دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چراغ ایزد افروز


چراغ ایزد افروز

محمد نابغه و ابرمردی است که با مطالعه درمتون یهودیان و مسیحیان و اقتباس از آنان توانسته بنیاد اندیشه و تفکر خود را پی ریزی کند

کوه حرا در اطراف مکه که هر ساله در ماه رمضان بر پاک ترین مرد زمانه آغوش می گشاید ، دراین سال شاهد وقوع پدیده ای شگفت است ، دیوارها ، قطعه قطعه ی سنگ ها ، در نوای مناجات این مرد نرم شده اند ، در برابر روح پرستنده و بی آلایش او سر فرودآورده اند که ناگاه نوایی بس پرمهابت لرزه بر پیکره ی کوه می افکند ، ندایی که آن مرد را به نام می خواند و بشارت می دهد که از سوی خالق جهان به شرف نبوت شرافت یافته ، تا انسان های سرگشته در تاریکی های جهل را به روشنایی و نور راهبر شود . و این آغازی است بر رنج های بی شمار مردی که تا آن زمان محمد امین بود و پس از آن شب محمد رسول الله خاتم النبیین( ص) شد . رنج هایی که تنها شانه های استوار و ایمان نستوه او توان تحمل آن را داشت ، مردی که در تمام کائنات یگانه بود و براین یگانگی ، محبوب پروردگار عالمیان شد .

قریشیان ، تا آن زمان محمد را امین مکه می دانستند و در حل اختلافات او را حکم می کردند ،اما پس از آگاهی بر رسالتش ، به یکباره چون تمام دنیای خود را در برابر پیام رهایی بخش او در خطر دیدند با تمام قوا و با هر آنچه در توان داشتند علیه وی به پاخاستند ، ولی چه بیهوده تلاشی ، که آن کس را که خداوند عزیز گرداند اگر تمامی جهانیان گردآیند نخواهند توانست اندکی از عزت وی بکاهند ، و مشرکان بر اسرار و قدرت خداوند بس ناآگاه بودند و گذشت زمان این سرخداوندی را بر آنان آشکار ساخت . ولی اینک با گذشت بیش از ۱۴۰۰ سال از بعثت آن بزرگمرد تاریخ بشریت و آخرین حلقه اتصال آسمان و زمین ، هنوز نوای تشکیک از سوی نه مشرکان که دینداران دیگر ادیان که بر دینداری خویش داعیه بسیار دارند شنیده و خوانده می شود ؛ و عجیب آنکه پیروان هر دین و آیینی ، قرآن و پیام رسول اکرم را نسخه برداری از کتاب آسمانی و دین و آیین خود می پندارند ، اینان دیدگان حقیقت بین خود را براین مسئله می بندند که استواری دین اسلام ، حق جویی و تازگی آن برای نومسلمانان حتی در دنیای پیشرفته غرب ، خود می تواند حجتی بر اصالت پیام رسول اکرم باشد .

این نوشتار فرصتی است برای پاسخگویی به آن دسته ازمشرکان نوینی که شرک خود را در پس ادیان گوناگون پنهان ساخته و بر آخرین حجت حق ، رسول اکرم محمد مصطفی (ص) اشکال می گیرند و او را نابغه و یا شاعری چیره دست می خوانند نه پیامبری که از جانب خداوند بر هدایت خلق مبعوث شده است ؛ و این نیست مگر عناد دیرپای معاندان که بر سعی باطل خود باور دارند ولی خُـبث طینتشان ، آنان را بر طریقی چنین گمراه نگاه داشته است . " نویسندگان غربی که همه پدیده ها را با اصول مادی مورد مطالعه قرارمی دهند ... می کوشند که نبوت پیامبران و زیر بنای این موهبت الهی را که وحی باشد با اصول مادیگری توجیه وتفسیر نمایند و آنچه را که پیامبران از شنیدن وحی و رویت فرشته مدعی هستند همه را مولود تخیل و تجلی شخصیت دوم پیامبران معرفی کرده و فداکاری و تلاش های توانفرسای آنان را نتیجه یک عمر فرورفتگی در خویش و فکر واندیشه پیرامون نجات قوم خویش می دانند . " (۱) در این میان تنی چند از مستشرقان و سرسلسله آنان یک یهودی آلمانی ، در صدد هستند با تشکیک در رسالت نبی مکرم اسلام ، اعتبار قرآن را به عنوان تنها سخن الهی که دچار تحریف نشده است زیر سوال برند . بنیاد تمام تفاسیر غیرالهی این مستشرقان از بعثت پیامبر اسلام و محوری ترین سخن ایشان این است که :

محمد نابغه و ابرمردی است که با مطالعه درمتون یهودیان و مسیحیان و اقتباس از آنان توانسته بنیاد اندیشه و تفکر خود را پی ریزی کند . این مدعیان برای اثبات نظر خویش بر چند مورد تاکید فراوان دارند :

- انکار امی بودن (فاقد توانانی خواندن و نوشتن ) پیامبر؛

- داشتن روابط فکری با علمای یهود و نصاری ؛

- داشتن روابط فعال با مراکز فکری – فرهنگی خارج عربستان .

این موارد خلاصه ای از ادعاهای منکران بعثت نبی مکرم اسلام است که توسط گلدزیهر آلمانی – یهودی و درمنگام و بعضی غرب شیفتگان بیان می شود ، و ما در صدد هستیم با ارائه دلایل عقلی ، باطل بودن این ادعاها را آشکار سازیم .

●●● رسول اکرم (ص)، پیامبر درس نخوانده یا نابغه

● نبوغ محمّد:

نبوغ پیامبر اسلام، امری است که مستشرقان و معاندان جدید رسول خدا (ص) نیز به آن اذعان واعتراف دارند و چنانکه گفتیم یکی از پایه های تفسیر غیرالهی ایشان از بعثت وی نیز همین اعتقاد به نبوغ و برخورداری آن حضرت از بهره هوشی بسیار بالاست. مسلمانان هم طبعاً اصل بهره مندی پیامبر اسلام از نبوغ را باور دارند. در این نکته جای هیچگونه مناقشه ای نیست، بلکه مناقشه در نتیجه ای است که مستشرقان از نبوغ محمد (ص) گرفته و اذعان و اعتراف به آن را برای تفسیر غیر الهی خود از بعثت کافی دانسته اند. برای رد این ادعا می توان گفت " نه علمای روانشناسی و تربیتی برفعلیت یافتن ظرفیت هوشی نوابغ ، بدون محیط رشد مناسب باور دارند و نه تاریخ ، نوابغی سراغ دارد که بدون مکتب و مدرسه و معلم و محیط مناسب ... به شکوفایی رسیده باشند " (۲) به راستی آیا می توان تصورکرد که فردی برخوردار از استعداد خدایی و هوش بسیار بدون دستیابی به آموزش و بدون پرورش آغازگر نهضت بزرگی شود که تاکنون ادامه دارد

● پیامبر امّی

مفسران، محققان و مستشرقان در باب واژه امّی و معنای آن اتفاق نظر ندارند. برخی از ایشان واژه امّیین در آیه "هو الذی بعث فی الامّیین رسولاَ منهم یتلوا علیهم آیاته..." را به معنای مشرکین و اعراب که اهل کتاب نبودند، گرفته اند. برخی نیز امّی را مأخوذ از ام القری و منسوب به آن دانسته و نوشته اند که اطلاق امّی به حضرت رسول از آن جهت است که اهل و ساکن ام القری یعنی مکه بود. غالب علمای لغت هم، امّی را به معنای کسی که قادر بر خواندن و نوشتن نباشد گرفته اند.

در قرآن کریم دو بار در سوره اعراف از حضرت محمد به عنوان امّی یاد شده است. غالب مفسران در معنای امّی به نقل معانی متعدد یاد شده پرداخته و سرانجام معنای صریحی از آن به دست نداده اند. به این ترتیب به نظر می رسد که از طریق واژه مذکور، عدم توانایی رسول خدا را بر قرائت و کتابت نمی توان ثابت کرد. ولی با این حال قریب به اتفاق علمای مسلمان در امّی بودن پیامبر، در سالهای قبل از بعثت تردیدی ندارند. تعدادی از همین علماء ، البته نه مبتنی بر دلایل تاریخی روشن، بلکه براساس استدلال عقلی که سواد، کمال است و پیامبری که دارای تمام کمالات است، نمی باید بعد از بعثت از این کمال بی بهره باشد، معتقدند که حضرت رسول پس از بعثت سواد آموخته و بر قرائت و کتابت توانایی یافته است.

" آیه "و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطّه بیمینک اذاً لارتاب المبطلون" (تو پیش از نزول قرآن نه هیچ کتابی می خواندی و نه با دست خویش آن را می نوشتی، اگر چنان بود باطل گرایان به شک می افتادند) صراحتاً برعدم توانایی حضرت رسول در سالهای قبل از بعثت بر قرائت و کتابت تاکید می کند....که جمله انتهایی آیه، ضمن اینکه ارائه قرآن را با عنایت به بی سوادی پیامبر، به خودی خود اعجازی برای آن حضرت و صدق الهی بودن بعثتش می شمارد، تلویحاً بیانی تحریک آمیز نیز هست. بدیهی است سکوت تایید آمیز قریش در مقابل این آیه و عدم ادعایشان در با سوادی حضرت رسول، علی رغم بیان انکاری آیه، بارزترین دلیل بر بی سوادی آن حضرت است."(۳)

انکار بی سوادی پیامبر اسلام، از سوی مدعیان یهودی و مسیحی به این معنی است که او در دوره قبل از بعثت معلمانی داشته که نزد ایشان قرائت و کتابت را آموخته است. ناگفته معلوم است که اگر پیامبر چنین معلمانی می داشت، طبعاً قریش از وجود آنان آگاه بودند و آنها را معرفی می کردند. اما قریشیان هیچگاه مدعی نشدند که پیامبر نزد کس یا کسانی قرائت یا کتابت آموخته است.

● پیامبر و شاعران

ادعای شاعری پیامبر هم از سوی منکران قریشی ایشان و هم از سوی مستشرقان عصر حاضر مطرح شده است . " شاعران، در میان اعراب، عالمان، مورخان و روشنفکران جامعه محسوب می شدند. این سخن درستی است که شعردفتر عرب است دفتری که تمام اندیشه ها، عقلیات و حکمت و فرهنگ و دانش عرب در آن انعکاس دارد." (۴)

شاعران در میان اعراب جایگاه فرهنگی ویژه ای داشتند و مجبور بودند تمامی اطلاعات ممکن و لازم را گردآوری کنند، تا به هنگام ضرورت آنها را در خدمت شعر خود درآورند و به عنوان سلاحی برای دفاع از قبیله خویش مورد استفاده قرار دهند. عرب جاهلی به هنگام جنگ بر هرچیزی که می توانست با قبیله رقیب مباهات می کرد و در این میان که شعر به سلاح خیال پردازی و غلو مجهز است می توانست در مفاخره و گردن فرازی بسیار به کار اعراب آید .

" اگر قرار بود پیامبر اسلام، دستمایه هایی برای اعتلای دانش و آگاهی خویش جستجو کند طبعاً باید با همین شاعران که دانشمندان جامعه حجاز بودند، مربوط می شد و در جمع ایشان رفت و آمد می کرد و همانند ایشان با این دفتر عرب پیوستگی می داشت، اما نه تنها هیچ سند تاریخی از رابطه پیامبر اسلام با شاعران در دست نیست، بلکه گزارش هایی در دست داریم که خلاف این ادعا را نیز آشکار می سازد " (۵) طبری (تاریخ نگار معتبر اسلام در سده )از پیامبر اکرم نقل می کند که ایشان شعر را دوست نمی داشتند . علاوه بر این پیامبر اکرم برخلاف اعراب که شعرشناس بودند یا اشعاری را از حفظ داشتند هیچگاه " شناخت دقیقی از قالب های شعری نداشتند " (۶) و قرآن کریم به حق در این باره می فرماید : "و ما علّمناه الشّعر و ما ینبغی له".( سوره یس آیه ۶۹)

●●● رسول اکرم (ص) و دیگر ادیان وآیین ها

● پیامبر و حُـنـَفاء

حنفاء ( جمع حنیف ) بت پرستان مکه بودند که در آستانه ظهور اسلام، از بت پرستی روی بر تافتند و خود را پیرو آیین حضرت ابراهیم شمردند. به عبارت دیگر، اینان روشنفکران و عناصر مترقی و آگاه جامعه خویش بودند که با غور وتفکر در نظم آفرینش از یک سو و ناتوانی بتان از سوی دیگر به باطل بودن بتان و وجود خالقی یکتا ایمان یافته بودند . از میان حنیفان پیش از اسلام می توان به ابوذر غفاری اشاره کرد.

مستشرقان ادعای پیامبر بر نبوت را ادامه جریان حنفا در حجاز می دانند ولی در این باره می توان ایرادهایی را وارد دانست . اگر اسلام در پیوند با حنفا بود باید یکی از حنیفان مشهور به رهبری این جریان می رسید ، و یا حنیفان باید جزء اولین ایمان آورندگان بوده باشند ولی تاریخ نشان می دهد که " جریان حنفاء عقیم است و دین اسلام بدون کمترین پیوند با ایشان پدید می آید....تاریخ چهره تمام حنفای مکه را می شناسد؛ شگفت تر اینکه پس از بعثت پیامبر هم، هیچکدام از حنفاء به آن حضرت ایمان نیاوردند؛ با آنکه اگر او نماینده اقشار تکامل یافته اجتماعی جامعه خویش بود، علی القاعده باید نخستین کسانی که به او ایمان می آوردند و او را همراهی می کردند، همین حنفاء باشند. حنفاء نه تنها پس از بعثت پیامبر به آن حضرت ایمان نیاوردند، بلکه بعضی از ایشان، نظیر امیهٔ بن ابی الصلت، به دشمنی با آن حضرت برخاست و در رثای کشته های مشرکین در جنگ بدر، اشعاری سرود." (۷)

پی نوشت ها :

. سبحانی .جعفر. راز بزرگ رسالت . ص ۱۶۲

. زرگری نژاد . غلامحسین .تاریخ صدر اسلام ،عصر نبوت .ص ۲۰۰

. همان ص ۲۰۱

. همان ص ۲۰۴

. همان

. همان

۷. همان ص ۲۰۵

. همان ص ۲۰۶

. همان ص ۲۰۷

۰. سبحانی ص ۱۹۰

۱. زرگری نژاد . ص ۲۰۸

۲. همان ص ۲۰۹پی نوشت ها :

. سبحانی .جعفر. راز بزرگ رسالت . ص ۱۶۲

. زرگری نژاد . غلامحسین .تاریخ صدر اسلام ،عصر نبوت .ص ۲۰۰

. همان ص ۲۰۱

. همان ص ۲۰۴

. همان

. همان

۷. همان ص ۲۰۵

. همان ص ۲۰۶

. همان ص ۲۰۷

۰. سبحانی ص ۱۹۰

۱. زرگری نژاد . ص ۲۰۸

۲. همان ص ۲۰۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.