دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

به مناسبت شهادت کریم اهل‌بیت (ع)


به مناسبت شهادت کریم اهل‌بیت (ع)

امام حسن (ع) هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او "نه" نگفت و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است که هیچ گاه سائلی را رد نمی‌کنید؟ پاسخ داد؟ من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه …

امام حسن (ع) هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او "نه" نگفت و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است که هیچ گاه سائلی را رد نمی‌کنید؟ پاسخ داد؟ من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه اویم و من شرم دارم که خود درخواست‌کننده باشم و سائلی را رد کنم. نقل شده: "مردی در حضور امام حسن (ع) ایستاده و گفت: ای فرزند امیرالمؤمنین سوگند به آن که نعمت را به تو داده حق مرا از دشمن بیدادگر و ستمکار که نه احترام پیران سالمند نگه دارد و نه بر طفلان رحم کند،بگیرامام (ع) فرمود: این دشمن تو کیست تا من شرش را از سر تو راحت کنم؟ عرض کرد: فقر و نداری؟ امام (ع) سرِ خود را به زیر انداخت و لحظه‌ای فکر کرد و سپس سر برداشت و به خدمتکار خود فرمود: "هر چه موجود داری حاضر کن".

خدمتکار رفت و پنج‌هزار درهم آورد. امام (ع) فرمود: این پول را به این مرد بده، آن گاه به وی فرمود: به حق همین سوگندهایی که مرا بدانها سوگند دادی که هر گاه این دشمنت برای زورگویی نزد تو آمد حتما برای گرفتن حق خود نزد من آیی".

همچنین نقل شده: "روزی یکی از شامیان کینه‌توز با قلبی مالامال از خشم وارد مدینه شد. امام حسن (ع) را در کوچه‌ای به همراه جمعی از یاران او دید. آن گاه بی‌پروا از حشمت امامت و شکوه ولایت، تا می‌توانست به آن حضرت دشنام و ناسزا گفت. امام (ع) بی‌آن که عکس العملی نشان داده و به گفته‌هایش پاسخی بدهد آرام و باوقار گوش می داد پس از آن که خشم آن فرد فرو نشست و از گفتار خسته شد، امام (ع) به او فرمود: ای مرد، گمان می‌کنم که در این سرزمین غریب هستی و دچار اشتباه شده‌ای ... اینک اگر از ما خواسته‌ای داری اجابت می‌کنیم، و اگر رهنمودی بخواهی، راهنمایی می‌کنیم اگر مرکبی برای سوار شدن بخواهی در اختیارت می‌گذاریم و اگر گرسنه باشی غذایت می‌دهیم.

اگر حاجتی داری برآورده می‌سازیم و اگر بار و بنه خود را نزد ما به امانت بگذاری و مهمان ما شوی از تو پذیرایی می‌کنیم و تا هنگام بازگشت به تو خوش خواهد گذشت، آن مرد شامی که این سخنان را از آن امام حلیم و مهربان شنید، تحت تاثیر شدید محبت قرار گرفت و به شدت گریست و گفت: گواهی می‌دهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی و خداوند می داند که رسالت و امامت را به چه کسی بدهد.

این را بدان که تاکنون تو و پدران تو دشمن‌ترین افراد نزد من بودید و اکنون محبوب‌ترین خلایق. آن گاه دعوت امام مجتبی (ع) را پذیرفت و به خانه حضرت رفت و چند روزی را مهمان ایشان گردید".