کامیابی

اگر در فرهنگ لغات به دنبال معنای کامیابی بگردید, این معنا را خواهید یافت احساس شکوفایی, توان گری و موفقیت شاید داشتن پول کافی, گاهی باعث کامیابی شود ولی همیشگی نخواهد بود

اگر در فرهنگ لغات به دنبال معنای کامیابی بگردید، این معنا را خواهید یافت؛ احساس شکوفایی، توان‌گری و موفقیت. شاید داشتن پول کافی، گاهی باعث کامیابی شود ولی همیشگی نخواهد بود. کامیابی بستگی به آن‌چه شما دارید یا مالک آن هستید، ندارد. اما اگر حس خوبی راجع به آن‌چه دارید، داشته باشید کامیاب خواهید بود. و این کامیابی تعادلی را در زندگی ایجاد خواهد کرد.

عده‌ای هستند که دارایی زیادی ندارند، اما نسبت به آن‌چه دارند، قدردان هستند و در واقع کامیاب‌اند. بر عکس این موضوع هم هست، کسانی هستند که دارایی‌های فراوانی دارند اما احساس کامیابی ندارند و فقدان‌هایی را در زندگی‌شان حس می‌کنند.

● قانون جاذبه

مطابق تعریف « Abraham Hicks»، قانون جاذبه عبارت است از: "آن‌چه که شما به سمت خودتان جذب می‌کنید، تمام آن چیزهایی است که برایش انرژی صرف می‌کنید، چه بخواهید و چه نخواهید." بنابراین اگر در مورد همه‌ی موارد زندگی‌تان کنجکاو باشید و تمام مواردی را که به سمت‌تان می‌آید را ببینید، نتایج آشکاری را در زندگی‌تان خواهید دید. دانستن درباره‌ی این قانون و عمل کردن به آن به شما کمک خواهد کرد تا کامیابی را در زندگی‌تان ایجاد کنید و موارد خوب را به سمت خودتان بکشانید. این قانون، قانون بسیار ساده‌ای است و به محض این‌که آن را دریابید، هرگز رهایش نخواهید کرد.

هیچ‌گاه به کم قانع نباشید چرا که همواره باید در مورد آن‌چه نداریم، فکر کنیم و از تلاش نایستیم. تمرکز بر روی کمبودها، باعث می‌شود تا به زمان حال محدود نشویم و به آینده بیاندیشیم یا خواسته‌های حقیقی‌مان را دریابیم.

خودمان در زندگی‌مان واقعیاتی را ایجاد می‌کنیم. برخی موارد را که بر روی آن‌ها تمرکز می‌کنیم، به سمت خودمان می‌کشانیم. (پول، ارتباطات، کسب و کار) اگر بر روی چیزی تمرکز کنیم، تجربه‌ی ایجاد کردن آن مورد را برای خودمان خواهیم داشت. اگر بگوییم که از شغل‌مان بیزاریم، جنبه‌های منفی را در محیط کارمان ایجاد می‌کنیم و هیچ نقطه‌ی مثبتی برای حس رضایت در محیط کارمان نمی‌یابیم.

هیچ‌گاه به کم قانع نباشید چرا که همواره باید در مورد آن‌چه نداریم، فکر کنیم و از تلاش نایستیم. تمرکز برروی کمبودها باعث می‌شود تا به زمان حال محدود نشویم و به آینده بیاندیشیم یا خواسته‌های حقیقی‌مان را دریابیم.

مثلا" همیشه به این موضوع فکر می‌کنیم که اگر در مسابقه‌ای پول هنگفتی را ببریم با آن چه خواهیم کرد. کسی که در این مسابقه شرکت نکرده است، هیجان آن را درک نمی‌کند و با این فکر، یکی از خواسته‌های حقیقی‌مان که شرکت در این مسابقه است را درک می‌کنیم. متأسفانه همیشه با فکر در مورد کمبودهای زندگی‌مان نتیجه‌ی یک کار خوب و هیجان‌انگیز را خراب می‌کنیم.

حالا شخصی را تصور کنید که می‌گوید: "اگر در این مسابقه برنده شوم با جایزه‌اش سفر می‌روم، خانه‌ی جدیدی می‌خرم، به مؤسسه‌ی خیریه‌ی مورد علاقه‌ام کمک می‌کنم." اما چرا سفر نکنید (و یا کار نکنید تا شرایط مالی بهتری داشته باشید)، تغییراتی را در منزل‌تان ایجاد ننمایید و یا پول کمتری را به مؤسسه‌ی خیریه‌ی مورد علاقه‌تان بدهید؟

سرانجام کامیابی احساسی ذهنی است اما بسیار مهم. در واقع کامیابی حسی است که درباره‌ی زندگی‌تان دارید. زمان‌هایی از هر آن‌چه در زندگی‌تان دارید لذت می‌برید و قدردان همه چیز هستید. این همان حس کامیابی است. در این شرایط پول زیادی ندارید اما همه چیز خوب است. یک موقعی هم پول زیادی دارید اما احساس ترس و نومیدی دارید. حس می‌کنید زندگی‌تان را از دست داده‌اید و حس کامیابی ندارید.

در واقع کامیابی حسی است که درباره‌ی زندگی‌تان دارید. زمان‌هایی از هر آن‌چه در زندگی‌تان دارید لذت می‌برید و قدردان همه چیز هستید. این همان حس کامیابی است. در این شرایط پول زیادی ندارید اما همه چیز خوب است.

اگر به‌طور مدوام از شرایط زندگی‌تان راضی باشید و البته قدرشناس باعث می‌شوید تا حوادث خوب بیش‌تری در روند زندگی‌تان اتفاق بیفتد. اگر واقعا" از هر آن‌چه در زندگی‌تان دارید راضی باشید، محیط هم به سمتی حرکت می‌کند تا بیش‌ترین چیزها را در اختیارتان قرار دهد. دقیقا" مانند زمانی که تعریفی را می‌شنوید و با تمام وجود آن را درک می‌کنید و دنبال تعریف و تمجیدهای بیش‌تری هستید که مسلما" از محیط دریافت می‌کنید. البته عکس این موضوع هم صادق است. در پایان هر روز از تمام مواردی که آن روز در زندگی‌تان داشتید و قدردان بودید، لیستی تهیه کنید. بدین طریق انرژی و تلاش‌تان را بر روی آن‌چه می‌خواهید به‌دست آورید، بگذارید تا نتیجه‌ی مطلوب را ببینید.

افکار، باورها، احساسات، هیجانات و فعالیت های‌تان را در جهت به‌دست آوردن کامیابی‌های بیش‌تر در زندگی‌تان قرار دهید.

نویسنده: Julie Plenty

منبع: وب‌گاه sideroad.com