهی كارهایی میكند كه سگهای كالیو را هم در جیب خود جای میدهد! این كه بوشفك از كجا آمده و چگونه با لوك طرح دوستی ریخته، سوالی است كه هنوز پاسخ آن رانیافتهایم ولی همین قدر میدانیم كه گاهی آن هم شانسی، مایه نجات لوك میشود. او سگ تقریباً كم توقعی است.
شهر و زادگاه خود را رها كرده و صرفاً به دلیل علاقه و نه چیز دیگر، به دنبال جوانكی تنها (موسوم به لوك) به راه افتاده است. در هیچ یك از داستانهای موجود ندیدهایم كه لوك لااقل یك وعده غذای سیر به بوشوك بدهد. همیشه یك چیز مختصر و نیمه مفید نصیب بوشوك میشود كه آن هم اغلب به صورت سرپایی صرف میشود. با این همه بوشوك همیشه راضی و خرسند، به دنبال لوك روان است و خواهان دوستی با اوست.
تنها در یكی از ماجراهای لوك، بوشوك باوفا با سگ ماده خوش تیپی روبهرو میشود كه به ناچار، از روی غریزه، لوك را رها میكند و به دنبال او راه میافتد البته چیز زیادی عایدش نمیشود. ظاهراً آن سگ مؤنث، وابسته به یك خانواده اشرافی است و برای همین بوشوك پس از مدتی دست از پا درازتر به آغوش دوست خود (یعنی لوك) باز میگردد و سعی میكند تا آنجا كه میتواند در كنار او باقی بماند.
زندگی بوشوك مثل زندگی لوك كمی غمانگیز به نظر میرسد. از این صحرا به آن صحرا یا از این بیابان به آن بیابان! از این معدن به آن معدن! و خلاصه بدین سان میگذرد عمر گران! با این همه بوشوك به ندرت نا خرسندی خود را ابراز داشته است و همیشه خود را راضی و سپاسگزار نشان داده است. به خصوص آن هنگام كه لوك دردل شبهای مهتابی، خوراك لوبیا میپزد و در زیر نور مهتاب به نواختن گیتار میپردازد.
در آن لحظات، دیگر خبری از دالتونها و دردسرهایشان احساس نمیشود. لوك در حالت نیم خیز به زین اسب خود تكیه داده و در حالی كه پَرِكاهی لای دندان دارد به خواندن ترانه معروف «عشق داغ در آریزونا» میپردازد. در آن هنگام بوشوك آرام در گوشهای دراز كشیده و از سوختن هیزمهای خُشك لذت میبرد. بیانصافی است اگر از نوازشهای پاره وقت لوك یادی به میان نیاوریم. او با تمام مشغلههای خود، گاه و بیگاه دست نوازش بر سر بوشوك میكشد و از فداكاریهای او بدین وسیله سپاسگزاری میكند.
بوشوك هم همین طور به فكر تلافی محبتهای لوك بوده و هر چند وقت یك بار، دسته گلهایی را به آب میدهد كه بعضی از آنها براساس قانون احتمالات، درست از آب در میآیند و كمی تا قسمتی از مشكلات لوك را برطرف میكنند! به همان اندازه كه لوك دنبال دالتونهاست، بوشوك هم به دنبال استخوانهاست.
البته استخوانهای تازه به ندرت نصیب او میشوند. ولی او همچون لوك از جستوجو خسته نمیشود و مدام در پی گمشدهٔ خود است. بوشوك متأسفانه از لوبیا چندان خوشش نمیآید و گرنه می توانست هر بعدازظهر میهمان لوك باشد. از آن گذشته، میانه خوبی هم با یونجه و سبزیجات ندارد كه لااقل بگوییم بیاید و همسفرهٔ جالی (اسب لوك) شود. این است كه بوشوك از این نظر خود را همواره تنها احساس میكند.
او در یكی از رویاهایش، خواب میبیند كه در حال باز كردن یك قوطی كنسرو استخوان! است، این دیگر واقعاً مضحك است، ولی اگر همچو پدیدهای صورت واقعی به خود میگرفت، احتمالاً بوشوك، لوك را رها میكرد و در یك سوپر ماركت، كاری برای خود دست و پا میكرد.!
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا رافائل گروسی اصفهان نیچروان بارزانی محمد اسلامی رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی دولت انتخابات دولت سیزدهم شورای نگهبان
هواشناسی شهرداری تهران قتل تهران حجاب سازمان غذا و دارو آموزش و پرورش فضای مجازی وزارت بهداشت شهرداری سلامت پلیس
مالیات قیمت طلا قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو ایران خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان مسکن دلار بورس
نمایشگاه کتاب تلویزیون سینما افعی تهران دفاع مقدس موسیقی سریال تئاتر سینمای ایران کتاب صدا و سیما فیلم
دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان فضا
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس جنگ غزه روسیه رفح چین نوار غزه طوفان الاقصی اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس ذوب آهن لیگ برتر نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی رئال مادرید سپاهان جواد نکونام
هوش مصنوعی ناسا سامسونگ اپل آیفون مایکروسافت باتری گوگل اندروید ماهواره اینوتکس
بیماران خاص مواد غذایی ویتامین رژیم غذایی زیبایی بیمه کاهش وزن دندانپزشکی فشار خون