پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

راهی به رهایی


راهی به رهایی

سیری در مفهوم تائو

آشنایی با مفاهیم کلیدی در هر حوزه فکری و حتی می توان گفت در هر عرصه یی از پژوهش های علمی گام اساسی در شناخت آن حوزه و قلمرو به شمار می رود. برای کسی که قصدش قدم برداشتن در حوزه مطالعات ادیان است آشنایی با مفاهیم کلیدی که در هر حوزه تمدنی یا هر حوزه فکری و دینی وجود دارد یکی از اساسی ترین راه ها برای شناخت و درک آموزه ها و اعتقادات آن حوزه ها و فهم رابطه متقابل بین این انگاره ها است. به عنوان مثال کسی که قصد پژوهش در حوزه فلسفه غرب دارد قطعاً فهم و درک مقوله مثل یا جهان ذهنی و جهان عینی یکی از این مفاهیم کلیدی است، و همان گونه که برای کسی که در حوزه ادیان ابراهیمی قصد تحقیق دارد مقولاتی مثل خدا، پیامبر، وحی، معجزه، بهشت، جهنم و... از مفاهیم کلیدی برای فهم سه دین آسمانی است که منشاء سامی و خاورمیانه یی داشته اند. برای کسی که قصد پژوهش مبتنی بر فهم و درک را در ادیان خاور دور دارد، فهم و درک مفهوم تائو یا دائو،۱ نیاپرستی،... از مفاهیم کلیدی فهم و درک اعتقادات و آموزه های این ادیان است. در این نوشتار برآنیم تا به صورتی مختصر و موجز در حد توان و وسع نگارنده سیری در مفهوم تائو و جنبه های مختلف آن که مکتب های گوناگون چینی و نیز دین پژوهان معاصر به آن پرداخته اند، داشته باشیم. لازم به ذکر است که هدف از این نوشتار بیشتر گردآوری آنچه است که در باب تائو و نه تائوئیسم به آن پرداخته اند و نگارنده به هیچ وجه قصد داوری در این خصوص را نداشته و نخواهد داشت اما به فراخور حال در مواردی اندک، به مقایسه یی اجمالی بین آنچه از لابه لای کتب دریافت شده است با بعضی از آموزه های دینی فرهنگی سنت خود نیز دست یازیده که بیش از آنکه در پی مقایسه تطبیقی بوده باشد از باب تداعی معانی به آن پرداخته است. همچنین باید متذکر شد که در این پژوهش اصل بر کتاب هایی بوده است که به ادیان، فلسفه و فرهنگ چینی به صورت استقلالی پرداخته اند ولی در بین منابع کتاب هایی هم یافت می شوند که به ادیان چینی به صورت استطراری پرداخته اند و طبعاً کتبی که مستقلاً به ادیان چینی پرداخته اند و نویسندگانش قاعدتاً از تخصص بیشتری در موضوع مورد مطالعه خود برخوردار بوده اند از اتقان بیشتری نسبت به کتبی که نویسندگان آن به تمامی ادیان از جمله ادیان چینی پرداخته اند برخوردار است. نکته دیگری که باید خاطرنشان کرد این است که قصد نگارنده فقط این نبوده است که مفهوم دائو یا تائو را از دیدگاه اندیشمندانی که منسوب به تائوئیست ها هستند دنبال کند بلکه بیشتر به دنبال آن بوده است که مفهوم تائو را به عنوان یک مفهوم کلیدی و بنیادی که در لابه لای لایه های تفکر اکثر دانشمندان و متفکران چینی (اگر نگویم همه) وجود داشته است از منابع فارسی جمع آوری کرده و در معرض دید خواننده فارسی زبان قرار دهد. از همین رو آنچه در این نوشتار جمع آوری شده بیشتر در پی فهم مفهوم تائو بوده است نه اعتقادات تائوئیست ها. با این حال در بعضی موارد گریزی نبوده است که به اعتقادات تائوئیست ها ولو به اجمال پرداخته شود.

● مسیح عقیلی

قرن ۶ قبل از میلاد در چین با مجموعه یی از معتقدات و مناسک و اعمال همراه است که عده یی به آن دائو گفته اند به گونه یی که در سنت گفته اند این مکتب به شخصی به نام لائوتسه۲ منسوب است که برای پرداختن به صفای روح از همه امور حتی کسب علم و شغل درباری دست کشید و کتابی به او منسوب است که تائوته چینگ۳ نام دارد ولی این رساله منسوب به وی محصول اندیشه یک تن نیست بلکه در طول قرون حک و اصلاحاتی در آن صورت گرفته است.

از دیدگاه فیلسوفان قدیم چینی هرگونه فعل و انفعالاتی که در جهان صورت می گیرد تحت تاثیر نظامی است که تائو نامیده می شود. تائو در زبان چینی به معنای راه است و در اصل به بستر رودخانه اطلاق می شده است. پیروان این فلسفه برای تحولات جهان قانونی ثابت مانند بستر رودخانه قائل بودند و می گفتند تائو آغاز و انجامی ندارد و پس از پدید آمدن جهان مادی تائو نیز برای ایجاد تناسب در آن جریان یافته است. از این رو واژه تائو به کاسموس یونانی که به معنای تناسب است نزدیک می شود۴ و در رساله تائوته چینگ آمده است؛ «هرگاه اشیا در بستر طبیعی خود سیر کنند با کمال تناسب حرکت خواهند کرد زیرا این حرکت با تائو هماهنگ است ولی هرگاه چیزی از بستر طبیعی منحرف شود تناسب خود را از دست می دهد.»۵

چینی ها معتقدند تائو به معنای راه و صراط است. آسمان و زمین و انسان ها می توانند خود را با تائو هماهنگ سازند تا از کمال وجودی خود بهتر بهره ببرند. تائو تغییرناپذیر است و در مقابل همه چیز ثابت و استوار، و هر حرکت برخلاف آن اگر به آخر هم برسد فوری واکنش خواهد داشت. تمام موجودات تحت آسمان اسیر قدرت تائو هستند. اگرچه او همواره خود را تیره و تار نشان می دهد ولی ثابت و اصیل است و در ضمن مخفی بودن بر همه موجودات احاطه دارد.

این کلمات و جملاتی بود که در لابه لای متون مختلفی که به نوعی به ادیان چینی، تائو و تائوئیسم پرداخته اند، مشاهده می شود ولی اینکه واقعاً حقیقت تائو چیست طی مباحثی که پیش رو می آید به آن خواهیم پرداخت گرچه حداکثر کار این نوشتار هم آن است که اقوال و آرای این اندیشوران را بدون داوری در پیشگاه خوانندگان قرار دهد.

● تائوی مرموز

«تائویی که می تواند توصیف شود تائوی جاودانی نیست

نامی که تعین یابد نامی سرمدی نیست

از عدم آید زمین و آسمان

وجود مادر تمام کائنات است

بنابراین از پهنه جاودانه عدم، متانت و وقار، آغاز رازگونه کیهان را شاهدیم

از هستی جاودانه، تمایزات آشکارا را به وضوح می بینیم

این دو در خاستگاه خود یکی هستند و هنگامی که تجلی می یابند متفاوت می شوند

این همانندی ژرفا نامیده می شود. ژرفای بیکران در واژه یی که از آنجا همه بخش های عالم هستی حیات خود را آغاز می کنند»۶

عباراتی که بیان شد همان سطور مشهور و مرموزی است که کتاب مشهور تائو ته چینگ با آن آغاز می شود، لائوتسه که این عبارات را در کتاب خود نقل کرده بیش از آنکه به دنبال بررسی پیوسته مجموعه یی از مضامین باشد در پی گلچینی از قطعات گوناگون بوده است و عجیب اینجاست که همین عناصری که در تائوته چینگ درخصوص تائو بیان شده است به آگاهی دینی چینی ها در قرون بعد منتهی شده است.۷

با اندکی تامل در آنچه لائوتسه از تائو بیان می کند، متوجه می شویم تائوی او مفهوم بسیار گسترده یی دارد و تائو تنها راهی برای انسان ها نیست تا آن را طی کنند بلکه اصلی است که شالوده عالم را تشکیل می دهد و سیطره خود را بر آن می گستراند.۸ او تائو را دروازه یی می داند که همه قسمت های هستی حیات خود را از آنجا آغاز کرده و به نوعی وامدار آن هستند.

● تائو به معنای راه

کنفوسیوس تائو را با مفهومی ساده تر یا شاید بشود گفت کمتر گسترده تر از لائوتسه بیان کرده است. او غالباً مفهوم تائو را به عنوان راه به کار می برد اما می توان تائوی مورد نظر او را به صورت «راه زندگی» ترجمه کرد. تائو طریق جدیدی بود که وی به پیروانش توصیه کرد و آسمان نیز به نحوی آن را تایید کرد.۹

● تائو مادر تمام موجودات

در این تعبیر تائو راهی است که طی آن کاری را انجام می دهید به گونه یی که زیربنای مراحل طبیعی انجام عمل است و عاملی است که باعث می شود آن مراحل آن گونه که انجام آنها میسر است، صورت پذیرند؛ اصلی که الوهی بوده و به طبیعت جان می بخشد و شالوده هستی آن را بنا می کند و هزاران موجود از آن تجلی می یابد که عالم طبیعی را تشکیل می دهند، اصلی که نقش زایندگی آن در پدید آوردن هزاران مخلوق در عالم هستی و به منزله مادر تمام موجودات است.

● تفاوت تائو در اندیشه کنفوسیوس و لائوتسه

تعلیم و آموزش های لائوتسه اساساً کوششی است برای سازگار کردن زندگی روی زمین انسان، با زندگی و قانون عام یعنی با تائو. «هدف کنفوسیوسی هم چنین (همین) بود ولی او می کوشید از طریقی کمابیش عقلانی به این مقصود برسد یعنی با بنیان گذاشتن شماری از قواعد سلوک انسانی در حالی که سعی لائوتسه بر این بود که به روش شهودی و عاطفی به آرمانش دست یابد».۱۰

بعضی از دین پژوهان از جمله نینیان اسمارت برآنند که تائوی مورد نظر لائوتسه مفهومی بسیار گسترده تر از تائوی مورد نظر کنفوسیوس دارد.۱۱ همچنین وی معتقد است «پیرو تائو (بنابر تفسیر لائوتسه) به نوعی روشنگری بی واسطه، باطنی و شهودی دست می یافت که با معرفت حکیمانه یی که پیروان کنفوسیوس اشاعه می دادند کاملاً تفاوت داشت لذا دانش مربوط به آگاهی از عالم و مطالعه تاریخ و شیوه های زندگی انسان ها برایشان اهمیتی نداشت.»۱۲ در حالی که کنفوسیوس و پیروان او نسبت به آگاهی از این دانش ها بسیار اهتمام داشتند. از آنجا که در تائوی منطبق بر افکار لائوتسه موضوع اصلی همان حصول تفاهم با تائو بود این هدف با جستار بودایی در نیل به حقیقت در دوره های متاخرتر بسیار نزدیک بود فلذا این آموزه نقشی ثمربخش در تاثیرات متقابل بین تائو و بودیسم در چین پدید آورد.۱۳

سادگی و بساطت تائو در اندیشه لائوتسه

آب بهتر از همه است، بدون ادعا

برای همه موجب خیر می شود

به پست ترین جا می رود؛ جایی که دیگران از رفتن به آنجا اجتناب می کنند

به همین خاطر هم از همه به تائو نزدیک تر است

«لائوتسه در این فرازهای کتاب مشهورش تائوته چینگ سعی می کند پیوند و اتحاد با ذات متعال را بر پایه طبیعت و با استفاده از نمادهایی چون آب توصیف کند و با استفاده از این نمادها شرح دهد که چگونه واژه هایی که به حکم عقل به وجود آمده اند از رساندن پیام حقیقی ناتوان هستند.»۱۴

او با این تشبیه خود درصدد بیان این واقعیت است که سادگی و بساطت واقعیت تائویی تفکیک و تمایزی بین بالا و پست قائل نمی شود و با تمجید و تحسین کسی بالا نمی رود یا از نقد و انتقاد کسی سرخورده و مایوس نمی شود. به این ترتیب معیار عظمت و بزرگی انسان نه به ادعا و تحسین دیگران بلکه مانند آب (از ساده ترین و بسیط ترین اشیا) که نزدیک ترین موجودات به تائو است به پیدا کردن پایین ترین موقعیت است.۱۵

«لائوتسه در ادامه تشبیهات اینچنینی مثال زیبایی می زند؛

رودخانه و اقیانوس عظیم بزرگ ترین مخلوقات هستند

چون که از همه پایین تر می باشند

از این رو همه چیز به داخل آنها می ریزد»۱۶

و شاید چندان بی ربط نباشد که اگر مطابق آنچه بعضی از متفکران سعی کرده اند بین تائوئیسم در چین و صوفیگری در اندیشه اسلامی مقایسه تطبیقی صورت دهند، بگوییم این عبارات لائوتسه چقدر شباهت دارد به عبارت مولانا در مثنوی که می گوید؛

افتادگی آموز اگر طالب فیضی

هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

● نسبی بودن تائو

لائوتسه در بخش های دیگر کتاب خود بر این نکته تاکید دارد که تائو یک امر مطلق و غیرقابل انعطاف نیست. او مثال هایی می زند که از نسبی بودن تائو حکایت می کند۱۷ و حتی صریحاً می گوید کارهای نسبی آدم های بزرگ و کوچک را نباید خوب یا بد قضاوت کرد. پرنده بزرگی به نام «پی - اًنگ» با یکدفعه بال زدن شش ماه پرواز می کند ولی یک پرنده کوچک برای اینکه از روی زمین به سر شاخه درخت بپرد باید کلی بال بزند... دستاوردهای یک نفر موجب نمی شود دیگری کمتر خوب باشد. خوبی حقیقی بر پایه فراهم آوردن آرامش درونی و خیر و برکت برای همه کسانی که در تماس با تائو قرار می گیرند، اندازه گیری می شود.۱۸

همان طور که در عبارات لائوتسه می بینیم او بر نسبی بودن تائو و اینکه تائو در هر چیزی متناسب با همان چیز است، تصریح دارد. در واقع لائوتسه همان گونه که در جای جای مفاهیم خود تاکید بر هماهنگی و سازگاری با تائو داشت در این عبارات به نوعی تائوی مورد نظر خود را توصیف می کند که تائو آن چیزی است که آرامش درونی و برکت برای صاحب آن که با تائو در تماس است، فراهم آورد و هماهنگی با تائو مستلزم این نیست که شخص ضعیف یا موجود ناتوان همان کاری را انجام دهد که موجود توانا انجام می دهد و چقدر این آموزه تائویی بدون اینکه بخواهیم به مقایسه یی تطبیقی بین آن و اسلام دست یازیم، آموزه متعلق بودن تکلیف به قدرت انسان را در ذهن تداعی می کند.۱۹

● تائو و بی عملی

بعضی از دین پژوهان را عقیده این است که تائو به معنای بی عملی است که این با اتحاد و معرفت هم پیوند دارد و بلکه می توان گفت همبستگی ذاتی دارد.۲۰

اینان معتقدند اگرچه معرفت (که پیوستگی ذاتی با تائو دارد) عبارت از عمل کردن هم هست ولی معرفت ناب بی عملی است زیرا از وحدت مجموع یا یک بودن نشات می گیرد.۲۱ و ادامه می دهند؛ معرفت حاصل از بی عملی -نه علم به دانستنی ها بلکه علم به هستی - فرد را به گونه دیگری از زیستن رهنمون می شود؛ «راه شخصی کامل.»۲۲

البته باید این نکته را خاطر نشان کرد که راه شخصی کامل در تعابیر تائوته چینگ لائوتسه و کتاب جوانگ تزو تفاوت های ظاهری دارند که در اولی شخص کامل حکیم فرزانه یی است که هم خود را مصروف غایات عملی می سازد و همانند طفل نوزادی است که به زرق و برق تمدن آلوده نشده ولی در دومی شخص کامل کسی است که غایات عملی در نظر او به بی تفاوتی راه می برند و او همه پیش فهم های آموخته و اکتسابی را به کنار می نهد و وجود فردی خود را با همه اشیای عالم یکی می بیند و با هستی کیهانی متحد و پیوسته است.»۲۳

پس می توان این گونه تلقی کرد که بی عملی که در تائو موجود است یک بی عملی منجر به رکود و خمودگی و عدم احساس مسوولیت در قبال آنچه در پیرامون شخص رخ می دهد، نیست بلکه این بی عملی به نوعی هماهنگی و پیوستگی با کیهان و همنوایی با آن است. به تعبیر دیگر شاید بتوان گفت بی عملی در تائو به این معنی است که عمل انسان به گونه یی نباشد که خلاف نظم کیهانی و نظم طبیعت عملی انجام داده و انگشت نما شود.

● شناخت ناپذیری دائو

دائو یا تائو یکی از همان مفاهیم سهل و ممتنع است که در بسیاری از فرهنگ ها و نیز مکتب ها یافت می شود؛ مفاهیمی که در عین اینکه در نظر اول بسیار ساده و قابل فهم می آیند اما با اندکی تامل و دقت متوجه می شویم تعریفی جامع و مانع از آن، کار ساده یی نیست. تعدد چنین مفاهیمی در مکتب ها و فرهنگ هایی که به نحوی باطن گرا هستند از همتایان غیر باطن گرای شان بسیار بیشتر است. مفهوم تائو هم همچنان که در مقدمه اشارت رفت از همین قبیل مفاهیم است. جولیا چینگ در کتاب ادیان چینی به نقل از هرلی کریل می گوید؛ «تلاش برای عرضه تعریف واحد و جامع درباره تائو احمقانه است. مشکل وقتی پیچیده تر می شود که دریابیم واژه تائو (Tao/Dao) «طریقت» را تمامی مکاتب فکری یا ادیان چینی مورد استفاده قرار داده اند... همواره هاله یی از رمز و راز پیرامون تائوئیسم وجود دارد.»۲۴

چینگ در ادامه بررسی تائو پس از بیان اینکه مشابهت هایی بین تائوئیسم و مسیحیت مشاهده می شود و نیز مشابهت هایی که بین آیین گنوسی و عرفان با تائوئیسم وجود دارد به بیان تائوی فلسفی پرداخته و پس از آن مفاهیم دینی را در فلسفه تائویی بررسی کرده و می گوید؛ «کلمه تائو حالتی شامل و فراگیر دارد به طوری که کنفوسیوسی، تائویی و قانون گرا از آن استفاده می کند و هر یک نیز معانی کاملاً متفاوتی از آن اراده می کنند. منظور کنفوسیوسی ها از این کلمه اصول بنیادین فلسفه اخلاقی است در حالی که قانون گرایان از آن به طریقه قدرت تعبیر می کنند.

امروزه حتی در فیزیک نیز این کلمه استفاده می شود... در اینجا اشاره به یک تائو در مقیاس جهانی می کنیم که طریقت جهانشمول و همه جانبه است. آیا این تائو خدا نیز هست؟... پاسخ صریح این است؛ تائو یک رب النوع مشخص یا انسان واره نیست، حداقل در فضای فلسفی تائوئیسم این گونه نیست.»

همان گونه که مشاهده می شود مولف ادیان چین پس از بررسی هایی که بر روی این کلمه انجام می دهد نمی تواند تعریفی واضح و مشخص از آن ارائه دهد و اذعان می دارد تائو اگرچه به معنای راه و طریقت هست ولی طریقتی جهانشمول است که گستره زیادی را در برمی گیرد که از فیزیک تا متافیزیک (خدا) را شامل می شود.

همچنین درباره تائو گفته اند؛ «تائو تعریف غیرممکنی دارد و می گویند کلمات و عباراتی که در زمان حارث به وجود می آیند ممکن نیست بر امری ازلی و قدیمی احاطه داشته باشد لذا هر اسمی بر تائو عین حقیقت آن است. سعی و تلاش در طلب تائو انسان را به حالت سرمدی قبل از وجود (عالم عدم) می کشاند.»۲۵ البته بسیاری را عقیده بر این است از آنرو که تائو با چشم دیده نمی شود «به همین دلیل تصور می کنند تائو نامعلوم و معدوم است.»۲۶ و نیز چون صدایی ندارد و «اگر به او گوش بسپارند چیزی شنیده نمی شود بنابراین تصور می کنند آرام است.»۲۷ که تمام این عبارات که در توصیف تائو(یی) نقل شد به نوعی موید این معنی است که تائو امری غیرقابل شناخت (لااقل از نظر حسی) است. لائوتسه نیز در مطالبی که است درخصوص تائو بیان کرده است یکی از خصوصیات تائو را چنین می گوید؛ «تائو که در قالب واژه ها جای می گیرد تائوی ابدی نیست نامی که بتوان آن را نامید، نام ثابت نیست نام ناپذیر آغاز آسمان و زمین است.»۲۸ یا در جای دیگر فصل چهل و یکم می گوید؛ «تائو وجود پنهان بی نام است.» که این عبارت گرچه صراحتاً نمی گوید تائو قابل شناخت نیست ولی اینکه آن را نام ناپذیر، دانسته است به نوعی نشانگر و مïبین شناخت ناپذیری تائو است.

● جمع بندی و نتیجه گیری

همان گونه که در خلال سطور قبل مشهود شد معنای تائو معنایی بسیار گسترده بود که از رازگونگی، مادر بودن برای تمام موجودات تا راه و طریق بودن را شامل می شود و از طرفی علاوه بر سادگی و بساطت و غیرقابل شناخت و غیرقابل نامگذاری بودن با خاصیت نسبی بودن هم همراه است. اگر چه این مفاهیم که در تعابیر گوناگون متفکران چینی و غیرچینی بوده است قدری ناهمگون به نظر می رسد ولی بایدی توجه داشت صرف اختلاف تعابیر و تفاسیر از یک مفهوم آن هم مفهوم کلیدی موجب نمی شود تا از شناخت آن دست کشیده و هیچ چیزی در مورد آن بیان نکنیم.

شاید از مجموعه آنچه درباره تائو گفته شد بتوان نتیجه گرفت این مفهوم قرابت زیادی (حداقل در بعضی از تعابیر) با مفهوم خدا یا خالق یا ناظم کائنات در اندیشه های سامی دارد اگر چه در بعضی از تعابیر خلاف این هم دیده می شود.

در پایان این نوشتار نکته یی را باید تذکر داد و آن اینکه بین مکتب تائو به عنوان فلسفه (تائوچیا) و دین تائو (تائوچیائو) نه تنها تفاوت بلکه تضاد واقعی وجود دارد. تائوی فلسفی اصول پیروی از طبیعت را آموزش می دهد در حالی که تائوی دینی اصول عمل کردن علیه طبیعت را می آموزد.۲۹ مثلاً اصول و فن چگونگی دوری جستن از مرگ را که این عمل کردن علیه طبیعت است، در واقع می توان گفت دین تائو روح علمی دارد و می خواهد بر طبیعت غلبه کند در حالی که تائوی فلسفی آموزش اصول پیروی از طبیعت است.

پی نوشت ها؛

۱- از معانی مختلفی که واژه دائو به خود گرفته است پیداست تمام مکاتب فلسفی و دینی کهن آن را پذیرفته و هر یک کوشیده اند آن را بنابر آموزه های خود تعبیر و تفسیر کنند. حتی بودائیان آن را راهی برای وصول به نیروانا دانسته و راه های هشت گانه را شنک دائو و درخت روشنایی (بری) را دائوشو یا درخت دائو خوانده اند. (دائو راهی برای تفکر، ع پاشایی، ص ۷۹)

۲- توفیقی، حسین آشنایی، با ادیان بزرگ، ص ۵۶

۳- راه و فضیلت

۴- یونانیان جهان را کاسموس می نامند.

۵- www.haw۲en.net/per/E/do.asp

۶- Translation by chصuta-kao asit appearsin the Bible of the world, p.۴۷۱

اسمارت، نینیان، تجربه، مجموعه دینی بشر، ج ۱، ص ۲۷۶، ترجمه؛ مرتضی گودرزی، انتشارات سمت، ۱۳۸۳

۷ - همان، ص ۲۷۵

۸- همان، ص ۲۷۶ و هنیلز، جان راسل، راهنمای ادیان زنده جهان ترجمه؛ عبدالرحیم گواهی، موسسه بوستان کتاب قم، ۱۳۸۵

۹- ایزدپناه، مهرداد، آشنایی با ادیان چین و ژاپن، ص۳۳، انتشارات محور، تهران ۱۳۸۱

۱۰- ع پاشایی، دائو؛ راهی برای تفکر، صص ۱۳و۳۲، نشر چشمه، ۱۳۷۷ تهران

۱۱- اسمارت، نینیان، تجربه دینی بشر، ج ۱، ص ۲۷۶

۱۲- همان مدرک، ص ۲۷۹

۱۳- پیشین، ص ۲۷۹

۱۴- اسمارت، نینیان، ۸۸۲

۱۵- هنیلز، جان راسل، ص ۸۸۳

۱۶- همان مدرک، ص ۸۸۲

۱۷- ایزد پناه، مهرداد، آشنایی با ادیان چین و ژاپن، ص ۳۴، انتشارات محور، تهران ۱۳۸۱

۱۸- هنیلز، جان راسل - ص ۸۸۶

۱۹-التکیلف یتعلق بالمقدور، یا آیه شریفه؛ لایکلف الله نفساً الا وسعها

۲۰- کوارد، هرولد/ ابر، ایرنه - یونگ، بوبر و تائوئیسم ترجمه ابراهیم موسی پور، ص ۵۹، نشر جوانه توسی، تهران ۱۳۸۶

۲۱- همان مدرک، ص ۶۰

۲۲- پیشین، ص ۶۱

۲۳- پیشین، ص ۶۱

۲۴- چینگ، جولیا، ادیان چین، ترجمه؛ حمیدرضا ارشدی، صص ۱۳۴و ۱۳۵، انتشارات باز، تهران ۱۳۸۳

۲۵- همان، صص ۱۳۶ الی ۱۴۲.

۲۶. www.persialearn.com/ forum/ gnosticism/vicw/۹

۲۷. www.Fa.wikipedia. org/tao

۲۸- یو - لان - نانگ، تاریخ فلسفه چینی، ص ۱۲۷، ترجمه؛ فرید جواهرکلام، نشر فرزان، تهران ۱۳۸۰

۲۹- همان مدرک، ص ۶