سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

تنهایی و فلسفه


ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی كه افكارش، به ویژه نظام عظیم منطقش، قرن ها بر ذهن آدمیان حكمفرما بود جایی گفته است: «برای تنها زیستن یا حیوان می باید بود یا خدا.» در حقیقت، ارسطو می خواهد …

ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی كه افكارش، به ویژه نظام عظیم منطقش، قرن ها بر ذهن آدمیان حكمفرما بود جایی گفته است: «برای تنها زیستن یا حیوان می باید بود یا خدا.» در حقیقت، ارسطو می خواهد به شما اثبات كند كه محال است بتوانید تنها زندگی كنید. اما به جای آنكه حجت ها یا دلیل های محكم و «منطقی» بیاورد، از در دیگری وارد می شود. شما عجالتاً و به هر دلیل انسان هستید و در مراتب موجودات می دانید كه شباهت تان به سنگ و چوب و گیاه كمتر است تا به حیوان. و البته شباهت تان به حیوان ها چندان هست كه بتوانید خود را در زمره حیوان ها بشمارید. دست كم، صدسالی هست كه كسی در حیوان بودن انسان تردید روا نمی دارد. ما بی برووبرگرد حیوانیم و هر چه هم داستان ببافیم و برای خود خاستگاهی شگرف در آسمان ها دست وپاك كنیم دخلی به حقیقت موضوع ندارد: انسان حیوان است، اما راست این است كه این حقیقت «همه» حقیقت نیست. انسان حیوان است، اما حیوانی است كه... ببینید، همه دعوا بر سر پركردن این سه نقطه است، دعوایی كه به گونه ای شگفت انگار خیال حل و فصل شدن ندارد و اصلاً شاید چیزی كه انسان را انسان می كند همین پایان ناپذیری این دعوا باشد؛ اینكه نمی توان پاسخ قطعی و نهایی این پرسش را داد كه «انسان چگونه حیوانی است؟». درباره دیگر حیوان ها اینكه بگویید حیوان اند برای جدا كردن آنها از دیگر موجودات عالم بسنده است، باقی ماجرا برمی گردد به «طبقه بندی» انواع حیوان ها. در مورد انسان، اینكه بگوییم حیوان است خیلی یا بعضی چیزها را درباره اش گفته ایم اما همه چیز را نه. البته یادمان باشد كه این حیوان بودن جزء لازم و ضروری و حذف ناشدنی انسان است، یعنی اگر این را نگویید، هر چه بگویید درباره انسان یاوه خواهد بود. در ذهن ما كلی تصورهای باطل راجع به انسان هست كه می خواهند حیوان بودن ما را از خاطرمان بزدایند، بت های شكیل و حجیمی كه كلی محافظ و متولی دارند. نخستین گام برای شكستن آنها این است كه وقتی درباره انسان حرف می زنید، گیر بدهید كه آخرش انسان نوعی از حیوان است و با این كاری نمی توان كرد. یعنی هیچ نظام منطقی یا زبانی در كار نیست كه در آن بتوانید به انسان هایی فكر كنید كه حیوان نیستند. مواظب باشید، مراقبان و حافظان بت های بشری فریب تان ندهند با گفتن حرف هایی از این دست كه: بله، قبول، انسان حیوان است، ولی این زیاد مهم «نیست»، آن قدر چیزهای مهم هست كه حیوان بودن انسان پیش آنها اصلاً به چشم نمی آید... نه، در تفكر انسان راجع به انسان همیشه زخمی هست- زخمی كه هرگز التیام نمی پذیرد و حذف نمی شود و چه بسا به واسطه این زخم است كه ما می توانیم به فكر كردن ادامه دهیم- و این زخم همان حیوانیت انسان است. این زخم به صورت خاطره ای در ذهن آدمی نقش بسته و حك شده: انسان زمانی در طبیعت بوده و كامل بوده و بین خواست ها و نیازهایش هیچ تنشی و تعارضی در كار نبوده، انسان پیش از آنكه انسان شود، در بهشت بوده و در آنجا نیازی به فكر كردن نداشته، در آنجا چندان با طبیعت متحد بوده كه اصلاً تنهایی برایش دردی به شمار نمی آمده... انسان شدن داستان كنده شدن یكی از انواع حیوان از دل و دامان طبیعت است، داستان «هبوط»...

صالح نجفی