سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

وقتی دانش و ابزار به ثروت تبدیل می شود


وقتی دانش و ابزار به ثروت تبدیل می شود

با دکتر علیرضا فیض بخش, استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف درباره کارآفرین و کارآفرینی گفت وگویی انجام داده ایم که از شما دعوت می کنیم خواننده آن باشید

برخی معتقدند کارآفرینی، راه‌اندازی کسب و کاری است که کاملا پیشرفته و مبتنی بر فناوری‌های نوین باشد و برخی دیگر معتقدند هر فردی که در حوزه کسب و کار فعالیت می‌کند، کارآفرین است.

گرچه هر دو عقیده، طرفداران خاص خود را دارد ولی عموما باور بر این است که وقتی در مورد چنین موضوعی صحبت می شود، بحث از کسب و کارهایی است که دست کم نوآوری خاصی در دل خود داشته باشد.

در نتیجه کارآفرین از کسب و کارهای معمولی متمایز می شود. این نوآوری ممکن است در حوزه فناوری های پیشرفته باشد؛ ممکن است مبنای ظهور آن فناورانه باشد یا حتی ایده ساده ای باشد که قبلا به ذهن کسی نرسیده باشد.

تفاوت اصلی یک کارآفرین با فردی که کسب و کار معمولی دارد، این است که کارآفرین، زمان و انرژی بیشتری را صرف عملی کردن ایده خود می کند.

با دکتر علیرضا فیض بخش، استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف درباره کارآفرین و کارآفرینی گفت وگویی انجام داده ایم که از شما دعوت می کنیم خواننده آن باشید.

مگر با درس خواندن هم می شود کارآفرین شد؟

گاهی تصور می شود اگر کسی رشته تحصیلی کارآفرینی می خواند، به معنای این است که می خواهد کسب و کاری راه بیندازد. از یک زاویه می شود به موضوع این طور نگاه کرد که بعضی ها کارآفرینی می خوانند تا کسب و کاری راه بیندازند. حالا اگر بیاییم کسی را که فقط می خواهد مدرک بگیرد و حالا در این وسط آمده و کارآفرینی خوانده را بگذاریم کنار، افرادی را که کارآفرینی خوانده اند، می توان در دو گروه قرار داد؛ یک گروه کسانی که می خواهند محقق، مدرس، استاد یا پژوهشگر حوزه کارآفرینی شوند. این افراد بیشتر مباحث آکادمیک، نظری و تئوری برایشان اهمیت دارد. یک گروه کسانی هستند که واقعا می خواهند کسب و کاری راه بیندازند و از ابزارهایی که در درس کارآفرینی داده می شود، استفاده کنند. آن ابزارها ممکن است برنامه کسب و کار یا فنون خلاقیت یا روش های کار تیمی باشد. با این فرض شاید بتوان گفت کسی که می خواهد کسب و کار جدیدی راه بیندازد هم برود درس کارآفرینی بخواند.

یک کارآفرین با چه ابزار یا مواد اولیه ای کارش را شروع می کند؟

یکی از معیارهای لازم و ضروری، ایده و فرصت است. آدم ها باید ببینند چگونه ایده پیدا کنند. فرق یک ایده با ایده دیگر در چیست و چقدر این ایده قابلیت تبدیل شدن به یک فرصت را دارد. جذب منابع مالی هم مهم است. اصلا منابع مالی کجا باید تزریق شود و چطور می توان آن را تامین کرد. چه ویژگی هایی باید داشته باشد که سرمایه گذار و وام دهنده را جذب کند. روش های تیمی یا گروهی نیز از دیگر معیارهاست این سه چیز مهم ترین ملزومات برای راه اندازی کسب و کار است. در گروه هم این که چگونه آدم ها را انتخاب کند که آنها برای ایده او با انگیزه کار کنند. از طرفی سه معیار دیگر هم وجود دارد که اینها را تقویت می کند؛ یکی از آنها ارتباطات است؛ کارآفرین باید بتواند ارتباط برقرار کرده و مذاکره کند؛ نظر خود را درست بیان کند؛ دیگران را توجیه کند. یکی دیگراز معیارها، رهبری است؛ فرد کارآفرین باید به گونه ای روی یک کسب و کار و افراد تاثیر بگذارد که آن آدم ها بدون این که سیستم های قوی و کنترلی مدیریتی وجود داشته باشد، از روی علاقه و اشتیاق فعالیت کنند. سومین معیار تقویتی، خلاقیت است؛ خلاقیتی که در واقع به شکل گیری ایده منجر شود.

علم بهتر است یا ثروت؛ راه اندازی کسب و کار مهم تر است یا کارآفرینی دانش بنیان؟

ممکن است کسب و کاری راه بیندازیم که از یک تکنیک یا فنی استفاده کنیم مثلا قطعه سازی کنیم. در این کسب و کار، ابزار، فن یا دانشی وجود دارد گاهی ممکن است هسته اصلی کسب و کار را به حوزه دانشی اختصاص دهیم که در مراحل اولیه توسعه است. در واقع کسب و کار دانش بنیان، کسب و کاری است که هسته اصلی آن به حوزه جدید دانش اختصاص دارد. دانشگاه ها را می توان در سه نسل طبقه بندی کرد. نسل اول دانشگاه هایی است که بر اصل آموزش استوار است مانند مکاتب قدیم یا آکادمی های علمی. نسل دوم که دانشگاه های غربی سردمدار آن بودند، دانشگاه هایی است که در آنها درس و آموزش مهم نیست. بلکه پژوهش مهم است. یعنی انجام پژوهش مهم تر از آموزش است. نسل سوم که دانشگاه های معدودی سراغ آن رفته اند اما مهم ترین دانشگاه ها در سطح دنیا هستند. مانند دانشگاه های استنفورد، هاروارد و ام آی تی.

این دانشگاه ها تعریف خودشان را از پژوهش تغییر داده اند. در این دانشگاه ها گفته می شود اگر دانشگاه بتواند روی رفاه مردم تاثیر بگذارد ماموریت خودش را انجام داده است. در این دانشگاه هدف راه اندازی کسب و کارهای خلاق و نوآورانه است که می تواند رفاه ایجاد کرده و به خلق ثروت منتهی شود. این نسل سوم، دانشگاه های کارآفرین گرا هستند. دانشگاه هایی که می خواهند افرادی برای کسب و کار تربیت کنند. در این دانشگاه ها مراکز رشد و پارک های علم و فناوری راه اندازی می شود تا دانشجو فرصتی برای تمرکز و خلق ایده داشته باشد. در واقع بحث جدیدی که در دانشگاه ها جدی شده، کسب و کارهای نوآورانه است که همان کسب و کارهای دانش بنیان است. این ایده نوین یا به عبارتی این نسل سوم آموزش می گوید حتی اگر در دانشگاه تحقیقی جدید انجام نشود اما ایده خلاق مطرح شود به مراتب بهتر است. یعنی اختراع به تولید محصول و در نهایت تولید ثروت تبدیل می شود که این مهم است. براین اساس تعریف دانشگاه در حال تغییر است. به نظر می رسد این ایده به آرامی جایگزین نسل اول و دوم دانشگاه ها شده و فضایی ایجاد می شود تا ایده علمی به ایده کسب و کار تبدیل شود.

فضای جامعه امروز چقدر برای کسب و کار دانش بنیان آماده است؟

اهمیت ایده های دانش بنیان روز به روز بیشتر می شود. ایده های دانش بنیان می تواند به محصولاتی متفاوت و جدید تبدیل شود. کسب و کار دانش بنیان کمک می کند تا این ایده به کسب و کار شخصی برای فرد تبدیل شود. در این فضا باید کمک کنیم تا افراد تازه کار بتوانند مانند یک نوزاد نارس در محفظه ای قرار گیرند تا به آرامی رشد کرده و قدرتمندتر عمل کنند. در آینده ای نزدیک بسیاری از کسب و کارهای معمولی از بین رفته و منقرض می شوند. ممکن است تعدادی از آنها با قی بمانند اما آرام آرام همه آنها از بین رفته و فقط کسب و کارهایی که نوآوری مستمر دارند باقی می مانند.