جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نوشته ای در اهمیت ترانه


هر چند سنت و سنت شكنی در آیین مشرق زمین باب نبوده و نیست, چرا كه خود سنت و پایبندی به برخی اصول فواید فردی و اجتماعی چشمگیری دارد, اما چنین حركت هایی خلاف جریان عرف و اجتماع را گاه می توان برای همان عرف و اجتماع مفید دید به

یاد نیما بخیر! آن سنت شكن پروانه صفت.

هر چند سنت و سنت شكنی در آیین مشرق زمین باب نبوده و نیست، چرا كه خود سنت و پایبندی به برخی اصول فواید فردی و اجتماعی چشمگیری دارد، اما چنین حركت هایی خلاف جریان عرف و اجتماع را گاه می توان برای همان عرف و اجتماع مفید دید. به طوری كه از محكوم شدن های نخستین به یك نوآوری و به مرور از نوآوری به سمبلی فرهنگی تثبیت می گردند، همچنان كه نیما یوشیج نیز چنین مسیری پیمود تا امروز كه به پدر شعرنو در ادبیات ایران زمین شهرت پیدا كرد. ... به اختصار كمی جلو می رویم و از شاعران بنام دیگری كه راه نیما را ادامه داده و پرچم شعر او را بر بلندای شعر این مرزو بوم نگه داشتند می گذریم تا به امروز برسیم، امروز و همین لحظه ای كه درآنیم:

بویی تازه تر به مشام می رسد، بوی شعری جوان تر از شعر نیمایی، گویشی عامیانه تر، ساده اما مملو از دقت و ظرافت، پر از احساس و حرف های خودمانی، انگار كه ناگفته های دل ماست... بوی ترانه!

و ترانه چیست؟ شاید تیری نشانه رفته كه با تكیه بر كمان حنجره خواننده ای رها می گردد و هدفش نفوذ در قلب شنونده!

بیراه نیست اگر تیر را ترانه، كمان را صدای خواننده و دست تیرانداز را به سرانگشت نت آفرین آهنگساز تعبیر كنیم، پس هر چه تیر، تیزتر كمان خوش جنس تر و دستی كه این دو را به هم مرتبط می كند قدرتمندتر و نگاهش نافذتر باشد بر قلب هدف بیشتر می نشیند! تیری رها شده به سوی شنونده برای رساندن سلامی به سلامت روح او...

ترانه، همان ذره بینی ست كه اگر در دست های سراینده ای متعهد و در خدمت چشمان تیزبین او قرار گیرد كوچكترین اشك و لبخند را از نهانخانه احساس خود و مردمش بیرون كشیده و آن را استادانه با تركیبی از كلمات، چون رودی خروشان در دل دریای موسیقی و فرهنگ مردم زمان خود تزریق می كند تا به كمك امواج ممتد ملودی ها، نوای سازها و گرمی صدای خواننده ها به اقیانوسی از خاطرات و بازنگری ها تبدیل شود و این است ویژگی های شعری به نام ترانه و ترانه بیدار...

ترانه بیدار متولد می شود، اما در لحظه، همان جایی كه هیچ تعریفی جز حرف خودش برای آن نیست، ترانه بیدار و بی تكرار تنها در اعماق وجود سراینده است كه تولد می یابد و از جفت احساس او تغذیه می كند، رشد كرده و به تكامل می رسد، ترانه چون كودكی كه از مادر شعرش حیات گرفته ریشه در توارث ادبیات مردم روزگار خود دارد و حین رعایت وزن و قافیه و ساختاری ادبی از صداقت و سادگی گفتار به دور نیست و از قالب فرهنگی و زبان مردم خود نیز بهره می گیرد تا به كلام بی تكراری و بلوغ بیداری برسد و هر چند گویشی تازه در شعر ماست اما ثابت كرده در حفظ فرهنگ مثبت و ناب مردمی و حتی شعر معاصر عاملی بسیار تواناست همانطور كه در تخریب آن! پس چه بهتر كه به این مقوله جدی تر نگریسته شود و چنانكه در این چند ساله اخیر فضای بازتری بدان بخشیده شد، ریزبینی های بجای مسئولین و اساتید شعر و ادبیات حتی الهام گیری از پیشكسوتان متعهد و مجرب این سبك سرایش موسیقایی در آن اعمال گردد تا تكیه گاهی برای، موسیقی درمانی، فرهنگ درمانی، اندیشه درمانی و تبلور شعری باشد.

ترانه بیدار، ترانه ایست بیزار، بیزار از دروغ و مصلحت اندیشی، بیزار از سخنان ناگفته، بیزار از توهین و تحقیر و گلایه اش مظلومانه ترین زبان رایج! مظلوم اما نافذ و نافذ چون صادق است، ترانه بیدار ترانه حقیقت است، اما شیوا و شیرین سخن، حتی اگر از تلخی ها و ناكامی ها بگوید، فریاد می كند، اما گوشخراش نیست تا رانده شده یا قصه اش در و دروازه گشته و به فراموشی برسد،بلكه در حافظه پژواك دارد تا خود، خاطره خود شود! به تفكر می رسد تا شنونده اش را نیز به تعمق وادارد، ترانه بیدار فهمیده می شود تا شنیده شود!

ترانه بیدار در بند است و رها: در بند اصول تأدیبی خود و رها از محبوب شدن ها و منفورشدن ها...

ترانه لمس لحظه های ساده دوست داشتن است، نبض حنجره ای پرآواز در نقب سكوت تا در زمان جاری شدن است، ترانه آغاز یك تبلور است، تبلور هر حس ناب! با ترانه است كه رویاها فریاد می شوند و واژه ها آواز می گردند، در حنجره ای پرشور، در گوش مردمی نزدیك و دور ...

و به حق بوده و هستند بزرگ مردانی هم كه هنر واژه پردازی، مفاهیم ادبی، اعتراض، جنون شاعرانه و در یك كلام ترانه بیدار را به كمال رسانده و موسیقی پاپ این سرزمین را همواره مدیون خود ساخته اند، با غم مردم سینه سوزانده بغض آلود و در شادی ها شعف انگیز سروده اند....

راهشان باقی و نامشان پایدار باد!

و تو ای زیبا چهره و پیرهن، خوش لهجه و سخن، ای هموطن: دیر زمانی نیست كه از نوای ساز و آواز و شعر به ترانه و از ترانه به تولدی تازه در بیان و موسیقی رسیده ایم، تولدی لحظه لحظه در تبلور روح خویشتن!

با ترانه پروازها كرده ایم پرواز با زمزمه هایی درونی تا به هم رسیدن، هموطن: شیرینی سكوت در شكستن است و تلخی اش در بقا، پس در اشك و لبخند بخوان با ترانه ها و سكوت بشكن، آواز به آواز این دیار كهن...

پیام پولاد