سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
ترانه فریاد آهنگین نسل ها

لالای لالای گل پونه
بابات رفته دلم خونه
بابات امشب نمی آید
گرفتن بردنش شاید
بخواب آروم چراغ من
گل شب بوی باغ من
بابات شب رفته ازخونه
که خورشید و بجنبونه
لالای؛لالای
ترانه روح هرملتی است. در واقع بیان احساسات و هیجانات فردی و جمعی مردم درقبال نوع کارشان و درددلهایشان ازسختی معیشت وشکوه ازجهان ومحیط پیراموناشان از زمانهای بسیاردور؛ به صورت کلام موزون و آهنگین نمود پیدا کرده و سپس سینه به سینه منتقل شده است. خاستگاه اجتماعی منطقهی خاص جغرافیایی؛ نوع کار و ویژگیهای ملی و فرهنگی هرمنطقه؛ همه درشکلگیری ترانههای عامیانه تاثیر داشتهاند. این سرودهها؛درتاریخ شفاهی و فرهنگ مردم گسترش پیدا کرده و با مشخصات معینی درسطح کشورها رواج یافتهاند و از آنجا که از لطف و جاذبهی شدیدی برخوردارند؛ درطول حیاتاشان باتمام فراز و نشیبهایی که متحمل شده؛هیچگاه از بین نرفتهاند و اگر گاه هم درمحاق حکومتهای متعصب گرفتار آمده چون ترنمی سبز؛ جوانه زده و سربرون آوردهاند.
اساسا تاریخ فرهنگ هرملتی را میتوان باتامل در فرهنگ شفاهی و ترانهها و سرودههایشان یافت و جستوجو کرد.به قول «صادق هدایت»:«...(ترانه)صدای درونی هرملتی است و در ضمن سرچشمه الهامات بشر ومادر ادبیات وهنرهای زیبا محسوب میشود.»
درایران نیایشهای زرتشت که در«گات»ها و سرودههای مینوی زرتشت ثبت شده؛به عنوان اولین بارقههای روحیهی ایرانی نمود پیدا میکند.بعدها به تدریج ترانه سرایانی چون «بربد»؛«نکیسا»؛«رامتین» و دیگران در همان قبل از ورود اسلام ؛این روحیهی ایرانی را نمود عینیتر بخشیدند.
اما در واقع عمده بحث ما به صورت شفاهی و البته با سرایندگان گمنان سروکار دارد زیرا زمزمههای مردم در دل این کلام موزون همراه با موسیقی و ترنمی به شدت ساده و دلنشین از دورترین زمانها و در دل روستاها در هنگام کار؛ راز و نیاز با معشوق و روح دردکشیدهی آنها و البته با توجه به این که بسیاری از این مردم سوادخواندن و نوشتن نداشتند؛ چیزی نبود که بتوان ثبتاش کرد.
معهذا این ترانههای زیبا و به یادماندنی؛دارای چنان اهمیت سرشاریاند که با تحقیقی مردمشناسانه؛ میتوان از اعماق همین زمزمههای بسیار ساده؛ زندگی و معیشت تودههای مردم را در زمانهای مختلف جستوجو کرد.مضمونهای انسانی این شعرهای عامیانه به علت حضور مفاهیمی چون عشق و دلداگی؛ نوع دوستی؛ کمک به دیگران و به طورکلی تلاش برای زیستی عاشقانه و به دور از هرگونه پلیدی و بیصداقتی؛ دروغ؛ ریا و کینه و دشمنی؛ آن چنان آدمی را تحت تاثیر خود قرار میدهد که هرجه از این دریای بیکران مینوشی سیر نمیشوی و البته باعث تعجبات میشود وقتی ترس حکومتهای مستبد و متعصب را میبینی که چه طور مانع از بازتاب این ترانهها میشوند.
کشم آهی که گردون با خبرشی
دل و دیوانهام دیوانه ترشی
بترسی از تیر آه سوته دیلان
که آه سوته دیلان؛ کارگرشی(باباطاهر)
اگرچه بعد از اسلام ترانه سرایی به سکوت تن داد و مانندبسیاری از هنرها چون نقاشی؛ موسیقی؛ مجسمهسازی و...به محاق تعصب و بددلی گرفتار آمد؛ اما روح ایرانی هیچگاه زمزمههای دلنشین را فراموش نکرد و روحیهی تلطیف شده خود وحتا روح حماسیاش را با این بددلیها نه تنها آزرده نکرد بلکه حتا در دل خود به پرورش آن پرداخت و اگرچه مدتی -به اجبار- تن به خاموشی سپرد اما کم کم ترانههای فارسی؛ رونق گرفتند تا الان که به دست ما رسیده است.
توکه ماه بلند درهوایی
منم ستاره میشم دورت و میگیرم
توکه ستاره میشی دورم و میگیری
منم ابری میشم روت و میگیرم
توکه ابری میشی روم و میگیری
منم بارون میشم تن تن میبارم
توکه بارون میشی تن تن میباری
منم سبزه میشم سردر میآرم
توکه سبزه میشی سردر میآری
منم گل میشم پهلوت میشینم
توکه گلی میشی پهلوم میشینی
منم بلبل میشم چه چه میخونم
بعد از تحول اجتماعی عظیم انقلاب مشروطه که در تمام ارکان زندگی مردم تاثیر گذاشت؛ ترانه و ترانه سرایی نیز تحت تاثیر این جریانات اجتماعی و سیاسی قرارگرفت وپربار شد و البته از آن حالت بدوی و اولیهاش و در کل؛ خصوصیتی کاربردیتر به خودگرفت. در این میان افراد زیادی پیدا شدند که درزمینهی ادبیات شفاهی و تحقیق در فرهنگ مردم کار کردند.
«حسین کوهی کرمانی» مدیرمجلهی «نسیم شمال» اولین کسی است که در ایران به تشویق و راهنمایی «بهار»به جمعآوری و انتشار ترانههای ملی همت گماشت. بعدها«صادق هدایت»؛ «انجوی شیرازی»؛ «احمدشاملو»؛ «علی بلوک باشی» و...تلاشهای فراوانی برای جمعآوری و تدوین فولکلور ایران کردهاند که در این میان نقش هدایت به عنوان شروع کنندهای که به صورت علمی دست به این کار زد و به تحقیق پرداخت؛ حایز اهمیت است. هدایت از مثلها و ترانههای مردمی که از ایام قدیم؛ در دل مردم بود؛ نمونههای فراوانی آورده و در مجموعهای تحت عنوان «اوسانه» تدوین کرده است.
ترانه سرایی جدید اما؛ حدود صد سال عمر دارد. سرایندگان جدید با توجه به همان حال و هوایی که ترانههای عامیانه با سرایندگان ناشناختهاش داشت و ضروریات جامعهی جدید بعد از مشروطه؛ سرودههایی از زبان اکثریت مردم و برای خود مردم به وجودآوردند که در آنها احساس بر فکر غلبه دارد و این در واقع حالت ادبیتر همان ترانههای عامیانه قدیمی بود که به «تصنیف سرایی» معروف شد.
قدیمیترین تصنیفی که در دست داریم تیرهبختی و بیچارگی لطفعلیخان؛ آخرین یادگار خاندان زند را شرح میدهد:
باز هم صدای نیمیاد
آواز پی در پی میاد
«علیاکبر شیدا»باترانههای دلنشین خود مانند«چشم بی سرمه»؛«شب مهتاب»؛«دوشی که آن مه لقا»و...تنها چهرهی برجستهی تصنیفساز پیش از«عارف» است. ولی بعدها«درویش خان»؛ «ملک الشعرای بهار»؛ «مرتضی نیداوود»؛ «علی اکبرشهنازی»؛ «وحید دستگردی»؛ «امیر جاهد»؛ «سالک اصفهانی» و «مهرتاش» ازجمله ترانه سرایان این دورهاند که زحمات زیادی در ارتقای ترانهسرایی در ایران کشیدهاند.
دراین میان اما؛ جایگاه عارف؛ از اهمیت خاصی برخوردار است. حوادث سیاسی و اجتماعی در هر یک از کارهای او آن چیزی است که این اهمیت را بارزتر میکند.
اگر دل میبری جانا
روا باشد که دلداری
میان دلبران الحق
به دل بردن سزاواری
دلا دیشب چه میکردی
تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل
توهم گشتی رقیب من
همان طورکه گفتهشد؛ اوجگیری نهضت مشروطه و مسایل اجتماعی؛ سیاسی پیراموناش؛ ادبیات شفاهی مردم را رونق بیشتری بخشید. از طرفی بسیاری چون «عارف» و «ملک الشعرا»و...با استفاده از ادبیات شفاهی و فولکلور مردم و با استفاده از ترانههای عامیانه؛ این ترانهها را از حالت اولیهی خودش بیرون آورده و حالت ادبیتری به آن داده حتا اجتماعی ترش کردهاند.
میدانیم ذوق ایرانی اساسا هر چیزی را آهنگین میگفت. مثل :
جمجمک برگ خزون
مادرم زینب خاتون
گیس داره قدکمون
ازکمون بلند ترک
ازشبق مشکی ترک
ننه جون شونه میخواد
شونهی فیروزه میخواد
حموم سی روزه میخواد
هاجستم و واجستم
تو حوض نقره جستم
نقره نمکدونم شد
خانمی به قربونم شد
یا:
خربزه گرگانه
شیرین و پرآبه
یا:
حاجی فیروزها که در عید نوروز به ترانه خواندن میپرداختند:
ارباب خودم سلام و علیکم
ارباب خودم سرتو بالاکن
ارباب خودم بزبزقندی
ارباب خودم چرا نمیخندی....!
که در پروسهی تکامل خود نیاز به یافتن شکلی ادبی و امروزیتر؛ حس شد.
به این ترتیب ترانههای جدید بین سالهای ۱۳۰۰تا۱۳۲۰خورشیدی شکل گرفتند و علتاش همانطور که گفته شد آغاز دگرگونیها و بیداری مردم بود که در این میان میتوان از «گل گلاب»و«امیرجاهد»نام برد.
تاسیس رادیو در سال ۱۳۱۹کمک زیادی به ترانهسرایی جدید کرد و کسانی مثل«رهی معیری»؛«نواب صفا»؛ «معینی کرمانشاهی»؛ «بیژن ترقی»؛ «شهرآشوب»؛ «تورج نگهبان»؛ «کریم فکور»؛ «سیمین بهبهانی»؛ «بهادریگانه»؛ «ابوالقاسم حالت»و...آثار ارزشمندی ارایه دادند.
تصنیف «مرغ سحر»از ملک الشعرای بهار»که آهنگ آن را«مرتضی نی داوود»ساخته و با صدای زیبای«قمرالملوک وزیری»خوانده شد از کارهایی بود که بعد از گذشت این همه در دل مردم جای دارد و زمزمه میشود.
«گلهای رنگارنگ» نیز که به سرپرستی «داوودپیرنیا» از سال ۱۳۳۵در رادیو شروع شد و بعد گلهای دیگر از جمله «صحرایی»؛ «یک شاخه گل»؛ و «برگ سبز»هرکدام کمکهای زیادی در تکامل و تداوم ترانه و ترانهسرایی در ایران کردهاند.
ازسال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ کارهای خوبی به همت کسانی چون «فرهادفخرالدینی»؛ «پرویزمشکاتیان»؛ «محمدرضالطفی» و «فریدون شهبازیان» و...شد. از خوانندگان این دوره نیز میتوان به «قمرالملوک»؛«ملوک صحرایی»؛ «جوادبدیع زاده»؛ «تاج اصفهانی»؛ «روح انگیز»؛ «بنان»؛ «دلکش»؛ «داریوش رفیعی»؛ «محمدنوری»؛ «پروین»؛ «پوران»؛ «ایرج» و...نام برد
ترانه در واقع عروض وقافیه ندارد و تابع آهنگ است و اگر هم قافیه و عروض داشته باشد بنابر تناوب آهنگ تغییر میکند و وزناش با آهنگ؛ کامل میشود.
بعضی از ترانهها حتا؛ عکس العمل توده مردم در برابر مستبدان و حاکمان ستمگر را در خود دارند که «احمدشاملو» در این زمینه کارهای درخشانی دارد.
و...سرانجام
هرچند از عمر ترانه و تصنیف به صورت امروزی؛ چندی نیست که میگذرد؛ اما از طرفی به خاطر استقبال مردم و از طرفی دیگر به وجودآمدن نسل جدید ترانهسرایانی چون «شهیارقنبری»؛ «همامیرافشار» و «اردلان سرفراز»و...که در این میان قنبری از موفقترین آنهاست ترانه رشد نسبتا خوبی داشت .
گفتیم در یک ترانه احساس و فریاد یک ملت نهفته است و با توجه به گذشته پربار ترانه از ترانههای عامیانه مردم گرفته تا ترانهسرایی به صورت جدید که البته شکل ادبیتر همان ترانههاست - وقتی به کارهای به شدت سطحی و وابسته اخیر نگاه میکنیم جز اظهار تاسف کاری از دستامان بر نمیآید.
هیاهوهای اخیر با تمام خوانندههای فراوان اما بیخاصیتاش؛ البته موجی است که طبعا چند صباحی عمر نخواهدکرد و ترانه به خاطر همان خصلت مردمیاش ؛هم چنان در دل مردم میماند؛ زمزمه میشود و به حیاتاش ادامه خواهدداد و امیدواری میدهد تا بار دیگر شاهد آثاری چون «کوچه»ی شاملو یا«دوماهی»شهیارقنبری »و حتا صداهای ماندگاری چون «فرهادمهراد»؛«فریدون فروغی»و...باشیم.
نوشته: کیوان باژن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست