پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

صفی از شاخ ایستاده است


صفی از شاخ ایستاده است

تنها یک قدم مانده
که به ناگاه
ناگفته هایم متولد می شوند در آخرین واژه
و آنجاست که پرواز
با پر باز تماشایی است
و عقاب ها
عقابهایی که بر فراز آسمان
فرود می شوند
تا که طعمه کنند …

تنها یک قدم مانده

که به ناگاه

ناگفته هایم متولد می شوند در آخرین واژه

و آنجاست که پرواز

با پر باز تماشایی است

و عقاب ها

عقابهایی که بر فراز آسمان

فرود می شوند

تا که طعمه کنند لاشه ی زمین را

خورشید که نفس می زند در تنفس شب

گله ی ستاره تار و مار می شوند

پس تر

پس تر از ما

صفی از شاخ ایستاده است

و پیش تر گوزن هایند

که شاخ نمایی می کنند

همین است

آنگاه که گربه ها بیکارند

آنجا که گربه ها موش

پلنگ از تلاش خود تلاش می خورد

و شیر از لاشه به لاشه

همیشه یک گام از گیم دنیا خالی است

همان فاصله را که پرندگان

منقار می زنند

چگونه است

که کلاغ ها زود سفید می شوند

و سیا ه ها دیر صدا

از آغاز پاپان شدیم

و از پایان بن بست .

شعر از استاد پاپی

عابدین پاپی