سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

در پایان یک تراژدی چه احساسی دارید


در پایان یک تراژدی چه احساسی دارید

ترس به وضوح می تواند حسی مرموز باشد که ممکن است زندگی را از ریشه خراب نموده و با اضطرابی زهرآلودهمراه سازد اما بسیار خوب خواهد بود که ما بتوانیم این احساس را از درونمان بیرون بریزیم, آشکار کنیم و نفسمان را پاک کنیم

ترس به وضوح می تواند حسی مرموز باشد که ممکن است زندگی را از ریشه خراب نموده و با اضطرابی زهرآلودهمراه سازد. اما بسیار خوب خواهد بود که ما بتوانیم این احساس را از درونمان بیرون بریزیم، آشکار کنیم و نفسمان را پاک کنیم.

این مسئله شاید بتواند به نوعی جذبه آثار منصوب به ژانر وحشت را نیز توضیح بدهد؛ این آثار ترس ما را در برابر عنصری بیرونی و عجیب و غریب به نتیجه ای تمسخر آمیز تبدیل می کنند و با بی اهمیت جلوه دادن و افشای آن، ریشه اش را در درون ما نابود می سازند.

از طرف دیگر، ترس ممکن است پنهانی باشد؛ در این مورد چیزی که ما برای تطهیر نیاز داریم، میل به هیجانی است که از ترس می آید. داستان ترسناک هم راهی مطمئن برای رها ساختن و راضی کردن میل به احساس ترس را فراهم می کند و بعد از آن است که تماشاگر با دیدن فیلم یا نمایش ترسناک، خشنود به خانه باز می گردد. این فرآیند در واقع تزریق هیجان و اشتیاق است که موقتاً به تطهیر تماشاگر می انجامد. احساس ما چند شاخه دارد که دریک زمان مشابه ممکن در تضاد با هم باشند و این طور به نظر می رسد که با هم متفاوت هم هستند.

در فیلم ترسناک تطهیر در وهله نخست نوعی دارو است که روح را سالم تر می کند؛ اما در مفهومی دیگر حتی می تواند به دارویی اعتیادآور و پنهانی نیز تبدیل شود. هر دو توضیح ممکن است دلیلی برای رواج و محبوبیت فیلمهای سینمای وحشت در میان نوجوانان به حساب بیاید، چون ترس بیشتر متعلق به این محدوده سنی است. برای آن دسته از ما که بزرگتر هستیم، شاید هیجان به عنوان راهکار پیشنهادی برای تزکیه پیدا کردن از افسون های زندگی در فرافکنی احساسا شفقت جذبه بیشتری داشته باشد. این تطهیر که در مورد ترس به آن اشاره شد، از طرفی ممکن است شفا بخش باشد و از طرف دیگر امکان دارد مانند دارویی اعتیادآور عمل کند.

بنابراین زمانی که چیزی راکاتارتیک می نامیم معمولا منظورمان ایده تطهیر است. وقتی که مردم از فوتبال یا بوکس به عنوان پالایش دهنده انگیزه های قاهرانه صحبت می کنند یا هنگامی که با فریاد و سرو صدا در یک جدل با دوستی صحبت می کنند در حقیقت دچار کاتارسیسی مفید از خشم های پنهانی هستند. این احساس همان هدف عملی است که نمایشنامه ممکن است به خدمت بگیرد؛ ولی این هدف در عین حال ارتباط عمده ای با زیبایی و حقیقت ندارد؛ در واقع یک نمایشنامه برای خوب بودن در راه تطهیر نیازی به خوب بودن در راه های دیگر ندارد.

پس طبیعی است که در پایان یک فیلم ترسناک هیچ کس احساسش در مورد فیلم را با آنچه ارسطو، لذت تراژیک می نامد اشتباه نخواهد گرفت و مسلما چنین فیلمی را تراژیک نخواهد دانست.

اما در عین حال واژه انگلیسی کاتارسیس همه آنچه را که در کلمه یونانی آن وجوددارد در بر نمی گیرد. اجازه بدهیدبه چیزهای دیگری که ممکن است در این رابطه معنا داشته باشند نگاه کنیم؛

کاتارسیس در یونان می تواند به معنای تطهیر بکار رود. در حالی که معنی تصفیه این است که از شر یک چیز خلاصی پیدا کنیم و تطهیر یعنی اینکه بتوانیم از بخش های بدتر یا پایه ای و ریشه بدی خلاص شویم. بنابراین این امکان وجود دارد که تراژدی احساساتی مثل ترس و شفقت را تطهیر کند. این احساسات به روشهای خاصی در ما بیدار شده و به انواع موضوعات نسبت داده می شوند. شاید هنر شاعری یا نمایش در مورد احساسات و قدرتهای ما برای احساس کردن و به حرکت درآوردن این احساسات به وسیله پالایش و پیوند دادنشان با موضوعات کمتر قابل تشخیص ، مطالعه و تحقیق می کند!

▪ جمله ای در کتاب "سرزمین بیهوده" وجود دارد: "من ترس را در مشتی از خاک به تو نشان خواهم داد."

▪ آلفرد هیچکاک هم با فیلم "روانی" باعث شده که ما همواره به هنگام دوش گرفتن لرزشی از ترس را در خودمان احساس کنیم.

بر این اساس می توان گفت که تخیل شاعری فقط با مهارتش می تواند موضوعات را به مولفه ای مورد توجه برای هر نوع احساسی تبدیل کند؛ بعضی از مردم برای یافتن روشهای جدید، لذت بخش و دلپسند برای درک احساسات قدیمی به شعر روی می آورند؛ آنها قصد دارند تا با این کار خودشان را در وضعیتی از پالایش و تطهیر احساسات قرار دهند.

در مورد اینکه این گزینه ها درباره تراژدی و لذت تراژیک هم صدق می کنند. می توان از حوزه ادبیات کلاسیک نمایشی هم مثال آورد؛ به عنوان نمونه سوفوکل باعث می شد که ما وقتی به ادیپ نگاه می کنیم در مورد دانش بشری دچار ترس و ترحم می شویم. ولی این مسئله پالاینده چنین احساساتی نیست بلکه کشفی است در مورد اینکه آنها به موضوعات هیجان انگیز تعلق دارند. "سوفوکل" در این نمایشنامه احساسات ما را پرورش نداده بلکه از احساسات ما استفاده کرده تا چیزی فراتر از شگفتی و حیرت را نشان بدهد.

کلمه کاتارسیس از "فن شعر" ارسطو گرفته شده است و کلمه "شگفتی" جایگزین آن شده است. این واژه ابتدا در فصل (۹) ، جائیکه ارسطو در مورد ترس و شفقت صحبت می کند مطرح می شود. ارسطو معتقد است که احساسات بیشتر اوقات در شرایطی که شگفتی وجود دارد برانگیخنه می شوند. واژه "کاتارسیس" نهایتاً در فصل (۲۴) و (۲۵) و آنجا که ارسطو حیرت را به عنوان هدف هر شاعری معرفی می کند آمده است.

از خودتان بپرسید، "در پایان یک تراژدی چه احساسی دارید؟" چیزهای وحشتناکی می بینید و احساسات دردناکی را تجربه می کنید؛ ولی هدف تراژدی این است که شما را از خودتان بیرون آورد. استفاده ارسطو از کلمه کاتارسیس مرجعی تکنیکال برای تصفیه و تطهیر نیست بلکه استعاره ای زیبا برای لذت ویژه تراژیک ، پالایش و پاک شدن است.

این لذت تراژیک پارادوکسی را نیز در خود دارد؛ همانطور که ارسطو می گوید، در تراژدی پایان خوش ما را خوشحال نمی کند. در پایان یک نمایش تراژدی معمولا صحنه مملو از ریخت و پاش لاشه هاست و تماشاگر دلش می خواهد برود و آنها را از روی صحنه پاک کند. اما آیا این تماشاگر شباهتی با "کلیتمنسترا" دارد که می گوید: "پاشیدن خون همسرم بررویم مثل زمین زیر باران بهاری برایم لذتبخش و خوشحال کننده بود"؟ یا "یاگو" که می خواست زندگی زیبا را ببیند، اما آن را خراب کرد تا احساس بهتری در مورد خودش داشته باشد؟

همه ما از اوج گرفتن اشخاص احساس شادی خاصی می کنیم. ولی این به هیچ وجه شبیه به احساس پالوده شدن انسان در نتیجه شگفتی نیست! نزدیک ترین چیز به احساس پایانی تراژدی آن ظاهر زیباشناسانه و غیر منتظره ای است که ناگهان به سراغ فرد می آید.

"پلوتینوس" در مقاله ای معروف در مورد زیبایی (tratate۶ و Ennead I) می گوید دو چیز برای من حقیقت دارد: وضوح (زیبایی) چیزی است که در نگاه اول نمایان می شود، چیزی که روح آن را تشخیص می دهد، به آن خوش آمد می گوید و به نوعی با آن ترکیب می شود، این تشخیص چه تاثیری بر روی ما می گذارد؟ پولوتنیوس" می گوید: این شگفتی در هر موردی یک حیرت لذتبخش است.

ارسطو اصرار دارد که تراژدی باید کلی و فردی باشند؛ چون فقط با این روش می تواند زیبا باشد. در حالیکه او همچنین بزرگی تراژدی را در مقابل شعر حماسی به بزرگترین درجه و توجهش نسبت می دهد. تراژدی فقط شکلی دراماتیک نیست که در آن بعضی کارها زیبا باشند و برخی نباشند! تراژدی به تنهایی نوع خاصی از زیبایی است. همه تراژدیها زیبا هستند.

● در حال حاضر با توجه به روش ارسطو ما ۵ ویژگی تراژدی را می شناسیم:

۱) عملی را تقلید می کند.

۲) ترس و شفقت را بر می انگیزد.

۳) تصویر انسانی را به عنوان نمونه نشان می دهد.

۴) با حیرت و شگفتی پایان می پذیرد

۵) ذاتاً زیباست.

ضمن اینکه ما به تازگی متوجه شده ایم، این عمل است که قلمرو بشری را متمایز و مشخص می کند و طبیعی است که تجسم یک عمل شاید یک انسان را در چند محدوده قطعی به ما نشان دهد؛ اما سوال اصلی این است که ؛ "ترس و شفقت با این رویکرد، چه کارکردی باید داشته باشند؟"

منبع: Dictionary of the history of Ideas

نوشته : تدی برونیوس،ترجمه: مهدی نصیری