جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

راهکارهای قرآن برای تحکیم خانواده


راهکارهای قرآن برای تحکیم خانواده

از همان آغاز آفرینش هر چیزی که درباره حضرت آدم ع گزارش می شود درباره همسرش نیز گفته می شود و واژگان به گونه ای به کار برده می شود که خود نشان دهنده سرنوشت مشترک آنان است
از این رو می توان گفت که در بینش و نگرش قرآن, زن و شوهر به عنوان واحدی دانسته می شوند که در تصویر ذهنی می توان میان آنان جدایی انداخت تا زمانی که خانواده وجود دارد و زن و شوهری میان دو شخص متحقق است سرنوشت واحد و قوانین مشترک بر آن حاکم می باشد

● فلسفه تشکیل خانواده

خانواده در آموزه های قرآنی از مقام و جایگاه ارزشی والایی برخوردار است. خانواده نخستین مساله ای است که پس از آفرینش انسان بدان اشاره شده است. قرآن پس از بیان چگونگی خلقت انسان به زوج و همسر آدم (ع) اشاره می کند. در این بخش به خوبی روشن می شود که زن و شوهر از سرنوشت مشترکی برخوردارند.

از همان آغاز آفرینش هر چیزی که درباره حضرت آدم (ع) گزارش می شود درباره همسرش نیز گفته می شود و واژگان به گونه ای به کار برده می شود که خود نشان دهنده سرنوشت مشترک آنان است.

از این رو می توان گفت که در بینش و نگرش قرآن، زن و شوهر به عنوان واحدی دانسته می شوند که در تصویر ذهنی می توان میان آنان جدایی انداخت. تا زمانی که خانواده وجود دارد و زن و شوهری میان دو شخص متحقق است سرنوشت واحد و قوانین مشترک بر آن حاکم می باشد.

اگر در داستان هبوط انسان ما از هبوط آدم سخن می گوییم از باب تسامح است؛ زیرا قرآن با چنین نگرشی به مساله نمی نگرد و بر این نکته پا می فشارد که در همه جا زن و شوهر (خانواده) محل کلام و مساله بوده اند.

خانواده مورد هجوم دشمنان بیرون از خانواده قرار می گیرد و دشمن می کوشد تا خانواده را متزلزل کند و آنان را با وسوسه های خویش دچار بدبختی و شقاوت ابدی کند. ضرباتی که به خانواده از سوی دشمن بیرون زده می شود موجب می شود تا انسان به شکل خانواده (و نه آدم تنها) هبوط کند.

در همان آغاز آفرینش انسان از زن و مرد سخن به میان نمی آید بلکه از مرد و همسرش سخن گفته می شود تا این معنا القا شود که از همان آغاز آفرینش خانواده است که شکل می گیرد و بر خلاف تصور رایج باید گفت که خانواده نخستین مساله تاریخ بشری بوده است.

به سخن دیگر، قرآن هرگز پس از بیان آفرینش آدم (ع) از زن به عنوان ماهیتی جدا از مرد سخن نمی گوید بلکه از مردی به عنوان شوهر و از زنی به عنوان همسر سخن می گوید. این گونه نیست که در یک فرآیندی دختری وجود داشت که به صورت زنی متحول شده و خانواده ایجاد شده است؛ بلکه از همان آغاز سخن از خانواده ای است که زوجه و همسرش از خود مرد خانواده پدید آمده است؛ زیرا خداوند در آیه ۱۸۹ سوره اعراف از نفس واحد و یگانه ای سخن می گوید که همسرش را از آن آفریده است. بنابراین نخستین خانواده با زنی پدید می آید که خود بخشی از وجود مرد آن خانواده بوده است و زمانی و لحظه ای تصور نشده است که زنی بدون مردی بوده باشد.

قرآن فلسفه و هدف از تشکیل خانواده (همسری از جنس آدم برای وی خلق کردن) را ایجاد بستری برای آرامش وی برمی شمارد تا در مرد در کنار همسرش (زن) آرامش یابد.

به سخن دیگر، مرد بی زن و همسر از چیزی رنج می برد که عبارت از فقدان آرامش است. هر مردی تنها با همسرش می تواند به این آرامش دست یابد. (روم آیه ۲۱ و اعراف آیه ۱۸۹)

به نظر می رسد که در تحلیل قرآنی این مردان هستند که نیاز به همسری برای کسب آرامش دارند و شدت این نیاز در مردان فراتر از زنان است و دست کم زنان برای دست یابی به آرامش به شوهری نیاز کم تری احساس می کند. از این رو همواره از نیاز مردان به همسران سخن رفته و بر آن تاکید شده است. (همان).

بنابراین می توان گفت که در تحلیل قرآن از روان شناسی مردان به این نکته توجه داده می شود که مردان موجوداتی هستند که نیاز عاطفی و روحی ایشان از راه همسرگزینی و در کنار همسران برآورده می شود.

در برابر قرآن به این مطلب نیز اشاره می کند که زنان وابستگی خاص به مردان دارد که از آن به قوامیت تعبیر می شود.

به این معنا که زنان موجوداتی وابسته هستند که نیازمند شوهری به عنوان تکیه گاه می باشند. زن نه برای دست یابی به آرامش بلکه برای رسیدن به قوامیت و شکل کامل یابی نیاز به شوهری دارد تا بر او تکیه کند و سر پا بیایستد. شوهر برای زن در حکم ستونی است که بدان تکیه می کند و معنا و مفهوم می یابد.

در آیات قرآنی نیاز شوهر و همسر به دسته بخش می شود. دسته ای که از نظر محتوا مختلف و متفاوت است همانند نیاز شوهر به همسر برای دست یابی به آرامش و نیاز همسر به شوهر برای معنایابی که از آن به قوام یاد می شود.

دسته دوم نیازهایی است که همانند هم هستند و می توان گفت که به نوعی هم پوشی دارند.

قرآن در آیه ۱۸۷ سوره بقره به لباس بودن زن و مرد برای یک دیگر سخن به میان می آورد و می فرماید: نسائکم هن لباس لکم و انتم لباس لهن؛ زنانتان برای شما جامه و پوشش هستند و شما نیز پوشش آنان هستید.

با توجه به کارکردهایی که قرآن برای پوشش و لباس برمی شمارد می توان به مواردی چون حفاظت از گرما و سرما، پوشش عیب ها و بخش های زشت و ناپسند (به تعبیر قرآنی سواه)، آرایش و تزیین و مانند آن گفت که همسران می بایست نسبت به یک دیگر چنین حالتی را پدید آورند. از این رو می بایست افزون بر ایجاد آرامش و امنیتی را برای یک دیگر پدید آورند و به حفاظت از جان و مال و عرض هم بپردازند و از هرگونه تعرض بیرون حفظ و محافظت نماید.

از همین رو قرآن از دیگر کارکردهای خانواده را حفظ و نگه داری اسرار خانوادگی از دیگران و حتی از دیگر اعضای خانواده است. (تحریم آیه ۳ و ۴).

از سوی دیگر می بایست عیب ها و زشتی های یکدیگر را بپوشانند که یکی از این عیب ها هجوم شهوات است که با ارضای جنسی از راه مشروع پوشانده می شود و به شکل طغیان در جامعه بروز و ظهور نمی کند.

زن و شوهری که نتوانند یک دیگر را ارضا کنند و نیازهای جنسی یک دیگر را برطرف سازند، موجب می شوند تا طرف مقابل برای ارضای غرایز طبیعی به رفتارهای خطرناک و بیرون از چارچوب خانواده رو آورد.

از دیگر کارکردهای خانواده و زن و شوهر نسبت به هم آراستن یک دیگر است؛ از آن جایی که سرنوشت مشترکی دارند هرگونه رفتار پسندیده از یکی موجب می شود تا دیگر نیز بدان آراسته شود.

زن و شوهر یک دیگر را می آرایند و تزیین می کنند. از دیگر اهداف و فلسفه پدیداری خانواده در نگرش قرآن تولید نسل است. البته این کارکرد در مرحله دوم از اهمیت قرار می گیرد؛ زیرا آن چه اساس خانواده را شکل می بخشد حضور فرزندان نیست بلکه تولید نسل و بقای آن مساله دوم تشکیل خانواده است. تاکید بسیار قرآن بر مساله تشکیل خانواده برای دست یابی به آرامش نشان می دهد که عنصر آغازین و اساسی در تشکیل آن دست یابی به آرامش است و تولید نسل و فرزند داری مساله دوم و هدف بعدی از ایجاد خانواده است.

● آرامش درخانواده

قرآن همان گونه که به مسئله آرامش جویی مرد از زن پرداخته است. در تحلیل کامل به مساله مورد نیاز مرد به همسر برای دست یابی به آرامش را تبیین کرده و به مساله ایجاد آرامش درخانواده نیز اشاره می کند و با بیان مناسبات سالم میان زن و شوهر راهکارهای دست یابی به آرامش درخانواده را تبیین می کند.

قرآن با اشاره به مسایل عاطفی موجود در میان زن و شوهر و نیز والدین و فرزندان بر عنصر عاطفه تاکید کرده و از زن و شوهر و فرزندان می خواهد که روابط میان خود را در خانواده بر پایه اصولی عاطفی سامان دهند.

در تحلیل قرآنی، انسان بیش از هر چیزی به مسایل عاطفی و روحی و روانی توجه دارد. از این رو در تعریف سعادت و خوشبختی اگر دو مولفه و عنصر آرامش و آسایش را مطرح سازیم عنصر آرامش در درجه و مرتبه نخست قرار می گیرد. بنابر این عنصر روانشناسی همواره بر عناصر دیگر چون عنصر اقتصادی و یا جامعه شناسی مقدم است. انسان پیش از آن که درجست وجوی امری دیگری باشد از تشکیل خانواده و همسرگزینی می خواهد به آرامش دست یابد. مسایل عاطفی و عشقی به خوبی نشان می دهد که پایه اصلی تشکیل خانواده است و مسایل دیگر در مرتبه و درجه بعدی قرارمی گیرند.

برپایه این تحلیل است که آموزه های قرآنی آرامش در محیط خانواده و مناسبات میان زن و شوهر و نیز پایداری آن را در پـرتو مودت و مهربانی میان زن و شوهر می داند (روم آیه ۲۱) بنابر این مرد و زن می بایست نخست به عنصر عاطفی و روانی مودت (نوعی عشق و محبت) و مهربانی (رحمت) دست یابند. در سایه سار محبت و رحمت است که خانواده می تواند پایدار و برقرار بماند و با از میان رفتن هر یک از این عناصر خانواده دچار بحران می شود. عشق و محبت است که میان زن و شوهر از نظر عاطفی ارتباط برقرار می سازد و رحمت و مهربانی است که آن را تحکیم می بخشد و استوار می سازد. رحمت به معنای آن است که شخص نسبت به دیگری مهربانی کند و واکنش های تند و خشن از خود بروز ندهد.

احسان و نیکوکاری نیز در همین حوزه معنا و مفهوم می یابد. به این معنا که زن و شوهر نسبت به یک دیگر اگر از راه عشق و رحمت و مودت و دوستی و مهرورزی در آیند نسبت به یک دیگر احسان می کنند و فراتر از عدالت به مسایل می نگرد. اصولا اگر عدالت امری پـسندیده است و می تواند خانواده و جامعه را قوام بخشد احسان آن را استحکام دو چندان می بخشد؛ زیرا عدالت ناظر به عنصر عقلی بشر است و احسان و رحمت و مودت ناظر به عنصر عاطفی و احساس بشر است.

بی گمان در روابط خانوادگی و حتی اجتماعی این عنصر عاطفی و احساسی است که حرف اول را می زند (نساء آیه ۱۵۸) زیرا حضور رحمت و محبت و احسان درخانواده موجب می شود تا عناصر فرومایگی و بخل و نشوز و عدم تمکین و مانند آن از محیط خانواده رخت بربندد. (همان)

● عوامل اختلافات خانوادگی

با توجه به مطالب پیش گفته دانسته شد که فقدان آرامش، مودت، عشق و مهربانی، رحمت و احسان و نیکوکاری در خانواده می تواند از مهم ترین عوامل ایجاد اختلافات خانوادگی باشد.

درآیات قرآنی به مسایل اختلافی خانواده به گونه ای اشاره می شود که بیانگر فقدان هر یک از آنان در محیط خانواده است. از جمله مساله نشوز (نساء آیه ۳۴) و اعراض همسران (نساء آیه ۱۲۸) بخل و عدم گذشت (همان) و نیز مساله دشمنی بیرونی که به شکل سحر خودنمایی می کند (بقره آیه ۱۰۲)

از آن جایی که خانواده می بایست برپایه عفت و پـاکدامنی (نساء آیه ۲۵ و مائده آیه ۵ و نور آیه ۳) و نیز سخنیت و هم کفو بودن در اعتقادات، باورها و ایمان (بقره آیه ۲۲ و نیز نساء آیه ۲۵) شکل گیرد، فقدان هر یک از این ها می تواند خانواده را دچار مشکل سازد. از این رو پیشنهاد شده است که آغاز خانواده ای شکل گیرد که از این مسائل برخوردار بوده و حسن تفاهم در این امور در میان زن و مرد وجود داشته باشد.حال اگر این امور نباشد می تواند با کوچک ترین مساله به آن دامن زده شود و اختلافات جزیی تشدید گردد.

بنابر این قرآن با بیان عناصر عاطفی و تقویت آن می کوشد تا حد امکان خانواده را حفظ کند.

از این رو بر عناصر جذب و جلب محبت تاکید می ورزد و بر مولفه هایی چون عفو و گذشت و مهربانی و احسان و نیکوکاری فراتر از عدل پا می فشارد.

رجوع به حکمیت از دیگر راهکارهایی است که قرآن برای رهایی از اختلافات میان اعضای خانواده و زن و شوهر پیشنهاد می دهد. حکم کسی است که برای فصل خصومت دو طرف نزاع برگزیده می شود. (قاموس فقهی، عربی، ص ۹۶) و حکمیت در حقیقت عبارت است از فصل خصومت به واسطه یک یا چند نفر به شکل خاص که بیرون از چارچوب های روش داوری و قضاوت در دادگاه های رسمی است و در آن برعناصری چون محبت و گذشت و مصالحه تاکید می شود.

قرآن برای جلوگیری از افزایش تنش های خانوادگی پـیش آمده دستور می دهد که داورانی از خانواده زن و شوهر از سوی خانواده های آنان انتخاب و برگزیده شوند تا میان آنان حکمیت کند. (نساء ۳۵) این مساله آن اندازه مهم و قابل توجه است که خداوند به حاکم دستور می دهد که اگر اختلافات تشدید شده است خود از میان خانواده آنان حاکمانی برگزیند و مساله حکمیت را اصل در داوری خانوادگی قرار دهد و مساله را به شکل رسمی در دادگاه مطرح نسازد.

بنابر این هم بر خانواده هاست که از مساله حکمیت پیروی کنند و هم حکومت ها می بایست تا حد توان از حکمیت برای امور خانوادگی رسیدگی کند و از ارجاع پرونده به شکل رسمی به دادگاه پرهیز کند. (همان)

هدف حاکمان می بایست تشویق زن و شوهر به حل اختلاف و اصلاح میان آن دو باشد و در رفع مشکل آنان بکوشد (همان)

حسین جواهری