پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

نوروز و بهار در شعر فارسی


نوروز و بهار در شعر فارسی

در ایامی که بهار به کوی و برزن آمده و طبیعت زنده شده و زیبایی های خود را به رخ می کشد، می توان دقایقی را به سیرو سیاحت در گلزار ادبیات ایران پرداخت و چه مناسبتی بهتر از نوروز! شاید …

در ایامی که بهار به کوی و برزن آمده و طبیعت زنده شده و زیبایی های خود را به رخ می کشد، می توان دقایقی را به سیرو سیاحت در گلزار ادبیات ایران پرداخت و چه مناسبتی بهتر از نوروز! شاید در ادبیات کمتر کشوری به اندازه ایران آمیختگی شعر و ادبیات با سنت های کهن وجود داشته باشد. شاعران بزرگ و مفاخر گنجینه های ادبیات این سرزمین به فراخور حال در اشعار خود از نوروز یاد کرده اند و هر یک از منظری دلنشین و متفاوت به آن پرداخته اند. تعدد و تنوع این اشعار و نیز محتوا و مضامین بکر آن به اندازه ای است که فراهم آوردن همه آنها در یک جا ممکن نیست. پس، مجموعه کوچکی از شعر شاعران ایران زمین در باره نوروز و بهار را تقدیمتان می کنیم؛

ساقیا آمدن عید مبارک بادت

وان مواعید که کردی مرود از یادت

حافظ شیرازی

***

برخیز که باد صبح نوروز

در باغچه می‌کند گل افشان

خاموشی بلبلان مشتاق

در موسم گل ندارد امکان

سعدی شیرازی

***

هست ایام عید و فصل بهار

جشن جمشید و گردش گلزار

منوچهری دامغانی

***

امروز روز شادی و امسال، سال گل

نیکوست حال ما که نکو باد حال گل

مولانا

***

عید است و نو بهار و جهان را جوانی‌ای

هر مرغ را به وصل گلی شادمانی‌ای

امیرشاهی سبزواری

***

آمد بهار و یافت جهان اعتدال نو

مرغ دل از نشاط برآورد سال نو

طالب آملی

***

توفان گل و جوش بهار است ببینید

اکنون که جهان بر سر کار است ببینید

این آینه هایی که نظر خیره نمایند

در دست کدام آینه دار است ببینید

صائب تبریزی

***

چو گشت از روی تو دلشاد نوروز

در گنج طرب بگشاد نوروز

کمال الدین اسماعیل

***

به جمشید برگوهر افشاندند

مرآن روز را روز تو خواندند

سر سال نو هرمز و فرودین

برآسوده از رنج دل، دل زکین

فردوسی توسی

***

نوروز بزرگم، بزن ای مطرب، امروز

زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز

منوچهری دامغانی

***

نوروز که هرچمن، دل افروز بود

نقش گل و خار عبرت آموز بود

گر جامه به جان ز معرفت نو گردد

هرروز به دل، نشاط نوروز بود

شکیب اصفهانی

***

تا هست چنین که طبع اطفال

در هرشب عید شادمان است

اهلی شیرازی

***

رسید موسم نوروز و روزگار شکفت

فرخنده گلِ شادی، بهار شکفت

فیاض لاهیجی

***

بهارآمد بهار آمد خوش آمد

بهاری دلگشا و دلکش آمد

شهریار

***

گویند بهاری شد و گل آمد و دی رفت

ما بی تو ندیدیم که کی آمد و کی رفت

تسلیمی کاشانی

***

آمد بهار و گل شد و نوروز هم گذشت

گرد سرت نگشتم و امروز هم گذشت

عذری تبریزی