سه شنبه, ۲۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 18 June, 2024
مجله ویستا

دردانه سالار سینما و تئاتر


دردانه سالار سینما و تئاتر

خدا رحمت کنه عمه طاهره رو. عمه پدرم بود. نه سر و همسری داشت و نه بچه‌ای. یک‌بار ازدواج کرده بود و انگار اختلاف عقیده زیادی با شوهرش داشت و خیلی زود از هم جدا شده بودند. زن سالاری بود. …

خدا رحمت کنه عمه طاهره رو. عمه پدرم بود. نه سر و همسری داشت و نه بچه‌ای. یک‌بار ازدواج کرده بود و انگار اختلاف عقیده زیادی با شوهرش داشت و خیلی زود از هم جدا شده بودند. زن سالاری بود. یک تنه نود و چند سال زندگی کرد. ۱۲ برادرزاده به نسبت مساوی از دو برادر علی حسن‌خان و عطا داشت که برای هر کدام دست‌کم اگر پدری نکرده بود، حق مادری بر گردن‌شون داشت. از داشی علی حسین تا بتول خانم و علی و طوبی و خلیل و لیلا و راضیه و اسد و مولود و معصومه و رضا و سعید. به لطف همین حق مادریش بود که سالار بود و سر از خانه سالمندان در نیاورد. در اوج بازنشستگی‌اش در دهه‌۷۰ که روزهای خوش کهنسالیش رو سپری می‌کرد و معماری خونه‌ها بر فوندانسیون اندرونی و بیرونی و ایوان و مطبخ بنا نهاده شده بود، روزی در منزل این برادرزاده و هفته و ماهی ساکن خانه آن یکی بود آخر دیگر همه سر و سامان گرفته بودند و عمه طاهره رو مادر معنوی خودشون می‌دونستند. سال‌۷۴ یکشنبه‌ها ساعت ۹‌شب هرجا که عمه طاهره نشسته بود، همه ایل و طایفه اونجا جمع می‌شدند. بهانه نه تنها ملاقات با عمه طاهره که نشستن و تماشا کردن سریال «پدر سالار» با عمه طاهره بود. از ساعت هشت شب شروع به پرسش می‌کرد؛ «پدر سالار» شروع شد؟ «پدر سالار» شروع نشه! کانال چنده؟ تیتراژ که بالا می‌آمد موسیقی «بهرام دهقانیار» کافی بود تا جماعتی لال بشن. سکوت همه جا رو می‌گرفت آخه عمه طاهره عاشق «پدر سالار» بود با غم «پدر سالار» غمگین و با شادیش شاد بود. گاهی اوقات طوبی‌خانم، عمه طاهره رو توجیه می‌کرد که عمه جان این فیلمه! تازه یه مرحله از فیلم هم پایین تره سریاله! زیاد جدیش نگیر! به گوشش نمی‌رفت که نمی‌رفت چنان از دسیسه‌هایی که برای «پدر سالار» تدارک می‌دیدند حرص می‌خورد که دوست داشت بره جلوی صدا و سیما که اگر پا داد و اسد‌الله خان (محمد علی کشاورز) رو ملاقات کرد بهش بگه داستان از چه قراره! خلاصه اینکه عمه طاهره هم ذات پنداری عجیبی با «پدر سالار» داشت. با این حال عمه طاهره بدون اینکه بچه و همسری داشته باشد، فوت کرد. تنها بود ولی سالار همه ما بود.

تاریخ اجتماعی – فرهنگی ایران در گسل‌های زمانی متعددی با این واژه‌ها تعبیر می‌شود؛ دوران پدر سالاری، مادر سالاری و این روزها فرزند سالاری. اما آنچه که از «پدر سالار» با حضور «محمد‌علی کشاورز» به عنوان یک مفهوم وارد ادبیات توده مردم شد جنس متفاوتی با آنچه که به عنوان یک جریان شناخته و آسیب‌شناسی می‌شود، دارد. «پدر سالار» یکی و آن هم «محمد علی کشاورز» بود.

تاریخ اجتماعی – سیاسی ایران مرداد داغی که در سال‌۱۳۳۲ گذشت را هرگز فراموش نخواهد کرد. شاید نه به خاطر «مصدق» و دیگرانش که به خاطر «شعبون‌بی‌مخ»‌اش. شاید آنچه که بعدها در کتابی با محتوای خاطرات «شعبان جعفری» حقیقی به ثبت رسید، تحت تاثیر جان بخشی به این شخصیت توسط «محمد علی کشاورز» در شاهکار به یاد ماندنی سعدی سینمای ایران زنده‌یاد «علی حاتمی» در مجموعه «هزار دستان» بود.

نه اینکه فقط این دو نقش که کارنامه یا به عبارتی دیگر زندگی هنری «کشاورز» حکایت از نیم قرن فعالیت در عرصه سینما و تئاتر می‌دهد. سال ۸۷ شب با شکوه «محمد‌علی کشاورز» با حضور این هنرمند توسط «علی دهباشی»، از مجموعه شب‌های بخارا در خانه هنرمندان برپا شد. باز هم به سنت «دهباشی» عزیز که پیرو راه «ایرج افشار» بود و اجازه نداد جشن‌نامه‌ها به سوگنامه‌ها بدل شود. با اینکه ما فرصت و شرایط برپایی چنین مراسمی را برای «محمد علی کشاورز» نداشتیم، از همین تریبون به پای استاد «کشاورز» می‌ایستیم و به پاس حضور او در وجوه متعدد هنر کشور در این همه سال کلاه از سر بر می‌داریم و این جشن نامه را به شکرانه باز سلامتی ایشان تقدیم به دردانه سالار سینما و تئاتر ایران می‌کنیم.

حمید جعفری