دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

خانواده و مدرسه


خانواده و مدرسه

این مقاله, ضمن اشاره به برخی ملاحظات اولیه, به بیان یافته های تحقیق درباره ماهیت و میزان رابطه پیشرفت تحصیل كودكان و جنبه های مختلف محیط های خانوادگی آنان می پردازد

●مقدمه

هرچند ماهیت و چگونگی تجارب آموزشی، پرورشی و رشد كودك، تحت تأثیر عوامل متنوعی همچون سیاست، دولت و ارزش‌های بومی قرار می‌گیرد، ولی روشن است دو نهادی كه به طور مستقیم در كودك تأثیر می‌گذارد، خانه و مدرسه است. بسیاری از آثار گسترده جامعه، از طریق فرصت‌ها و تجربه‌های به دست آمده در این دو نهاد بر كودك عرضه می‌شود. با توجه به اولویت خانواده در زندگی اغلب كودكان، و اهمیّت عملكرد مدرسه برای فرصت‌های آینده زندگی، تعجب‌آور نیست كه حجم وسیعی از تحقیقات موجود پیرامون روابط میان زمینه‌های خانوادگی و یادگیری مدرسه انجام گرفته است. هم‌چنین جای تعجب نیست كه یافته‌های این تحقیقات نشان می‌دهد كه تأثیر خانواده بر پیشرفت تحصیلی كودكان قابل توجه است.

این مقاله، ضمن اشاره به برخی ملاحظات اولیه، به بیان یافته‌های تحقیق درباره ماهیت و میزان رابطه پیشرفت تحصیل كودكان و جنبه‌های مختلف محیط‌های خانوادگی آنان می‌پردازد.

۱ـ نقش‌های تكمیلی خانه و مدرسه۲

خانه و مدرسه از لحاظ اولویت‌ها، خواسته‌ها و انتظاراتی كه سعی دارند به آن‌ها برسند، سامان‌دهی مكانی و زمانی خود، شیوه‌های خاص برقراری ارتباط با كودكان، سمت و شكل ظاهر خود و در بعضی موارد از نظر فرهنگ و زبان با همدیگر متفاوتند. به علاوه، خانواده‌ها در طیف متنوعی از ویژگی‌های خود، با هم فرق دارند. برخی تفاوت‌ها، به محل زندگی (شهری یا روستایی)، وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی و عضویت در گروه‌های نژادی و فرهنگی مربوط است. با این‌حال، در خلال بررسی هر یك از این مقوله‌ها، احتمالا تفاوت‌های قابل توجهی به دست خواهد آمد.

اهمیّت تفاوت‌های محیطی در این واقعیت نهفته است كه شرایط خاص محیطی كه كودك در آن قرار دارد، بر رشد آگاهی‌ها و مهارت‌های او تأثیر می‌گذارد. به دلیل اختلاف محیط خانه و مدرسه، تمامی كودكان نوعی انقطاع و بریدگی بین این دو محیط را تجربه می‌كنند و برخی از آنان ممكن است در سازگاری با شرایط مدرسه دچار مشكل شوند. شاید زمانی كه میان آگاهی‌ها، مهارت‌ها، نگرش‌های كودكان و ارزش‌هایی كه به وسیله خانه و مدرسه تقویت می‌شود، هم‌خوانی كم‌تری وجود داشته باشد، مشكلات حادتر و بیش‌تر گردد.

هرچند تفاوت‌هایی میان خانه و مدرسه وجود دارد، ولی هر دو در یك مسأله رایج، یعنی اطمینان از رشد مطلوب كودكان، مشترك هستند. برای تحقق این هدف، والدین به عنوان وظایف اصلی معمولا می‌پذیرند كه نیازهای جسمی كودكان را در ارتباط با غذا، لباس، تغذیه و بهداشت فراهم سازند; مهارت‌های اساسی اجتماعی را به آنان آموزش دهند; و مبانی یادگیری آنان را در مدرسه پایه‌گذاری و از آن حمایت نمایند. مدرسه نیز به نوبه خود، وظیفه فراهم ساختن محیط مناسب، معلمان و برنامه‌هایی را كه مطابق نیازها، علایق، شیوه‌های یادگیری و مسائل شركت‌كنندگان باشد، به عهده می‌گیرد.

بسیاری از مدارس و خانواده‌ها به دلایل مختلف وظایف عمده خود را آن‌طور كه شایسته است، انجام نمی‌دهند. شاید برخی مدارس سهم ناچیزی در ترغیب والدین به مشاركت یا انطباق دادن‌شیوه‌های خود با ویژگی‌های كودكانی كه با سوابق مختلف به آن‌جا آمده‌اند، ایفا كنند. با این‌حال این مقاله به جای مدرسه به خانواده اهمیّت بیش‌تری می‌دهد. در عین حال این اهتمام به این معنی نیست كه در تأمین نیازهای دانش‌آموزان سازگاری با محیط مدرسه لازم نباشد، به ویژه آن‌كه توانایی‌ها، نگرش‌ها و ارزش‌های برگرفته كودكان از خانه نسبت به آن‌هایی كه در مدارس شكوفا می‌شود، بسیار متفاوت است. به علاوه، باید پذیرفت كه اغلب خانواده‌ها ممكن است بدون همكاری مؤسساتی از قبیل مدارس، قادر به تأمین نیازهای آموزشی كودكان نباشند. بعضی خانواده‌ها در تأمین نیازهای اساسی كودكان (مانند نیاز غذایی) مشكل دارند. در عین حال، در یك مقیاس وسیع‌تر شواهد فراوانی وجود دارد كه نقش مؤثر بسیاری از خانواده‌ها در فراهم ساختن شرایط مناسب برای پیشرفت تحصیلی كودكان تحت تأثیر منفی تحولات مختلفی قرار می‌گیرد كه در ساختاروعملكردجامعهوخانواده‌روی‌می‌دهد.

۲ـ تحولات‌اجتماعیوخانوادگی۳

تحولات اجتماعی كه بر ساختار و روابط خانواده تأثیر می‌گذارد، تحولاتی از قبیل شهرنشینی، مهاجرت نیروی كار (به ضمیمه افزایش تعداد زنان كارگر) و پیشرفت تكنولوژی (به ویژه تلویزیون) است. تحولات خانواده، دگرگونی‌هایی همانند كاهش گستره خانواده، كاهش خانواده‌های بیش از دو نسل (والدین و فرزند)، افزایش خانواده‌های تك والدینی و رشد تعداد مادران كارگر بیرون خانه را شامل می‌شود. (كلمن ۱۹۸۷، كله‌غان۴ و دیگران ۱۹۹۳)

به موازات دگرگونی خانواده‌ها، شبكه‌های حمایت اجتماعی نیز در مجامع شهری و غیرشهری رو به افول گذاشته‌اند. افول شبكه‌های حمایت اجتماعی، انزوای مادرانی را منعكس می‌كند كه اغلب بسیار جوانند و شاید از حمایت كم‌تر پدر كودك، دیگر اعضای خانواده یا دوستان برخوردارند و یا حتی اصلا حمایت نمی‌شوند. این امر، در كاهش حمایت‌هایی كه در گذشته از ناحیه سازمان‌های مختلف و شبكه‌های غیررسمی مانند كلیساها، سازمان‌های جوانان و همسایگان صورت می‌گرفت، نیز مؤثر است. (كلمن ۱۹۸۷)

تحول شرایط خانوادگی، محدود به تأثیرپذیری اعضای آن در اوضاع و احوال سخت اقتصادی نیست. بیش‌تر كودكان خانواده‌های مرفه در بسیاری از كشورهای صنعتی، فقط با یكی از والدین (معمولا مادر) زندگی می‌كنند; در عین حال، نسبت خانواده‌هایی كه هم زن و هم شوهر كار می‌كنند، به شدّت افزایش یافته است. البته چنین نیست كه كودكان این خانواده‌ها ضرورتاً مشكل تحصیلی داشته باشند. شاید، برنامه‌ریزی‌های مناسب، مشكلات ناشی از كار یا تك والدینی دانش‌آموزان را حل كند. با این وجود چنین شرایط خانوادگی با عوامل دیگری پیوند می‌خورد كه آموزش و پرورش رسمی كودكان را حمایت نمی‌كند. مثلا، در امریكا كودكانی كه تنها به وسیله مادران پرورش می‌یابند، حدود یك سوم از نیازهایشان در مقایسه با كودكانی كه در خانواده‌های دو والدینی بسر می‌برند، تأمین می‌شود. به علاوه، احتمالا مادران با تحصیلات پایین، عامل اصلی ناكامی و ترك تحصیل زودرس كودكان می‌باشند. براساس برآوردهای انجام شده در امریكا، حداقل یك سوم كودكان پیش دبستانی حتی پیش از ورود به كودكستان به دلیل شرایط مختلف خانوادگی مانند فقر، كم‌توجهی، بیماری، فقدان حمایت و تربیت بزرگ‌سالان، با خطر ناكامی در مدرسه مواجه می‌شوند. (هودكینسون ۱۹۹۱)۵ این نسبت احتمالا در دهه‌های آینده افزایش می‌یابد.

هرچند پژوهش‌هایی در زمینه كشف رابطه میان رشدشناختی، عملكرد تحصیلی و تحولات اجتماعی و خانوادگی مذكور و نیز آثار پرورش انسان در شرایط بسیار محروم انجام گرفته است، ولی چنین تحقیق‌هایی از گستره این نوشتار بیرون است. با این‌حال، باید توجه داشت كه كمبودهای شناختی و تحصیلی مربوط به محرومیت زیاد، بیش‌تر ناشی از كمبودها و تفاوت‌های معمولی شرایط خانوادگی در كل جامعه است كه در این مقاله بررسی می‌شود.

۳ـ ویژگی‌های تحقیق۶

تحقیقات فراوانی درباره تأثیرات تغییر بهنجار شرایط خانواده بر رشدشناختی و عملكرد تحصیلی كودكان از آغاز سده بیستم انجام گرفته است. برخی از این تحقیقات در مقیاس محدود، برخی دیگر، شمار فراوانی از خانواده‌ها را زیر پوشش گرفته و در مواردی نیز نمونه‌هایی كه نشانگر وضعیت ملی بوده مورد مطالعه قرار گرفته است. هرچند اطلاعات موجود در تحقیق حاضر از كشورهای در حال توسعه نیز فراهم شده، ولی بسیاری از این مطالعات در كشورهای توسعه یافته انجام گرفته است.

مطالعات در همه سطوح نظام آموزشی و پرورشی از پیش دبستانی تا آموزش عالی صورت گرفته است. برخی از پژوهشگران جمع‌آوری اطلاعات خود را به دوره‌های تحصیلی پس از دبیرستان افراد نیز گسترش داده‌اند. در این مطالعات، اطلاعات به دست آمده از مطالعات طولی و نیز داده‌های مربوط به مطالعات عرضی تجزیه و تحلیل شده است. با این حال، تحقیقات متعددی با این محدودیت واقعی مواجه بوده است كه آن‌ها از تجزیه و تحلیل دسته دوم اطلاعاتی استفاده نموده كه برای هدف‌های دیگری جمع‌آوری شده است. در چنین تحقیقاتی ممكن است اطلاعات مطلوبی وجود نداشته باشد. مثلا، برای دستیابی به یك تصویر فراگیر از تأثیرات اندازه خانواده بر رشد تحصیلی، نه تنها لازم است كه اندازه (بزرگی و كوچكی) خانواده در زمان انجام تحقیق معلوم باشد، بلكه كسب اطلاعات درباره زمان‌بندی تولد فرزندان و این‌كه چه زمانی كودكان خانواده را ترك می‌كنند، نیز ضروری است. (هیر، ۱۹۸۵)۷

بسیاری از مطالعات در یك زمینه پژوهشی صرف انجام گرفته است. اما، تعدادی از آن‌ها مسائل مربوط به سیاست‌گذاری را بررسی كرده‌اند. از جمله پژوهش‌های مربوط به زمینه سیاست‌گذاری، می‌توان به تلاش‌های انجام گرفته برای كاربرد یافته‌های مطالعات مربوط به روابط بین ویژگی‌های خانه و عملكرد تحصیلی اشاره كرد كه درصدد بوده است بی‌عدالتی‌ها را برملا و كارآیی برنامه‌های اصلاحی را آشكار سازد. (هلس و دیگران، ۱۹۸۰)۸ هدف عمده این تحقیقات كه هر از چندگاه به عنوان «حساب‌های سیاسی»۹ نامگذاری شده، بیش‌تر برآورد نقش گستره عوامل نسبی (مثل طبقه اجتماعی، نژاد، جنسیت) است تا تعیین سهم تلاش و گزینش افراد در پیشرفت تحصیلی و زندگی آینده. چنین تحقیقاتی در حوزه كلی مطالعات مربوط به تساوی فرصت‌های آموزشی و پرورشی قرار می‌گیرد. سایر مطالعات مربوط به تساوی فرصت‌ها روش نسبتاً متفاوتی را پیش‌گرفتهوسهم‌نسبی‌عوامل‌خانهومدرسه را در پیشرفت تحصیلی بررسی كرده است (مثل كلمن و دیگران،۱۹۶۶).۱۰

اغلب تحقیقات خانواده و تعلیم و تربیت، با به‌كارگیری روش‌شناسی كمّی تجربی، ارزش‌های عددی را به اطلاعاتی كه درباره رابطه بین ویژگی‌های خانواده و پیشرفت‌های دانش‌آموزان جمع‌آوری شده نسبت می‌دهد. روش‌های برگزیده تجزیه و تحلیل، با به كارگیری داده‌های همبستگی روش‌های تحلیل رگریسون، تحلیل قانونی و تجزیه و تحلیل مسیر به كارگرفته است. نتایج فراتحلیلی نیز در دسترس است (وایت ۱۹۸۲). این تحلیل‌ها، بر سطوح مختلفی از مجموع اطلاعات درباره (دانش‌آموزان، مدرسه، منطقه) مبتنی بوده است. هرچه گردآوری داده‌ها فراگیرتر باشد، ارزش همبستگی مورد انتظار بیش‌تر خواهد بود. در این مقاله فقط اطلاعات مربوط به تجزیه و تحلیل سطح دانش‌آموزان مورد بررسی قرار می‌گیرد.

جمعی از محققان در بررسی رابطه خانه ـ مدرسه استفاده از روش‌شناسی قوم نگاری را به عنوان جانشین روش‌های سنتی تجربی مطرح كرده‌اند. در این تحقیقات، حوزه اصلی مورد علاقه معناهای اجتماعی است كه ایفاكنندگان نقش از دانش‌آموزان، معلمان و والدین به اهداف، نیّات و اقدامات خودشان و دیگرانی كه با آنان تعامل دارند، ضمیمه می‌كنند.

با استفاده از الگوی تفسیری تجزیه و تحلیل موضوع‌هایی كه تاكنون مورد بررسی قرار گرفته است، شامل موضوعاتی از قبیل اطلاعات معلمان از زندگی دانش‌آموزان و مسؤولیت‌پذیری والدین در قبال فعالیت‌های آموزشی مربوط به مدرسه، بوده است. (مارج اوری بنكس، ۱۹۹۱)۱۱

در اغلب تحقیق‌های سنّتی، شاخص‌های متعددی از عملكرد تحصیلی دانش‌آموزان به كارگرفته شده است. این شاخص‌ها شامل معیارهای پیشرفت تحصیلی (مثل زبان، ریاضیات، علوم)، توانایی (مثل توانایی عمومی، كلامی، فضایی)، پیشرفت تحصیلی (بالاترین سطحی كه یك دانش‌آموز در نظام آموزش به آن نایل می‌گردد) و موفقیت شغلی است. هرچند برخی از تحقیقات از شیوه‌های میانگین نمرات، ارزیابی معلمان یا دیگر مقیاس‌های غیر استاندارد پیشرفت تحصیلی استفاده می‌كند، ولی بیش‌تر معیارهای اندازه‌گیری پیشرفت تحصیلی و توانایی آزمون‌های هنجار ـ مرجع استاندارد بوده است.

پژوهش‌هایی نیز معیارهای گوناگونی از محیط خانه یا خانواده را به كار گرفته است. بخش عمده باقیمانده این مقاله، براساس معیارهای سنجش محیط خانواده تنظیم یافته است. این كار بیرون از بایستگی روش‌شناختی صورت نگرفته است، بلكه انجام آن دو دلیل دارد: دلیل اول این‌كه انتقال صعودی از معیارهای مربوط به منزلت خانه به معیارهایی كه فرایندهای خانه را توصیف می‌كند به طور قابل ملاحظه‌ای ارزش تبیین معیارهای خانواده را در ارتباط با پیشرفت تحصیلی افزایش داده است. دلیل دوم این‌كه تجزیه و تحلیل فرایندهای خانواده، بینش بیش‌تری رانسبت به عوامل تأثیرگذار خانواده بر پیشرفت تحصیلی فراهم می‌سازد. چنین بینش‌هایی نه تنها به درك بیش‌تر روابط خانه ـ مدرسه منجر می‌شود، بلكه اساس برنامه‌هایی را فراهم می‌كند كه والدین را در آماده‌سازی كودكان خود برای مدرسه یاری می‌دهد.

نویسنده:محمّد احسانی

پی‌نوشت‌ها

۱ Family and Schooling

۲ Complementary Roles of Family & School

۳ Societal & Family Changes

۴ Kellaghan

۵ Hodgkinson

۶ Characteristics of Research

۷ Heer

۸ Halsey

۹ Politicalatithmetic

۱۰ Coleman

۱۱ MarJoribanks

۱۲ Studies of Socioeconomic Variables

۱۳ White

۱۴ Adamski, Greaney and Kellaghan, Halsey etal, Sewell and Hause.

۱۵ Kohn

۱۶ McGillicuddy Delisi

۱۷ Labov

۱۸ Studies of Family Configusation

۱۹ Anastasi

۲۰ Zajonc and Bargh

۲۱ Drenth

۲۲ Other Family Characteristics

۲۳ Fraser

۲۴ Plowden Report

۲۵ Peaker

۲۶ Doson

۲۷ Heyneman and Loxley

۲۸ Family process Variables

۲۹ Marjoribanks

۳۰ Dave

۳۱ Johnstone and Jiyono

۳۲ Lockheed ... Cheuny

۳۳ Improving Home - School Felation ship

۳۴ Conclusions

منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۶۲


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.