شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

کم هم زیاد است


کم هم زیاد است

بحثی در خصوص مینیمالیسم در ادبیات

مینیمالیسم با کاهش دادن آگاهی ‌های حسی خارج از از ذهن ،میدان اندراج و حدس و گمان و تخیل را برای ذهن خواننده فراخ می‌نماید. به اعتبار زبان شناسی برای رسیدن به دلالت های گوناگون زبان ، نیازی به کاربرد بیش از حد دال‌های مختلف نبوده و این نهایت معنای ایجاز است. به این ترتیب مخاطب در درک حس نهفته در متن باید تخیل خود را به کار اندازد و این شاید یکی از کارکردهای ادبیات است.به نظر می رسد مینیمالیسم ابتدا به ساکن ترکیبی ترساننده و غریب است که خواننده جوان و نا آشنا را مرعوب می‌کند. بعد وقتی اندکی آشنایی حاصل شد غالباً درک درستی از آن به وجود نمی‌آید. این شاید بدلیل سهل و ممتنع بودن مقوله مینیمالیسم باشد که در ابتدای امر خواننده و نویسنده نوپا را به اشتباه ـ گاه سهمگین ـ دچار می‌کند.

به عقیده یکی از نویسندگان معاصر مینیمالیسم به عنوان یک ژانر در ادبیات داستانی و هنر نقاشی و برخی دیگر از هنرهای غربیان ، ریشه در رجوع به آثار بازمانده از انسان بدوی بر دیوار غارها و بدنه ظروف سفالین دارد. مثلاً وقتی می‌شود آهویی را با چند خط کشید و نشان داد چرا بیش از چند خط کشیده شود؟ (۱) و یا وقتی می‌توان با تعداد معدودی واژه و چند جمله ساده‌ ، حسی، تصویری یا ایده‌ای را منتقل کرد، چه لزومی دارد نویسنده چندین صفحه قلم فرسایی کرده و از خوان بی دریغ واژه‌ها بی حساب و کتاب خرج کند؟ گیرم بر خزانه خللی وارد نمی‌شود اما وقت و حوصله خواننده چه می‌شود؟ و آیا حس و تصویر یا ایده در لا به لای این گونه استفاده بی ‌حد و حصر از واژگان به محاق نمی‌رود؟

اگر تعاریف و اطلاق‌های مختلف و تفاسیری را که از مینیمالیسم وجود دارند در نظر بگیریم (۲) با یک پرسش بسیار اساسی روبرو می‌شویم. گفته‌اند مینیمالیسم محصول غرب است. اشاره کرده‌اند برخی از حکایات عوفی و بسیاری از حکایات سعدی و عبید زاکانی نیز نمونه اعلای مینیمالیسم به شمار می‌روند. سخن در این است که اگر پیش زمینه بوجود آمدن مینیمالیسم در ادبیات غرب خاصه آمریکا را بپذیریم که رشد سریع و جهانگیر فن‌آوری و نقصان و کمبود فراغت انسان غربی موجد آن بوده ، پس علت به وجود آمدن حکایات عوفی و سعدی و عبید زاکانی که به یک اعتبار در نهایت اوج مینیمالیسم به شمار می‌روند چه می‌تواند بود و هایکوهای ژاپنی به کدام دلیل ، علت و پیش زمینه بوجود آمده‌اند؟ البته نمی‌توان علت مذکور را منکر شد ولی ماجرای مینیمالیسم را به این سادگی و راحتی برگزار کردن ؛ بیشتر به ساده انگاری راه می‌برد و واضح است که مسائل و قضایای مربوط به پدید آمدن انواع ادبی و هنری اینچنین سهل و ممتنع نمی‌تواند بود.

می‌توان ریشه‌های فلسفی مینیمالیسم را در اندیشه‌های پدیدار شناختی و ادراکات حسی ادموند هوسرل ردیابی کرد. جریان مینیمالیسم عنایت تام و تمام به این مساله دارد که با کلام و تصویر فقط می‌توان گوشه‌ای از تمامیت یک شی یا واقعه را انعکاس داد یعنی آن آگاهی که به واسطه خواندن یک قطعه مکتوب یا دیدن یک تصویر حاصل می‌شود کامل نیست، بلکه ذهن انسان جاهای خالی و سایه‌ها را که در دو بعد مخفی هستند، پر می‌کند و آگاهی را به سمت کامل شدن سوق می‌دهد. هوسرل این عمل را اندراج یا filling می‌نامد. به مفهوم پر کردن جاهای خالی محسوسات توسط ذهن. به عقیده هوسرل یک گونه درک حسی هماره شامل حدس‌ها، دریافتها و اندراج‌هایی است که فراتر از آنچه چشم می‌بیند، می‌باشند.(۳)

بنابراین مینیمالیسم با کاهش دادن آگاهی ‌های حسی خارج از از ذهن ،میدان اندراج و حدس و گمان و تخیل را برای ذهن خواننده فراخ می‌نماید. به اعتبار زبان شناسی برای رسیدن به دلالت های گوناگون زبان ، نیازی به کاربرد بیش از حد دال‌های مختلف نبوده و این نهایت معنای ایجاز است. به این ترتیب مخاطب در درک حس نهفته در متن باید تخیل خود را به کار اندازد و این شاید یکی از کارکردهای ادبیات است.

به لحاظ ادبی مینیمالیسم را فرزند خلف فرمالیسم قلمداد کرده‌اند. می‌دانیم که فرمالیسم از لحاظ ادبیات و زیباشناسی، رسیدن به صور اصیل و ادبیت تام را در تنوع و نوآوری‌های مکرر و بی‌پایان در عرصه فرم و صورت جستجو می‌کند.

ایجاد شکل‌های جدید ، شیوه‌های بدیع و تجربه‌های نو در این مساله با عنایت به جنبه فلسفی آن ، راه را بر هرگونه فعالیت ذهن در عرصه یک فرم فرار و ناپایدار باز می‌کند. علیرغم آنکه توصیف‌ها در داستان مینیمال فوق العاده کم و در حد حداقل نیاز است و نه بیشتر، با این همه سعی می‌شود کلیه عناصر ضروری و حیاتی متن در همین صورت فرار و موجز بیان گردد و این امر نیز گزیری ندارد مگر آنکه دایماً از شکلی به شکل دیگر تغییر کند و گرنه دچار ایستایی و یکنواختی خواهد شد.

ادگار آلن پو دلیل استفاده از اختصار و ایجاز را به کمال رسانیدن تاثیر داستان کوتاه می‌داند.به این معنا که برای اینکه یک داستان بیشترین و مشخص ترین تاثیر را بر خواننده بگذارد باید به ایجاز مناسب و نیز محدودیت مکان دقت شود. امروزه می توان با این بحث که هدف داستان کوتاه صرفاً تاثیر نیست ؛ با این نظر آلن پو به چالش پرداخت. به همین دلیل است که در آثار نویسندگان پیشرو جنبش مینیمالیستی ، کشف و زیباشناسی حداقلی جایگزین تاثیر و امور مربوط بدان شده است. خصوصیات ساختاری داستان‌های مینیمالیستی را چنین برشمرده‌اند :

▪ داشتن طرح ساده و سر راست

▪ محدودیت در زمان و مکان

▪ بیان روایت در زمان حال

▪ نشان دادن واقعه بیرونی

▪ عدم دلالت‌های معنایی بسیار زیاد

▪ بیان داستان به زبان و تحریر تصویری

▪ استفاده از حداقل عناصر داستانی (بیشتر از گفتگو و دیالوگ استفاده می‌شود) (۴)

به این ترتیب می‌توان بحث کرد که حجم داستان مینیمال برخلاف آنچه تصور می‌شود خصیصه اصلی داستان مینیمالیستی نیست و شاید یکی از ویژگی‌های دست چندم به شمار آید.

اشاره گردید که بسیاری گفته‌اند حکایات عوفی و سعدی و عبید زاکانی از نمونه‌های قابل توجه آثار مینیمالیستی می‌باشند.

اگر مساله را از دیدگاه پو مطرح کنیم تا حدودی می‌توان این حکم را قبول کرد ولی مساله این است که تفاوت بنیادین حکایت و داستان مینیمال این است که غالب حکایاتی موجود در آثار بزرگان تاریخ ادبیات فارسی ، فاقد ساختار و عناصر داستانی به معنای اخص کلمه هستند. یعنی در این حکایات هدف ارائه داستان و نقل داستان نبوده بلکه مراد انتقال مفهوم و پیامی‌ست غالباً اخلاقی ، فلسفی، دینی و … و گوینده به هیچ وجه به جنبه‌های حسی و زیباشناختی و ادبی حکایت و روایت یا داستان خود توجه ندارد و اگر چنین حالتی پیش آمده بیشتر از سر اتفاق و حادثه بوده تا توجه تام و تمام نویسنده.

با این همه بسیاری از حکایات فارسی نیز وجود دارند که به معنای اخص کلمه در تعریف داستان مینیمالیستی می‌گنجند. اما توجه به خاستگاه‌های این حکایات نیز حاکی از آن است که سرچشمه و آبشخور این دو نوع ادبی با هم متفاوت بوده و غالباً کارکرد جداگانه نیز پیدا می‌کنند.

اما اگر بخواهیم اطلاق و دلالت مینیمالیسم را در ادبیات کلاسیک فارسی جستجو کنیم ، باید به قالب قطعه در شعر فارسی توجه کرد. قطعه قالبی است که به نسبت دیگر قوالب کلاسیک شعر فارسی از آزادی عمل بیشتری برخوردار بوده و شاعر و نویسنده مجال فراختری جهت طرح و بسط سخن خویش در اختیار دارد. قطعه با اعتبار محتوا؛ وحدت موضوع و رفتار با کلام، قالبی بسیار پر امکان و غنی است.(۵) دیگر ویژگی‌های قطعه این است که شاید چون بدنبال گفتن داستان و بیان اندیشه‌ای است ، از زبان فاخر و ادیبانه قصیده و زبان محتاط و محدود غزل دور و به زبان محاوره نزدیک می‌شود.(۶) در زبان قطعه توصیف‌ها ساده و سر راست و خشک است و شاعر بدون حاشیه رفتن و روده درازی کردن با لحنی محاوره‌ای و عامیانه در چند بیت محدود ، داستان ، پند یا اندیشه خود را بیان می‌کند و شعر را به پایان می‌رساند، یعنی از طرف دیگر راه را بر ادامه داستان و نتیجه‌گیری احتمالی از آن برای خواننده و شنونده باز و باقی می‌گذارد. توصیف‌ها در دسترس و محسوس و صمیمی هستند و زبان از بیرون واقعه یا داستان را روایت می‌کند. رفتار ساده با کلام و زبان خصوصیت اصلی آن است و تا حدود بسیار زیادی قالب قطعه را به آنچه امروزه داستان مینیمالیستی می‌گوئیم ، نزدیک می‌کند.

رامین سلطانی

پی نوشت‌ها:

۱ـ موحد ،ضیاء،سعدی،تهران،انتشارات طرح نو،۱۳۷۳ خ،ص۱۷۵.

۲ـ گوهرین ، کاوه ،کوتاه و ساده مثل حقیقت،هفته نامه پیام زنجان،سال دوازدهم،شماره ۲۸۳،ص۶.

۳ـ موحد،پیشین،ص۱۷۵و۱۷۶.

۴ـ جزینی،جواد،ریخت شناسی داستان‌های مینیمالیستی،مجله کارنامه،شماره ۶،تیر و مرداد ۱۳۷۸ خ، ص۴۳ – ۳۴.

۵ـ موحد‌،پیشین،ص۱۸۰.

۶ـ همو، پیشین،ص۱۸۳.