چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
سخنرانی شهید بهشتی پیرامون نقش تشكیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران
![سخنرانی شهید بهشتی پیرامون نقش تشكیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران](/web/imgs/16/119/ax7ka1.jpeg)
موضوع بحث این جلسه ، نقش تشكیلات در پیروزی و پیشبرد انقلاب اسلامی ایران است.
در قشرهای مختلف و سنههای مختلف و مناطق مختلف جامعه انسانهای با استعداد فراوان هستند. صاحبان استعدادها و نیروها و توانهای ارزنده ، كم و بیش در هر جامعهای پیدا میشود. بر حسب مقایسهای كه در دیدارها و مطالعات عینی و مشاهدات در جامعههای مختلف داشتم، مردم ایران را دارای سطح خوبی از استعداد یافتم. جوانهای ما از نظر استعدادهای گوناگون نسبت به بسیاری از جوامع دیگر، رسیدهتر و آمادهتر هستند. زمینههای آنها چه از نظر یادگیری و چه از نظر عمل برای شكفته شدن مساعدتر است.
طرز شناخت و پرورش استعدادها در یك جامعه ،اینكه استعدادها را چگونه باید شناخت و بعد از شناختنش چگونه باید پرورش داد، مسئله اساسی و مهم هر جامعه است. در جامعهای كه استعداد انسانها به هدر برود و بجای پیدا كردن راه باز و شكوفایی همواره به سد و مانع شكفتگی برخورد كنند، در جامعهای كه صاحبان ارزشها و استعدادها به جای تشویق شدن همواره عقب رانده شودند، در جامعهای كه انسان بجای حركت در خط انسانتر شدن و رشد كردن ، به سوی خطوط انحرافی و تملق و چاپلوسی و جلب نظر افراد یا گروههای معین كشانده شود نمیتوان امیدوار بود كه استعدادها بارور شوند.
كشف استعدادها در یك جامعه و میدان شكفتگی دادن به استعدادهای آن جامعه راهی دارد كه بشریت آن را در طول تاریخ زندگی خود تجربه كرده است. ما كه از نظر شناخت استعدادها، حداكثر یك مدار ومحدود و میدان محدود اطلاعاتی داریم ، چگونه میتوانیم برای پوشش استعدادها و بكار گرفتن آنها، برنامهریزی كنیم. ما هم اكنون در این مقطع از انقلاب اسلامی خود به افراد گوناگونی نیاز داریم، به معلمهای لایق و با ایمان به قاضی با ایمان ، لایق، كاردان، به سخنران مخلص با ایمانی كه از اعماق وجدان و قلبش حرف بزند و براستی پیامی كه به آن معتقد است به جامعه منتقل كند، به قلم بدستانی كه بتوانند در خدمت آرمان اسلام و انسانیت این مردم قلم بزنند، به هنرمندانی كه بتوانند هنر خود را در خدمت آرمان اسلامی و انسانی بشریت قرار دهند ، به كسانی كه بتوانند ازعهده مدیریت سالم صنایع، در جهت قطع وابستگیهای اقتصادی ما به بیگانگان ، كار كنند و همچنین به كسانی كه بتوانند در سمتهای اداری جامعه مانند بخشدار ، شهردار و فرماندار و سایر پستها با آرمانهای اسلامی و تعهد اسلامی و انسانی عمل كنند، به شدت نیازمندیم. آیا این فراد در جامعه ما نیستند؟ چرا، هستند و شاید بیش از نیاز ما نیز باشند، اشكال كار اینجاست كه ما آنها را نمیشناسیم.
ما در مدت این شانزده سال در این زمینه مقداری عمل كردیم، توانستیم عدهای از جوانها و افرادی كه قبلاً به جرم مسملان بودن كنار گذاشته شده بودند، شناسایی كرده و به میدان كار دعوتشان كنیم. بسیاری از آنها در این مدت در تجربه عملی نشان دادند كه انسانهایی مؤمن، مخلص ، جدی و لایق هستند. خصلت انقلاب این است كه انسانهای نو میطلبد، انسانهایی را میطلبد كه بتوانند با فرهنگ جدید انقلاب كار كنند. آنهایی كه با رسوبات فرهنگ پیش از انقلاب شكل گرفتهاند به زحمت میتوانند خود را با نیازهای دوره پیروزی انقلاب منطبق كنند.
بنابراین، استعداد و كاردانی ، لیاقت و كارآیی هست ولی باید آنها را كشف كرد و شناخت. چگونه بشناسیم؟ آیا شناختهای موضعی كافی است؟ چه بسا در هر منطقه و محلی افراد با لیاقت مسلمان بقدر كافی باشد و ما از آن بیاطلاع باشیم. چه باید كرد تا افق دید و شناسائی استعدادها گستردهتر شود؟ این سئوالی است كه باید به آن جواب داد؟
ما اجمالاً در دوره مبارزه در راهپیماییهای چند میلیونی برای سرنگونی رژیم دورنمای جالبی را دیدیم. بعضی اوقات مطالبی كه به فكر اداره كنندگان راهپیمائیها و تظاهرات نمیرسید، مجموع این جمعیت پرشور و با احسای به حركت در آمده از خود خلاقیتی نشان میداد و میآفرید، چیزی را كه قبلا در آفرینش آن ناتوان بود. پس معلوم شد كه استعدادهای ناشناخته فراوانند و باید آنها را شناخت.
در دوران مبارزه برای سرنگونی رژیم و متزلزل كردن بنیان رژیم خائن مزدور بیگانه و برافكندن آن، حركت سیلآسا و خروشان مردم لازم بود. ولی در دوران سازندگی نمیتوان با حركتهای میلیونی كشور را ساخت. در دوران سازندگی، هر فرد و هر گروهی با ید مسئولیت خاصی را كه از عهده او برمیآید، به عهده بگیرد. قبل از پیروزی همه ما باید نترس ، بی باك مشتاق به شهادت راه میافتادیم و حركت میكردیم از رویارویی با عمّال بیگانه نمیترسیدیم. شعارها از مركز دلها میآمد و دلها در دادن شعارها هماهنگ شده بودند، شعورها در یافتن شعارها با هم همآهنگی و هم اندیشی داشتند، اینها سهل و آسان بود، در عین حال كه پر عظمت و پر بها بود، البته چندان هم آسان بدست نیامده بود ولی پس از بدست آمدن، تحقق یافتنش آسان بود، ولی آیا برای ساختن روستاها نیز میتوانستیم چنین عمل كنیم؟ آیا برای تبدیل تهران آلوده مضطرب پنج میلیونی به شهر دو میلیونی آرام میتوان گفت: ای مردم حركت كنید به سوی جائی كه در انتظار شماست؟ این كار عملی و كارساز است؟!
بدون شك برای دوران سازندگی ، نیازهای جدیدی است باید بعد از شناسائی استعدادها آنها را گروهبندی كرد، تا معلوم شود هر كس و هر گروهی در كجا میتوانند قرار بگیرند. و بعد از گروه بندی باید به آنها میدان شكفتگی داد. چه كسانی میتوانند برای شكفتگی این استعدادها میدان باز بدهند. وجود یك مدیریت هماهنگ و همفكر و منسجم، با شاخهها و رشتههای فراوان به سوی مراكز تصمیمگیری و اجرائی در دوران سازندگی بعد از پیروزی انقلاب لازم است. ولی مسلماً كسانی كه امروز و دیروز همدیگر را یافتهاند و هر كدام دارای اندیشه و طرز فكر مخصوص خود هستند نمیتوانند به آسانی با هم یك مجموعه هماهنگ منسجم بوجود آورند. بنابراین در این مرحله از جامعه ما این سئوال مطرح میشود كه ما از چه راهی میتوانیم قبلاً یك دوره آمادگی برای همفكری، همكاری و همشناسی و هم ارزی، یكدیگر را درست ارزیابی كرده و بوجود آوریم؟
پاسخ ما به این سئوال این است كه فقط از راه تشكیلات و تشكّل خواهیم توانست چنین محیطی را ایجاد كنیم، ما به یك تشكیلات نیرومند هماهنگ خلّاق منسجم كه در آن استعدادها همدیگر را بیابند، نیازمندیم. ما به محیطی كه محل تلاقی استعدادها و محل شناسائی متقابل استعدادها باشد و استعدادها در آنجا زمینهای برای شكوفائی پیدا كنند و به محیطی مناسب برای همكاری و هماهنگی احتیاج داریم. چنین تشكیلات وسیع مؤثر و منسجم میتواند تا حدود زیادی هر دو مطلب را تأمین كند و استعدادها را در سطح گسردهتری بشناسد، در كل تهران یك مركزیت میداند چند نفر آماده برای اشتغال وجود دارد یا چقدر افراد نزدیك به مرحله اشتغال داریم. در هر شاخه چه كسانی را داریم كه ساخته شدهاند و چه كسانی آماده برای ساختهشدن هستند و هم چنین میداند كه اینها چگونه میتوانند هماهنگ كار كنند، این هنر یك تشكیلات است.
جامعه ما در این مرحله كه میخواهد انقلابش پیش برود، سخت به تشكل نیازمند است. در یكی دو ماه اخیر زمزمه پر خطری در نوشتهها و سخنرانیها به چشم می خورد كه میگویند تحزب و تشكل ، تشكیل احزاب و گروهها ،جامعه ما را به تفرق و جدائی تهدید میكند. این یك مسئله جدّی است كه باید مردم ما با آن جدی برخورد كنند.
مسئله گروه، گروه شدن حزب، حزب و دسته دسته شدن براستی میتواند خطر آفرین باشد و ملّت ما را كه در یك مسیر مشترك و یگانه و تحت رهبری واحد حركت میكند، به گروهها و دستهها یمختلف با رهبریهای گوناگون و مسیرهای گوناگون تبدیل كند. ولی اگر قرار باشد مردم ما متشكل نشوند، اگر این نیروی مردمی تودهای كه همواره بار انقلاب بر دوششان بوده و نیروی انقلاب بودند، سازماندهی نداشته باشند، هدایت شبكهای و شكل یافته نداشته باشند، چطور می توان آنها را بكار گرفت؟ آیا مردم میتوانند راه متناسب با حركت خود را آگاهانه و با اطمینان و به راحتی پیدا كنند؟ مسلماً «هر كسی باید مدتی سرگردان باشد، به این در و آن در بزند تا به حرف این و آن گوش بدهد و مدتها برای جمعبندی مطالبی كه شنیده است زحمت بكشد و تازه معلوم نیست نتیجهای بدست میآورد یا نه. پس این هم خطری است.
از طرف دیگر اگر در جامعه ما فقط خودمان بودیم، اگر قرار میشد متشكل نباشیم ، هیچكدام متشكل نمیشدیم و مسئلهای هم رخ نمیداد. در حالیكه امروز واقعیت عینی در جامعه ما چیز دیگریست. امروز اگر توده مسلمان با ایمان در خط اسلام راستین متشكل نباشند، دیگرانی هستند كه ما بخواهیم و نخواهیم از سالها پیش در خط تشكل افتادهاند و تجربه سازماندهی و سازمان یابی دیرینه دارند. تنها ایرادی که هست در اقلیت هستند ولی همین اقلیت در كمین نشستهاند تا در اولین فرصت شما توده به پا خواسته را طعمه خود قرار دهند.
بنابراین ما نمیـوانیم بگوئیم متشكل نمیشویم و هیچ تشكلی در جامعه نباشد. تشكلهای دیگر هست، همه متشكل میشوند جز ما مسلمانهای در خط راستین اسلام، آیا این درست است؟! آیا این خطر تفرقه را بر طرف میكند و وحدت كلی جامعه را از خطر تحزب و گروه گروه شدن میرهاند؟!
از این گذشته اگر در جامعهای حزب و تشكیلات رسمی نباشد، مسلمان در آن جامعه گروههایی پیدا میشوند، اطراف هر شخصیتی و هر صاحب نفوذی، افرادی گردمی آیند و به جای آنكه احزاب و سازمانهای متشكل باشند باندهای خطرناك فاقد تشكل و مسولیت وا نضباط تشكیلاتی بوجود میآیند كه خطرشان برای وحدت چندین درجه بیشتر است، شما نوجوانها و جوانها تجربه باند بازی را در این كشور ندیدهاید ولی ما دیدهایم، در آن ایام كه احزاب نیرومند سایسی و اجتماعی بخصوص در خط اسلام در جامعه ما نبود و اگرهم بود بسیار ضعیف و كم بود، این كشور میدان تاخت و تاز باندها شده بود. دوستانی كه در ادارات و وزارتخانهها بودهاند، تجربه باندهای حاكم و محكوم را كاملاً دیدهاند و لمس كردهاند، در آن زمان حزب و تشكیلات نبود ولی در وزارتخانهها و سازمانها ، چهرههایی پیدا میشدند كه قدرت جذب افراد را داشتند و در واقع باندهایی بوجود می آوردند كه این باندها دائماً « بر سر قدرت كشمكش داشتند. اسمش را هم این بود كه حزبی نیست كه وحدت جامعه را به خطر اندازد در حالیكه باندها مجبور نیستند. باندها مصداق كامل فرصتطلبان هستند هر جا طعمهای بود رو میآیند و هر جا خطری بود زیر میروند. كسانی هستند در كمین فرصتها و قدرتها و طعمهها، در محیط اجتماعی نشستهاند و مانند كركس با چشمهای تیزبین نگاه میكنند تا ببینند كجا لاشهای هست!
آیا خطر این باندها برای وحدت جامعه بیشتر است یا احزاب و دستههای منظم كه دارای تشكیلات، خطوط و مواضع، مسئولان و مسئولیتهای مشخصی هستند؟ پس تشكیلات لازم است. و خطر تشكیلات از بی تشكیلاتی برای وحدت جامعه كمتر است. اما دغدغه ما از بین نمیرود. بالاخره اگر قرار باشد بساط حزب بازی و گروه گرایی و انحصارطلبی در جامعه ما گسترده شود وحدت مسلمان در خطر خواهد بود و این یك واقعیت است. پس چه باید كرد؟
پژوهشگر: شهید آیت الله دکتر بهشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست